ایران

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از ایرانی)

ایران با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران کشوری خودفرمان در آسیای غربی در فلات ایرانی است. در شمال‌غرب با ارمنستان، جمهوری نیمه‌رسمی قره‌باغ و جمهوری آذربایجان، در شمال با دریای خزر، در شمال‌شرق با ترکمنستان، در شرق با افغانستان و پاکستان، در جنوب با دریای عُمّان و خلیج فارس و در غرب با ترکیه و عراق مرز خاکی دارد. ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع مساحت دارد که دومین کشور بزرگ خاورمیانه و هجدهمین در جهان می‌باشد. با ۸۲٫۸ میلیون نفر جمعیت، هفدهمین کشور پرجمیعت جهان است. تنها کشوری است که با هر دو دریای خزر و اقیانوس هند خطِّ ساحلی دارد. جایگیری‌ ایران در اوراسیا و غرب آسیا و نزدیکی آن به تنگهٔ هُرمُز، به این کشور برجستگی ژئوپولیتکی بخشیده است. تهران پایتخت کشور و بزرگترین شهر ایران است و همچنین کانون پیشتاز اقتصادی آن.

این صفحه، دربرگیرندهٔ نقل قول‌هایی از همهٔ سرشناسان دربارهٔ موضوعات کلّی ایران است که بیشتر آن‌ها تاریخ‌گذاری شده‌اند.

گفتاوردها

الف

ما به کسانی نیازمندیم که فریادِ «من عاشقِ وطنم» را از اعماقِ روح برآورند و نیاندیشند به اینکه وطن در کدام زمان، در کدام حال، با کدام نظام.
  • ما به کسانی نیازمندیم که فریادِ «من عاشقِ وطنم» را از اعماقِ روح برآورند و نیاندیشند به اینکه وطن در کدام زمان، در کدام حال، با کدام نظام.
  • تا مهر وطن در دلم انگیخته دارم/ خون دلم از دیده به رخ ریخته دارم...
  • ز پوچِ جهان هیچ اگر دوست دارم/ تو را ای کهن بوم و بر دوسَت دارم//ترا، ای کهن پیر جاوید برنا/ترا دوست دارم، اگر دوست دارم//
    ترا، ای گرانمایه، دیرینه ایران/ترا ای گرامی گهر دوست دارم...
  • من به کشورهای مختلفی سفر کرده‌ام اما هیچ جا مانند ایران چهار فصل و زیبا نیست.
  • ما همواره در حال فرار کردنیم. بخش اعظمی از اعمال و فعالیت‌های ما تنها با این هدف انجام می‌شوند که از مواجهه با خودمان، مواجهه با وضعیتمان و مواجهه با جهانمان بگریزیم. راه‌های فرار جامعه از مواجهه با خود از حیث کمی بسیار زیادند.. به‌طور نمونه… این هشت‌الگو: «خودکشی»، «مهاجرت»، «باستان‌گرایی»، «عرفان‌زدگی»، «طبیعت پاک»، «جراحی پلاستیک و زیبایی»، «تماشای سریال‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای» و «خرید و مصرف بی‌رویه»، هرکدام به نوعی باعث می‌شوند که ما (هم در مقام فرد و هم در مقام جامعه) از خودمان فرار کنیم و در اکثر مواقع با آن روبه‌رو نشویم.
  • فرهنگ و جامعهٔ ایرانی براساس اصول و مبانی و جهت‌گیری‌هایی بنیادین، تعریف و با غیر از خودش متمایز شده‌است. یکی از اصلی‌ترین این اصول و جهت‌گیری‌ها «گذشت» یا «بخشش» است. مردمان ایرانی با همه سختی‌ها و گرفتاری‌هایی که دچار می‌شده‌اند براساس آموخته‌های فرهنگی و دینی و تاریخی‌شان اهل گذشت بوده‌اند.
  • ما باید به غرب نگاه کنیم اما نباید فرهنگ شرق را فراموش کنیم. نباید خودمان را فراموش کنیم. باید پاهای‌مان را در زمین خودمان سفت کنیم و بعد دنیا را ببینیم، ما نمی‌توانیم در محیط کوچک زندگی کنیم. ایران بزرگ است، ولی در برابر دنیا کوچک است.
  • تمام احساساتم، افکارم، اعمالم، نگاه‌ها و علایقم برای کشور شما مملو از شیفتگی و عشق به مردمی است که طی هزاران سال با تمام وجود با بازتولید در شعر، کلام و سینما برای ترسیم دنیایی دیگر مبارزه می‌کنند.
ایران باید به کمک همهٔ مردم خود بر سرپا بایستد و به هر کسی، از زن و مرد، به اندازهٔ استحقاقش بها داده شود…
باید محیطی فراهم باشد که همگی خود را شهروند کشوری بدانند که باید در ادامهٔ پایندگی آن همکاری داشت،
کشوری که سزاوار آن است که هم آباد باشد و هم سرفراز، در دنیایی پرتلاطم.
  • بین افسانهٔ قُقنُس و سرگذشت ایران تشابهی می‌توان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بی‌همتا، بارها در آتش خود سوخته‌است و باز از خاکستر خویش زائیده شده.
  • ایران به چه نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به ارز؟ به آب و باران؟ به ذخائر معدنی پایان‌ناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بین‌المللی؟ به اتم؟ خوب، هر یک از این‌ها می‌توانند از جهتی کارساز باشند، ولی هیچ‌یک به تنهائی مشکل او را حلّ نمی‌کنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است. همین و بس. اگر آن را داشت همه چیز دارد، اگر نداشت به جائی نخواهد رسید.
  • من گمان می‌کنم که نخستین و مهم‌ترین واقعیّتی که فرد فرد ایرانی و دولتیان باید بر سر آن به هم برسند آن است که «ایران کشور بزرگی» است، که این کشور از بعضی جهات سرآمد است و از جهات دیگر از هیچ سرزمینی کمتر نیست…
    دومین واقعیت آن است که این کشور بزرگ کهنسال و ساکنشانش، دارای کمبودهای مشکل‌آفرینی هستند که باید به اصلاح آن‌ها کوشیده شود…
    سومین واقعیت آن است که ایرانی مانند مرغی است که با دو بال «دین» و «ایرانیّت» پرواز کرده‌است. هر یک از این دو بال سست شود، بر زمین می‌افتد…
    چهارمین واقعیت آن است که ایران باید به کمک همهٔ مردم خود بر سرپا بایستد، و به هر کسی، از زن و مرد، به اندازهٔ استحقاقش بها داده شود…
  • باید محیطی فراهم باشد که همگی خود را شهروند کشوری بدانند که باید در ادامهٔ پایندگی آن همکاری داشت، کشوری که سزاوار آن است که هم آباد باشد و هم سرفراز، در دنیایی پرتلاطم.
  • اینکه گفته‌اند «دریغ است ایران که ویران شود» ویرانی تنها در خرابیِ مرئی نیست، در خرابی روح نیز هست.
  • ایران یک کشور فرهنگی است. اصولاً هر کشوری یک نوع شاخصیّتی دارد. به خصوص در دوران بعد از اسلام چون ایران از آن صورت سیادت سیاسی خارج شده بود، می‌بایست چیزی جانشین آن بشود که آن را فرهنگ بر عهده گرفت؛ بنابراین یک فرهنگ پهناور و متنوّع ایجاد شد. این فرهنگ، در طیّ این ۱۴۰۰ سال تکیه‌گاه شخصیّتی این کشور بوده‌است و هنوز هم این خاصیّت در آن هست که مهم‌ترین عامل برای سرپا نگه داشتن این ملّت، به عنوان ملّتی مستقل و مؤثر در مسایل جهان باشد.
  • این کافی نیست که ملّتی مانند ایران که دارای یک تمدّن و فرهنگ خیلی کهن است، سرمایهٔ گذشته را فقط جلو بیاورد و بخواهد که در دنیای امروز بر آن‌ها تکیه کند، بلکه این نیز باید باشد که خودش را لایق این فرهنگ و تمدّن نشان بدهد، و نشانهٔ این لیاقت این است که خودش هم حرکت فرهنگ‌مدارانه داشته باشد، حرکت تمدّن‌ساز داشته باشد. خوب، این مستلزم آن است که بداند که چه داشته و اکنون چه دارد و چگونه باید نگاه کند به گذشته و حال خود، و همچنین ببیند که چه احتیاجی برای پیش رفتن در دنیای امروز دارد. این مستلزم دید نقدی است نسبت به گذشته.
  • ما نمی‌توانیم با مقداری تسامح و تعارف و باری به هر جهت نگاه کنیم به گذشته‌مان و با مقداری حرف بخواهیم سر و ته قضیه را به هم بیاوریم. داشتن یک دید نقدیِ بی‌طرفانه و دقیق نسبت به مسائل گذشته، باعث می‌شود که ما بتوانیم این صاف و دُردی که به آن اشاره کردم، این کاه و دانه‌ای را که هست از هم جدا کنیم و با یک دید نقدیِ درست، امروز و فردای خود را روشن‌تر ببینیم که خیلی احتیاج به این هست.
  • یک مثلّث فرهنگ، سیاست و اقتصاد، این کشور را باید بر سر پا نگه دارد، یعنی جامعه احتیاج اولیه به این سه چیز دارد.
دوست دارم خیلی جاها را در ایران ببینم و با افتخار بگویم این کشور من است و بیایید ایران را ببینید … من دوست دارم به خیلی‌ها بگویم که به ایران بیایند و زیبایی‌هایش را ببینند…
  • دوست دارم خیلی جاها را در ایران ببینم و به دوستان خارجی‌ام با افتخار بگویم این کشور من است و بیایید ایران را ببینید … من دوست دارم به خیلی‌ها بگویم که به ایران بیایند و زیبایی‌هایش را ببینند…
  • یکسره و کورانه پذیرفتنِ گذشته نشانهٔ سنّت پرستیِ خشک و سترون است و یکجا رد کردن و به چشمِ خواری نگریستن در آن نیز غربزدگی است. بی ارج انگاشتنِ نهانی آن «مُحققانه» و «مُتتبعانه» روبرو شدن با آن نیز غربزدگیِ مستشرقانه است. گذشتهٔ ما و امروزِ ما باید با یکدیگر برخوردِ سنجشگرانه و متفکّرانه داشته باشند تا معنا و ارج و ارزشِ نسبی یکدیگر را روشن کنند.
  • ما باید همهٔ آنچه را که غرب به ما آموخته‌است از نو بیاموزیم و نقادی کنیم و هرگز از یاد نبریم که برتری مادی غرب به معنای برتری مطلق همهٔ معیارها و شیوه‌های زندگی و فرهنگ آن نیست.
  • فرهنگ ایران جانیست رازآمیخته به نور. ذوالقرانی‌ست که سالک جهانست در رسیدن به چشمه‌ی زندگانی. خضر فرخ‌پی است رسیده به آب حیوان و همیشه زنده است. اما تنها حاضر شوند و حاجت‌دهنده است آن تقوایی که از ریاضت ظلمت‌ها گذشته باشد، و جانی باشد حضور یافته بر خود و بر جهان، فرهنگ ایران را می‌شود گفت یک راه‌پیمایی طولانی و پیگیر بوده است به سوی عدالت و توازن. تداوم لمعات پیگیر این فرهنگ، بر چند مسأله اساسی است که علت وجود می‌یابد: یکی جریان سرعت انتقال از برده‌داری‌ست به نوعی زمینداری متحول، یا خود نفی برده‌داری و بنیانی خاصه داشتن در روابط اقتصادی، و تنظیم اساس سلسله مراتب اجتماعی، اقتصادی. دو دیگر منشعب از آن، رجعت و اشتیاق وصولست بر نور مثالی. بر آن هستی که سلسله مراتبی‌ست از دریافت نور و نفوذ بر عشق. این دو عامل دایم جریانی پاسخ‌دهنده و کامل‌کننده بر هم داشته‌‌اند. ذهنیت شکار و گله‌داری بسیار زود خاطره‌های خود را از دست هشته است. ظریفه‌های پروای نقش‌ها، قدرت متوازن قلم بر سفال، تبحر شکل‌دهنده دست بر گِل ورز شده و حجم‌های گسترش یابنده سفالینه‌ها در «سیلک» و «مارلیک» و پس در «شوش» نشان از تبحری حاصل از تقسیم کار در جوامع کشاورزی می‌دهد، هم ایمان بر حیات و ادامه‌ی آن و هم ایثارگر جهان ازل و ابد بوده است. اشیاء ایثاری بوده‌اند به تساوی، بر مردگان و زندگان. علایمی کمک کننده بوده‌اند بر تداوم زندگی. گذار از جهان تاریک مرگ و رسیدن به جاودانگی حیات، بی‌شباهت به ذهنیت آن‌جهانی مصر باستانی نیست منتها نه آنچنان انحصارگر و طبقاتی. در این مرکز اصلی حیات دوران باستان ایران، می‌باید که همراه انتقال اشیاء، مفاهیم هم به وسیله‌ای انتقال یافته باشد - اگر خود اشکال بر سفالینه ها را نوعی اندیشه نگاری ندانیم.
  • ابتدا باید سنت‌های خودمان را درک کنیم و تاریخ و فرهنگ خود را بشناسیم و به‌مرور آن را با پیشرفت‌های دنیای امروز همسو کنیم، نه اینکه به‌طور کامل سنت‌ها و مفاهیم گذشته را کنار بگذاریم و تقلیدی کورکورانه داشته باشیم که اینها همه توجه و رسیدگی و وقت و هزینه معینی می‌خواهد.
  • من فکر می‌کنم که یک‌جور کولونیالیسم بومی بر سر ما آمده و پای هیچ موجود غیری هم در میان نیست.
  • [بیشتر دل‌تنگ چه چیزی در ایران می‌شوید؟] «کوچه عشق و یاسمن‌های زرد. کوچه‌های تنگ و باریک ایران، مانند کوچه‌های ایتالیا و مصر، اطمینان دارم این کوچه‌ها را دیده‌اید. در واقع، تنها دو نفر، دست در دست یکدیگر، می‌توانند از این کوچه‌ها عبور کنند. نسل پیش از من، این کوچه‌ها را کوچه‌های حقیقت می‌نامیدند و نسل من کوچه‌های عشق. به این دلیل که ما می‌توانیم دوستانمان را به این کوچه‌ها ببریم و برای آنها شعرهای عاشقانه زمزمه کنیم. من این کار را می‌کردم.
  • مراست قبله‌ام ایران و هر کجا گذرم/به کعبهٔ وطن خویشتن بود نظرم//به سوی ایران هر جا روم نماز کنم/که نیست جز وطن خویش قبلهٔ دگرم...
  • اگر می‌خواهیم که صد در صد با سوادی در مملکت باشد، اگر می‌خواهیم که کارگر حرفه‌ای کارآ داشته باشیم، اگر می‌خواهیم که مردم در توسعه شریک باشند و مسایل دیگر، باید به زنان توجه کنیم چرا که نصف جمعیت زنان هستند و این نصف جمعیت نیمه‌ای است که نیمه دیگر را آموزش می‌دهد.
  • چقدر زیباست با خود و جهان در صلح باشیم.
  • من نگاهم به شعر دوباره می سازمت وطن این‌گونه بود که همه را برای ساخت وطن دعوت کنم اما این اواخر از ساخت وطن ناامید شدم چون ایران از نگاه فرهنگی، گرفتاری‌های فرهنگی دارد و انکار می‌کند. به همین دلیل این روزها به جای وطن خاکی به وطن اصلی که خودمان هستیم بیشتر فکر می‌کنم، امروز فکر می‌کنم باید اول وطن اصلی یعنی درون خودمان را باید ساخت. من فکر می‌کنم وطن درون ما سیاهی‌هایی دارد که بیشتر از سیاهی‌هایی است که جمهوری اسلامی درون کشورمان ایجاد کرده‌است. ما درون خود هرکدام یک متجاوز به خود هستیم. امروزه فکر می‌کنم باید این شعر را از این زاویه دید.
  • روح بلند ایرانی شکست‌ناپذیر است. اگرچه داغ دیده‌ایم، اما روح بلند ایرانی هرگز در برابر این غم‌ها از پای ننشسته‌است.
  • تعصب مانع پیشرفت علم است. ما باید اعتقاداتمان را داشته باشیم و نسبت به آنها ثابت قدم هم باشیم ولی تعصب جلوی واقعیت‌ها را نگیرد.
  • واقعیت این است که بیش از ۹۰ درصد مردم ایران در مورد امور مبتذل و شرم‌آور کنجکاوی به‌خرج می‌دهند.
  • ایران یکی از بهترین کارگاه‌های حقوق بشر است چرا که همهٔ مفاهیم مرتبط با حقوق بشر، درآن قابل لمس است.
برای رسیدن به اتحاد و همزیستی مسالمت‌آمیز هرچه بیشتر، دست در دست یکدیگر بگذاریم و به جامعه‌ای سالم فکر کنیم. جامعه‌ای که همه افکار و دیدگاه‌های مختلف می‌توانند در کنار یکدیگر و با یکدیگر باشند…
  • هر شهروندی وقتی در شهر پیاده رفت‌وآمد می‌کند، خیلی از مسائل جامعه را دقیق‌تر می‌بیند. کافی است کمی با نگاه تیزبین و کنجکاو به مردمی که از مقابل می‌آیند نگاه کنیم تا آنچه را در ذهن آنها می‌گذرد، ببینیم؛ نگاه‌های گویایی که مشکلات و ناکامی‌های اجتماعی را عیان می‌کند…
    باید از مردم خواست که برای رسیدن به اتحاد و همزیستی مسالمت‌آمیز هرچه بیشتر، دست در دست یکدیگر بگذاریم و به جامعه‌ای سالم فکر کنیم. جامعه‌ای که همه افکار و دیدگاه‌های مختلف می‌توانند در کنار یکدیگر و با یکدیگر باشند و اجازه اظهارنظر و زندگی مسالمت‌آمیز به یکدیگر می‌دهد. باید این فرهنگ را جا بیندازیم که نظرات متفاوت و دیدگاه‌های مختلف است که یک جامعه موفق را می‌سازد و جامعه‌ای با این شرایط به سمت توسعه و آبادی سریع‌تر حرکت می‌کند.
  • ایران سرزمینی است با هزاران سال سابقه فرهنگی و با یک فرهنگ پر توشه و پربار و فرهنگی که با اسلام غریبه نیست. ما با معانی توحید کاملاً آشنا هستیم، به همین خاطر اسلام را سریع می‌پذیریم و در آن شرکت و در توسعه‌اش دخالت می‌کنیم و آن را مال خود می‌کنیم.
  • گرچه مسلمان هستیم، ولی ویژگی‌های خودمان و تفاوت‌هایمان را با دیگر کشورها داریم. اسلام انسان‌ها را آزاد گذاشته و بنابراین دلیل ندارد همه چیز مشترک باشد…
  • ایران زادگاه من است و حقیقت این است به هیچ‌وجه نمی‌توانم از ریشه‌هایم جدا شوم.
  • عطر خوش یادهای رفته و مانده… عالم را به افسون این عطر نمی‌فروشم، عطر تن ایران، عطر خاکم، عطر وطنم.

ب

پرونده:Shapour Bakhtiar portrait 2.jpg
آنچه که ما را، ما ایرانیان را به هم پیوند می‌دهد، ایرانی بودنِ ماست. و آنچه که ما را به انسان‌های دیگر در ورای مرزِ کشور ایران به هم پیوند می‌دهد، انسانیت ماست. آنچه را که ما از نظر فرهنگ ملی در اعصار و قرون داشته‌ایم، موجب مباهات ماست. و اگر ما این هویت ملی را از دست بدهیم، همه چیز خود را از دست داده‌ایم.
  • این چند کلمه که نام می‌برم: سفال، قالی ایرانی، که خودش همیشه یک گل قالی در وسط دارد و حاشیه آن را تجلی می‌دهد ـ بـاغ ایران، با آن جویبارها و درختها و شرشره‌ها و خیابانهایی در اطراف آن: که صف کشیده به تدریج، سرو و کاج و چنار. همه اینها، عوامل آسایش روح، و تسکین خاطر و زداینده آلام و اسقام زندگی است.
  • در ایران دو چیز مرا به شوق می‌آورد: اول شعر که همیشه آسمانی است و بعد قالی که کاملاً زمینی است.
  • آنچه که ما را، ما ایرانیان را به هم پیوند می‌دهد، ایرانی بودنِ ماست. و آنچه که ما را به انسان‌های دیگر در ورای مرزِ کشور ایران به هم پیوند می‌دهد، انسانیت ماست. آنچه را که ما از نظر فرهنگ ملی در اعصار و قرون داشته‌ایم، موجب مباهات ماست. و اگر ما این هویت ملی را از دست بدهیم، همه چیز خود را از دست داده‌ایم.
  • من ایران را کشوری اصیل می‌بینم که خودکفاست و یک بازیگر جدی در منطقه است. در ایران انسجام واقعی وجود دارد چیزی که شما در دیگر کشورهای منطقه نمی‌بینید… این کشوری با هویت معتبر با دولتی مستحکم است که شاید بتوان گفت مصر کمی شبیه آن است اما هنوز اصالت خود را به دست نیاورده و یکپارچه نشده‌است.
ایرانی بودن یعنی اینکه خصلت‌هایی را دیدن و نوعی نگاه را داشتن.
  • ایرانی بودن یعنی اینکه خصلت‌هایی را دیدن و نوعی نگاه را داشتن.
  • به‌هوش باش که ایران تو را پیام دهد/ترا پیام به صد عز و احترام دهد//نسیم صبح که بر سرزمین ما گذرد/ز خاک پاک نیاکان، ترا سلام دهد//وز استخوان نیاکانت برگذشته بود/دم بهار که ازگل به گل پیام دهد//به کارنامهٔ پیشینیان نگر، بد و خوب/ که تلخ کامیت آرد پدید و کام دهد...
  • دو عالم گر فراموشِ تو گردد/فراموشت مبادا نام ایران.
  • سعادت کشور در گرو وجود این فرهیختگی است که وقتی از میراث فرهنگی سخن گفته می‌شود، به یاد فرهنگ، حقیقت آن و هویت خود بیافتیم؛ در این صورت، میراث فرهنگی، از نفت هم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
  • ما باید برای زندگی در این سرزمین آن را بشناسیم و برای شناخت آن هم، باید به رد پایی که از تجربهٔ گذشتگان به‌جا مانده توجه کنیم. لباس‌های آمادهٔ غربی را دایم نباید بر تن سرزمین خود کنیم که یا برای آن گشاد است یا تنگ؛ باید لباسی اندازهٔ ایران داشته باشیم، که اندازه‌های آن را با داشتن رویکردی تازه به میراث فرهنگی و طبیعی می‌توان به‌دست‌آورد.
  • تمدّن ایران کهن‌تر از تاریخِ شاهنشاهی آن است.
  • ما باید به بخشی از سنّت‌ها ارزش دهیم چرا که آنچه در آینده میراثِ فرهنگی بشری را تشکیل خواهد داد، همین سنّت‌ها هستند که موجبِ تنوعِ فرهنگی خلّاق خواهند بود.
  • ما می‌توانیم با نوعی ارزیابی مستمر و دقیق و با توجّه به وضعِ زمانه، آن بخشی از میراثِ فرهنگی خود را که ریشهٔ آن در خاطرهٔ جمعی ملّتِ ایران دست نخورده‌است و با دنیای امروز هم سازگاری دارد، حفظ کنیم.
  • میراث فرهنگی که به صورتِ مادّی یا غیرِ مادّی به ما رسیده‌است، مجموعه‌ای است که در خاطرهٔ جمعی ملّتِ ما جای خاص دارد و عنصرِ حیاتی هویّتِ فرهنگی ماست و منشأ هر نوع خلاقیّتِ فکری و هنری در طولِ زمان. این میراث مجموعهٔ تجربه‌های نسل‌های پیشین است و برماست که آن را حفظ کنیم و به نسل‌های بعدی انتقال دهیم.

پ

  • انگار ما با «حال» مان تعارف داریم. نمی‌توانیم در اکنون زیست کنیم. داریم خودمان را گول‌می‌زنیم و ادای زندگی در حال را درمی‌آوریم؛ وقتی برای «حال» برنامه نداشته باشیم، بالطبع به گذشتهِ خیالی و خاطره‌های خودساخته پناه می‌بریم؛ عمده دلیلش هم این است که به تاریخمان بی‌توجه هستیم. اشتباهاتی که امروز هست، قبلاً خیلی بیش‌تر هم بوده‌است. برنمی‌گردیم که عبرت بگیریم… گویا عبرت‌گرفتن را کسر شأن خود می‌دانیم. در یک توهم مبهم فکر می‌کنیم دانای کل هستیم و بی‌نیاز از دانش بشری.
  • لازم و واجب است به صورت کاربردی و اجرایی خودمان را در آینه تاریخ ببینیم، اگر نبینیم، قطعاً هیچ چشم‌اندازی برای فردا نخواهیم داشت. نگاه کنید چقدر در جا می‌زنیم؛ بی‌تعارف داریم با سرعت نور حرکت می‌کنیم اما مدام در جاییم یا به عقب برمی‌گردیم… ما در گذشته جا مانده‌ایم.
  • اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست/من این ویران‌سرا را دوست دارم
  • مرغ دلباختگانیم، وطن لانهٔ ماست/آهوی یک چمن و ایران کاشانهٔ ماست//پور یک مام و وطن مادر فرزانهٔ ماست/همه فرزند و یکی باب و وطن خانهٔ ماست..
ایرانِ آشتی کرده با جهان و صلح‌آمیز، آزاد و دموکراتیک، شیرین‌ترین رؤیای من است…
من اطمینان دارم که ایران از میان خاکسترش دوباره زنده خواهد شد.

فرح پهلوی

  • ایرانِ آشتی کرده با جهان و صلح‌آمیز، آزاد و دموکراتیک، شیرین‌ترین رؤیای من است. من امید آن را دارم که رژیم کنونی روزی تغییر کرده و کشورم یک حکومت لائیک داشته باشد. این همان ایده‌آلی است که تمام مردم منطقه دارند و در ذهن خود می‌پرورانند.
    روزهایی که دلم برای ایران بیشتر تنگ می‌شود، دیدگان‌ام را می‌بندم و به آسمان بی‌نظیر، رودخانه‌ها، درختان، به طبیعت و سرشت آن کشور که از بین نمی‌رود، فکر می‌کنم… من اطمینان دارم که ایران از میان خاکسترش دوباره زنده خواهد شد.
  • این مملکتی که ایران نام دارد و مقدّر بوده‌است که در تاریخ جهان مشعل‌دار یکی از پُرافتخارترین و درخشان‌ترین تمدّن‌های روی زمین باشد، باید جاوید بماند.
  • سوابقِ ملّی ما و عظمتِ گذشتهٔ ما و رشدِ باطنی و عمیق ما و شایستگی مردم این سرزمین و همچنین ثروت‌های طبیعی و خدادادِ ما در واقع ما را ملزم و محکوم می‌کند که در زمرهٔ مللِ زنده و بزرگِ دنیا قرار بگیریم. برای تأمینِ این منظور می‌بایستی ما از هر جهت دوشادوشِ پیشرفته‌ترین ممالک دنیا قدم برداریم.
    • محمدرضا پهلوی، در سلام عید غدیر، ۳۰ آوریل ۱۹۳۶/ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۲/ ۱۸ ذی‌الحجه ۱۳۸۲
  • ما افتخار می‌کنیم که تمدن و فرهنگ ما از آغاز، تمدن و فرهنگی انسانی و دنیایی بوده است. متفکران ما، فلاسفه و عرفا و نویسندگان و شعرای ما همواره دید بشری و جهانی داشته و از جنبه معنویت و اخلاق و بشردوستی به سراسر جهان نگریسته‌اند. آنچه مایه اصلی ادبیات و حکمت ایران است محبت و پیوستگی است، و آنچه اساس تاریخ کهنسال ما است نیز همین توجه عمیق به اصول معنویت و اخلاق است.»
  • ما امروز وقتی صحبت از وطن و مملکت می‌کنیم، منظورمان فقط یک اصطلاحِ کتابی و یک چیزِ خشکی که تنها مربوط به گذشته یا صرفاً عاملِ تحریکِ احساساتِ وطن‌پرستی و عِرقِ ملیّت ما باشد، نیست. وقتی صحبت از وطن و آینده می‌کنیم، نظرمان مملکتی است که در دنیای امروز بتواند همگامِ پیشرفته‌ترین ممالکِ دنیا به زندگیِ پُرافتخارِ خود ادامه دهد.
    • محمدرضا پهلوی، ۲۹ اکتبر ۱۹۶۲/ ۷ آبان ۱۳۴۱، در میانِ دانشجویانِ ایرانی مقیم آنکارا
  • من هیچ‌کس را فهمیده تر از ایرانی در هیچ جا ندیده‌ام. تنها مسئله‌ای که هست، تشکّلِ این افراد است، که چطور اجتماعِ آن‌ها همان درایت و فهمِ انفرادی را پیدا بکند. چیزی که باید آرزومند آن باشیم این است که همان فهمی که فرد فردِ مردمِ ایرانی دارند، همان را اجتماعِ آن‌ها هم باهم پیدا بکند. البتّه این مستلزم این است که غرض‌ها کمتر بشود، و اگر چنین شد و هر فردی فهمید که بقای او بسته به بقای اجتماع است، این مشکل حل می‌شود.
    • محمدرضا پهلوی، ۳۱ اکتبر ۱۹۶۱/ ۹ آبان ۱۳۴۰، در میان نمایندگان مردمِ استان‌ها و عشایر
  • یکی از بزرگترین خصوصیّاتِ ایران همانا توجّهِ این کشور به صلح است. علاقه و تأکید به صلح از سطورِ منظومه‌های حماسی ما می چِکَد و ادبیّاتِ ما از آن لبریز است. این فکر که دنیا یکی است و حیاتِ هر فرد جزء ارجمندی در هستی مطلقِ کیهانِ بزرگ است، از فکرهای ویژهٔ سرزمین ماست.
    • محمدرضا پهلوی، ۱۷ نوامبر ۱۹۴۹/ ۲۶ آبان ۱۳۲۸، در پاسخِ بیاناتِ وزیر امور خارجهٔ آمریکا، واشینگتن؛ ۲۶/۸/۱۳۲۸
  • تمام تهاجم به هویت فرهنگی ما از درون بوده‌است. خشونت‌ها، سیاست‌های تحقیرآمیز، سرکوب و انحصار مسایلی هستند که ارزشی را برای انسان به جای نمی‌گذارند.

ت

  • اگر با یک بارِ فرهنگی به تمدنی دیگر نظر افکنیم، چیزی از خود در آن می‌بینیم.
  • با گفتن از ریشهٔ ایرانی خود، جهانی می‌شویم.
  • من ایران را دوست دارم، برای این‌که وطن من است، خوزستان را دوست دارم، برای این‌که ولایت من است، و عاشق آبادان هستم، برای این‌که زادگاه من است.
  • کشور ما سرزمین قهرمانان گم‌نام است.

ج

  • اگر در عالَمِ وجود، اصل و اساس را معنی بدانیم، و اهلِ معنی باشیم، باید اعتراف نماییم که عالی‌ترین و شاداب‌ترین میوه‌ای که نهالِ نبوغ و قریحهٔ ایرانی در بوستانِ تمدّن بشری به وجود آورده‌است؛ همانا اوّل، کیشِ زرتشت است در زمانِ پیش از اسلام، و دوّم طریقه و مذهبِ تصوّف است در دورهٔ اسلامی.
  • آرزو دارم وطنم ایران به جایگاهی که لایق است دست یابد و ایرانیان باز هم در دنیا احساس غرور کنند.

چ

  • خاک ما پر از حرف‌های نگفته‌است.

ح

  • سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است.
  • بزرگترین خوشحالی من در زندگی: هوش و استعداد جوانان ایرانی است.
  • ایران، جزیره هوش و ذکاوت است.
  • با این جامهٔ سفید برف‌های خجسته که بیانگیر سپیدی و صفای نیت است، به نظر من مایهٔ خوشوقتی است که انسان در میان ایرانیان باشد.»
  • ملت ایران، خصوصاً جوانان مملکت، شایستگی آن را دارند تا در شرایطی زندگی کنند که تمام استعدادهایی که در نهادشان به صورت بالقوه بوده، شکوفا شود.

خ

  • مردمِ ما همواره در انتظارِ قهرمان هستند امّا مردم باید باور کنند که قهرمان خودشان هستند و نیروی نجات‌بخش در درونِ خودشان نهفته‌است؛ باید قدرتِ خود را باور کنند و ابرازِ وجود کنند.
  • برای بهروزی ملتِ ما تنها یک راه وجود دارد: استوار کردن مردم‌سالاری برپایهٔ اعتقاد و فرهنگ مردم، و نوسازی فرهنگ دینی و اجتماعی در جهت سازگاری با مردم‌سالاری و تقویت بنیادهای مردم‌سالارانه که در انقلاب اسلامی بوده و در قانون اساسی نیز منعکس شده است.
  • ما هیچ وقت نمی‌توانیم برای مردم ایران یک رنگ و یک عقیده و یک نگاه و نظر داشته باشیم. مردم ایران هم مثل تمام مردم دنیا عقاید مختلفی دارند.
  • عیب ما این است که خیال می‌کنیم با تقلید از دیگران و ترک آثار ملی خود متمدن می‌شویم. ایرانی مقلد بسیار خوبی است، همه چیز را زود تقلید می‌کند و هر ضرری هم می‌کشیم از همین تقلیدهای نارواست.
  • یک ایرانِ آزادْ ما می‌خواهیم و یک ایران مستقل ما می‌خواهیم، یک ایران قدرتمند می‌خواهیم، یک ایرانی ما می‌خواهیم که خود ملت بایستد و خود ملت اداره کند مملکت را.
  • من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی نیستم! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همهٔ ایرانی‌ها رفیقم.

د

  • من هم مثل اکثر قریب به اتفاق مردم ایران کشورم را دوست می‌دارم اما اهل تعصب نیستم. همه می‌دانیم که ایران تاریخ طولانی دارد و در این تاریخ طولانی راه‌های پست و بلند و پر فراز و نشیب را پیموده و قوت و ضعف و خردمندی و بی‌خردی را آزموده‌است. پس آن را نه مرکز جهان و مجمع همه خوبی‌ها و مبری از هر شر و فساد بدانیم و نه از آن رو بگردانیم که این رو گرداندن با هیچ توجیهی موجه نمی‌شود. ایران، ایران تاریخی است. پس از یاد نبریم که جامعه کنونی ما هم مظهری از ایران است. ما ایرانیم و ایران حاصل و خلاصه وجود مردم ایران است.
ایران را دوست بداریم و برای نسل آینده ایران ردپایی از خودمان بگذاریم تا در سازندگی آیندهٔ بهتر ایران، سهمی داشته باشیم. این مادران ایرانی هستند که عهده‌دار تربیت نسل آینده ایران‌اند. برای ایران فردا، آیندهٔ بهتری برای فرزندانتان بسازید و این را فراموش نکنیم ملیت ما، هویت ماست.
  • ثروت واقعی من در دو چیز است: نخست اینکه نام مرا ایران گذاشته‌اند و دیگر عشق به ایران که نخست غریزی بود و سپس فرهنگی شد
  • ایران را دوست بداریم و برای نسل آینده ایران ردپایی از خودمان بگذاریم تا در سازندگی آیندهٔ بهتر ایران، سهمی داشته باشیم. این مادران ایرانی هستند که عهده‌دار تربیت نسل آینده ایران‌اند. برای ایران فردا، آیندهٔ بهتری برای فرزندانتان بسازید و این را فراموش نکنیم ملیت ما، هویت ماست.
  • برای وحدت و پیشرفت کشور ایران، باید مردم دربارهٔ تاریخ و تمدن خود آگاه باشند… نام کشور و تمدن ایران، داستانی دیرینه است. این سخنان به‌خاطر احساسات ناسیونالیستی نیست، بلکه حقیقتی است که در کمک به تمامیت ارضی ایران نقش ایفا می‌کند. داشتن دانش دربارهٔ ایران، به نحوهٔ رفتار با اقوام و گروه‌های مختلف ایران کمک می‌کند… شناخت خودمان برای پیشبرد کشور و همبستگی‌مان بسیار مهم است.
  • ایران از اقوام و مذاهب مختلف ساخته شده‌است. اگر هرکدام پیشینهٔ تاریخی پدیده‌ای به نام ایران را بشناسند و بدانند که چگونه هزاران سال است که این‌چنین بوده‌است، به‌طور حتم برخوردشان با مسائل امروزی دربارهٔ قومیت و کشور تفاوت خواهد داشت.
  • ای جوانان وطن نوبت آزادی ماست/ روز عیش و طرب و خرّمی و شادی ماست…

ر

  • من امیدوارم که در آینده، کشور ما به صورتِ یک خانوادهٔ بزرگ درآید، که انتقادمان از هم -و خدای نکرده بدگویی‌هایمان از هم - یا بی‌اطلاعی‌مان از قوانین، دقیقاً در رابطه با افراد یک خانواده باشد؛ که اشتباه می‌کنند ولی هرگز سوء ظن و کینه‌ای به یکدیگر ندارند…
  • جوان ایرانی باید واقعیت‌ها را ببیند. جوانان باید با خرد مأنوس شوند. آن‌ها یک عرصهٔ بازدارند و آن اِشراف به معارف ایرانی، اسلامی و جهانی است … جوانان ما باید اعتماد به نفس پیدا کنند و خودباخته نباشند و بدانند که ما وارث یک میراث فرهنگی و علمی بسیار غنی هستیم یعنی بعد از تمدن یونان که چندصد سال بر تمدن ایرانی و بر تمدن اسلامی پیشی داشت در جایگاه رفیعی بوده‌ایم و ما اکنون وارث این تمدن عظیم هستیم… جوان ایرانی تا خودش را نیازمند مادیات غرب ببیند همیشه «بنده» خواهد بود باید طوری تربیت پیدا کند که فراتر این خواسته‌ها باشد.
  • ایران با تاریخ کهن و فرهنگِ باروری که دارد، باید در میدان نبرد فرهنگ‌ها پیروزی یابد.
  • در چنین روزگاری اگر بخواهیم روی کرهٔ زمین قومی به نام ایرانی وجود زنده و پایدار داشته باشد، باید فرهنگ سنتی آن قوم را پیوسته پاسداری کنیم. مهم‌ترین عاملی که قوم ایرانی را از دیگر اقوام برجسته می‌سازد، فرهنگ ملّی ایران است.
  • همه ملت ایران در حقیقت در یک مجموعه و خانه به نام ایران زندگی می‌کنند.. آبادانی و خرابی در هر جای این کشور بر همه ملت تأثیر خواهد داشت، بنابراین همه باید دست به دست هم داده و دستگیر یکدیگر باشیم؛ لذت زندگی چیزی جز تعاون و کمک کردن به دیگران نیست و لذت دستگیری از مردم از هر لذتی بالاتر است.
  • بگذاریم که فضا و فرصتِ خدمت برای همهٔ ایرانیانی که دل در گرو این مرزوبوم دارند، باز شود. بگذاریم که شایستگان، به ملّت خدمت کنند. بگذاریم که سینه‌ها از کینه‌ها پاک شود. بگذاریم که آشتی به‌جای قهر، و دوستی به‌جای دشمنی بنشیند. بگذاریم که اسلام با چهرهٔ رحمانی‌اش، ایران با چهرهٔ عقلانی‌اش، انقلاب با چهره انسانی‌اش و نظام با چهره عاطفی‌اش هم‌چنان حماسه بیافرینند.

ز

س

هر آدمی از جایی از دنیا می‌آید و جایی که در آن‌جا به‌دنیا آمده و بزرگ شده، بهترین جا برای اوست… همهٔ ما وطن‌مان را خیلی دوست داریم. همین!
  • کدام خانوادهٔ ایرانی‌ای هست که سیاست در آن رُلی بازی نکرده باشد. شما فقط تاریخ قرن بیستم ایران را در نظر بگیرید: انقلاب مشروطیت، ملی کردن صنعت نفت، یک انقلاب دیگر، جنگ! آن‌قدر تغییرات و تحولات در جامعهٔ ایران صورت گرفته که در هر نسلی یک تحول بزرگ اتفاق افتاده و این تحولات باعث شده که زندگی مردم از روال عادی خودش بیرون بیاید. من در عمرم یک ایرانی ندیده‌ام که بگوید من به دنبا آمدم، مدرسه رفتم، دانشگاه رفتم، ازدواج کردم، بچه‌دار شدم، بچه‌های‌ام بزرگ شدند، حالا هم دیگر دارم می‌میرم؛ یعنی شما هر ایرانی را که می‌بینید، در برهه‌ای از زندگی‌اش یک اتفاق خارق‌العاده می‌افتد.
  • من هرچیزی که هستم و هر چیزی که شده‌ام، همین ایران بوده که همهٔ این چیزها را به من داده‌است. من هرگز این را فراموش نمی‌کنم؛ بدون این‌که بخواهم وارد بحث ملی‌گرایی و ناسیونالیسم بشوم، چون ناسیونالیسم را خیلی دوست ندارم. اما به‌هرحال هر آدمی از جایی از دنیا می‌آید و جایی که در آن‌جا به‌دنیا آمده و بزرگ شده، بهترین جا برای اوست… همهٔ ما وطن‌مان را خیلی دوست داریم. همین!
  • اگر این مملکت حرفی برای گفتن داشته باشد همین فرهنگ آن است.
  • هر قوم و ملتی که بتواند مفاهیم و تئوری‌ها را در قالب‌های جدید بفهمد و تجربه کند، آن قوم مدرن است و هر قومی که قالب‌های جدید را نپذیرد و مفاهیم خود را ثابت بداند، آن قوم سنتی است… استبداد در ما، خیلی عمیق است، ما عملاً و تاریخاً در یک بستر استبدادی بار آمده‌ایم. ما نگاهمان به دین، تاریخ و انسان استبدادی است.
  • ما در دنیا به سه نام معروف هستیم؛ ادبیات، فرش و خوشنویسی.

ش

  • خدایا! با که می‌توان گفت که در این مملکت، هرکه محروم‌تر، به ایران و فرهنگ ایران دلبسته‌تر و آن‌که از نعمت‌های ایران برخوردارتر، از این هردو گریزنده‌تر.
  • ایران به چشمِ جان، دلِ گرمِ تویی/هستند دیگران همگی جسم، و جان تویی//گهوارهٔ تمدن و فرهنگی و هنر/خورشیدِ گرمتاب فلک آستان تویی//در کوره راهِ تیرهٔ تاریخ باستان/در گوشِ ما حماسه‌گر داستان تویی... آیین مهر زادهٔ دامانِ پاکِ توست/محرابِ عشق و معبد پیر مُغان تویی...مام‌وطن به عشق تو سوگند می‌خورم/والاترین حماسه و جانِ جهان تویی.
  • سرزمین ایران، سرزمین و محیط جغرافیایی یکپارچه‌ای است که دارای نقشه و ابعاد مشخص با چشم‌اندازهایی معین نزد همه ساکنان این سرزمین است که در آن قله‌های رفیع تا دشت‌ها و دره‌ها و دریاها و دریاچه‌هایی استقرار دارند و تاریخ نشان داده که همه ایرانیان در هر جای این کره خاکی آنها را اجزایی منسجم و تفکیک‌ ناپذیر پنداشته و برای حفظ آنها در قلمروی این سرزمین، حاضر به همه نوع از جان‌گذشتگی هستند. از قله سر به فلک کشیده دماوند تا چشمه‌ساران زاگرس، از امواج زیبای خزر تا آبهای نیلگون خلیج فارس، دشت پهناور کویر تا بیابان زیبای لوت، و از جلگه‌های سرسبز کناره جنوبی دریای خزر دره‌های خراسان، کوههای آذربایجان و کردستان تا هامون‌های سیستان و از جلگه زیبای خوزستان تا دریاچه ارومیه همگی اجزای تفکیک‌ناپذیر سرزمین جغرافیایی ایران هستند که حتی در ذهن یک ایرانی هم نمی‌گنجد که بتوان یکی از آ‌نها را نادیده گرفت.

ص

  • ما به احساس مشترک نیاز داریم که بتوانیم با کمک آن خود را کشف کنیم و از آن به عنوان هویت ملی حفاظت کنیم.
  • ای وطن! ای که تو میراث منی/زادگاه منی و باغ و گلستان منی//دیده بر خاک دلاویز تو دارم شب و روز/که در آفاق جهان اختر تابان منی//پدرانم همه در دامن تو رفته به خواب/قبله‌گاه من و محبوب جوانان منی//خاک و سنگ تو به چشم همه درُّ و گُهَر است/که امید من و گنجینهٔ شایان منی... نشود لحظه‌ای از یاد تو غافل دل من/که به گیتی سبب فخر فراوان منی..تویی ای خاک گرامی، وطن و میهن من/بهتر از این نتوان گفت که:ایران منی!

ط

  • ایران شما از نظر موقعیت جغرافیایی و طبیعی در این نقطه از کرهٔ خاکی بی‌همتا و شگفتی‌آور است. برخیزید و بروید ایرانتان را بگردید و بیشتر و بیشتر ببینید.
  • ما ایرانی‌ها امروزه باید کشورمان و اقوام مختلف ساکن در این سرزمین را به خوبی بشناسیم.

ع

  • ایرانی‌ها تنها مردم دنیا هستند که یا دارند می‌روند خارج یا دارند فکر می‌کنند بروند خارج یا می‌گویند اگر رفته بودیم خارج چی می‌شد، برخلاف ۹۹درصد مردم خارج که یا دارند می‌آیند ایران یا دارند فکر می‌کنند بیایند ایران یا می‌گویند اگر برویم ایران چی می‌شود؟
  • من یک ایرانی‌ام و این را با هیچ‌چیز عوض نمی‌کنم.
  • ما طوری رفتار می‌کنیم که انگار هیچ گذشته‌ای نداریم. هر روز متولد می‌شویم، هر شب می‌میریم».

غ

ف

  • ایرانِ رؤیای من شاید اصلاً دیگر وجود نداشته باشد.
  • آرزوی من برقراری رونق و آسایش و امنیت در کشور عزیزم است و همیشه برای مملکتم دعا می‌کنم. مملکت مثل مادر است. پیر می‌شود، می‌شکند ولی باز هم مادر است. من آرزو دارم شمال، جنوب، شرق، غرب و خلیج همیشه‌فارس، همیشه با صلابت و برقرار باشد.
  • ایرانِ فرهنگی سرزمینی است که در آن مظاهر فرهنگی ایران اعم از ادبیات، آداب، رسوم، تاریخ، زبان و … حضور دارد. به نظر من نمی‌توان هیچ پایه اشتراکی بهتری از فرهنگ برای مردمان این سرزمین پهناور جست. فرهنگ را هم باید در گسترده‌ترین معنای آن در نظر گرفت و بر هیچ‌یک از شاخصه‌های آن مثل زبان یا مذهب یا آدابی خاص تأکید نگذاشت. زیرا اگر بر هر یک از این شاخصه‌ها تأکید بگذاریم، مجبور می‌شویم گروهی را کنار بگذاریم.

ق

ک

  • ایرانیان فرانسویان آسیا هستند. آنها شاعرانی خوب، مردمانی مودب و خوش‌ذوق هستند. آنها را نمی‌توان پیروان جدی اسلام دانست و خُلق‌وخوی شاد و مسرورشان به آنها رخصتی می‌دهد تا حد زیادی تفسیری با مسامحه از قرآن داشته باشند.
  • ایران متعلق به تمام تیره‌های ایرانی است و از هر تیره و تبار که باشیم و در هر جای این سرزمین بامی (درخشان) که می‌زییم، همه ایرانی هستیم. کُردان، آذریان، لُران، خوزیان، بلوچان، گیلکان، تات‌ها و ده‌ها تیره و تبار دیگر که در ایران می‌زیند، همه ایرانی‌اند.
  • مردم (ایران) زنده هستند و فقط زندگی نمی‌کنند. هر طعم کوچک آزادی برای آن‌ها هزاران بار شیرین تر است. من به آن‌ها احترام می‌گذارم، به ویژه به زنان. زنان ایرانی بسیار قدرتمند و شجاع هستند.
  • ما تافتهٔ جدابافته از جهان نیستیم.
  • من در خیلی قلب‌ها خانه‌ای دارم. هیچ وقت آواره نمی‌شوم. بی سرپناه نمی‌مانم. این همه قلب، این همه خون، این همه تپش. این همه عشق، این همه تنهایی واین همه مردم. این مردم نازنین.
  • خوشا ایران، آن روزی که ایرانیان هوش و خرد خود را بکار انداخته نیک و بد جهان را جز با ترازوی هوش و خرد نسنجند.

گ

  • ای ایران ای مرز پرگُهر/ای خاکت سرچشمهٔ هنر//دور از تو اندیشهٔ بَدان/پاینده مانی تو جاودان
    ای دشمن ار تو سنگ خاره‌ای من آهنم/جان من فدای خاک پاک میهنم
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام/ دور از تو نیست اندیشه‌ام//در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما/پاینده باد خاک ایران ما
    سنگ کوهت درّ و گوهر است/خاک دشتت بهتر از زر است//مهرت از دل کِی برون کنم/ بَرگو بی مهرِ تو چون کنم//تا گردش جهان و دور آسمان به‌پاست/نورِ ایزدی همیشه رهنمای ماست
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام/دور از تو نیست اندیشه‌ام//در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما/پاینده باد خاک ایران ما
    ایران ای خرّم بهشت من/روشن از تو سرنوشت من//گر آتش بارد به پیکرم/جز مهرت در دل نپرورم//از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گِلم/مهر اگر برون رود گلی شود دلم
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام/دور از تو نیست اندیشه‌ام//در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما/پاینده باد خاک ایران ما

ل

م

  • به نظر من وطن هر انسانی درون دلش است.
  • حضور داشتن در یک کشور به معنای داشتن آدرسی در آنجا نیست، بلکه به این معناست که شما چقدر با آن محیط پیوند عاطفی و فرهنگی دارید.»
  • من نمی‌توانم فکر کنم که حتماً غذای ایرانی خوردن و در خیابان‌های ایران راه رفتن دال بر ایرانی بودن یک فرد باشد. من به عنوان یک ایرانی هر جای دنیا که باشم پیوند عاطفی و فرهنگی با کشورم دارم و همواره در پی شناخت عمیق و دقیق این فرهنگ هستم، همین موجب می‌شود هر جای دنیا هم که باشم با فرهنگ ایرانی زندگی کنم.
  • ایران را باید فراتر از مرزهای جغرافیایی‌اش نگریست. به نظر من ایران در واقع یک کشور نیست؛ بلکه یک نماد، یک فرهنگ و یک اخلاق است.
  • من عاشق این ملک و فرهنگ اصیل ایرانی هستم، اما ناراحت می‌شوم از این‌که ما هنوز نتوانسته‌ایم فرهنگ از هر نظر غنی ایرانی را به دنیا نشان دهیم.
    • حمید متبسم، مصاحبه با روزنامهٔ جام‌جم؛ چاپ ۱۳ اوت ۲۰۱۳ / ۲۲ مرداد ۱۳۹۲[۹۲]
  • خاک پاک تو سوگند ای دیار عزیز/که نام تو شرف و عزّ و افتخار من است//اگر به صورت ظاهر فتاده تفرقه‌ای/همیشه نقشهٔ تو در بر و کنار من است//به صفحهٔ دلِ من نقشهٔ وطن نقش است/چرا که نقش وطن دلبر و نگار من است.
  • اگر دین در ثریا باشد، مردانی از سرزمین فارس به آن دست خواهند یافت.
  • آیا می‌شود زمانی در وطنم ایران، هویتِ ملّی ایرانیان به هویتِ قومی و سیاسی و جناحی آن‌ها بچربد؛ یعنی ما به عنوان یک ملت، منافع ملی‌مان را مقدم بدانیم بر منافع جناحی و شخصی و فرقه‌ای و صنفی. این یک رؤیاست…
  • ایران درطول تاریخ کشوری چند قومی، چند لهجه‌ای، چند زبانی و چند دینی بوده‌است. در کل تاریخ ایران ما هیچوقت نمی‌توانیم سراغ بگیریم که یک دین به تنهایی توانسته باشد همه ایران رابه خودجلب کند، یا ما نمی‌توانیم مثال بیاوریم که همه مردم ایران به یک زبان سخن بگویند. این نشان دهنده فرهنگی است که حاصل ترکیب رنگ‌ها متفاوت است، که باعث تبادل فرهنگی بین خرده فرهنگ‌های متفاوت درچهارچوب کلی فرهنگ ایرانی شده‌است واین خودیکی از علل باروری و خلاقیت فرهنگ ایرانی دررابطه بین خرده فرهنگ‌ها باهم است.
  • ایرانی بودن با همهٔ مصیبت‌ها به زبان فارسی‌اش می‌ارزد. من در یادداشت‌هایم آرزوی زبانی را می‌کنم که وقتی از کوه صحبت می‌کند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح… از سَبُکی به دست نتواند آمد.
  • در تاریخِ حیاتِ ملّت‌ها نادراً روزهای درخشان و پُرمسئولیت و افتخار و موفّقیّت پیدا میی شود. ایّامِ عادی و گذران برای همهٔ ملل یکسان است، ولی آن ملّتی که خوب و شرافتمندانه وظیفه اش را در برابر وطن، پرچم و تاریخِ مملکت ادا کند بیشتر از دیگران قدرتِ اخلاقی و عظمتِ روحی از خود نشان داده‌است.
  • من نه به مال عقیده دارم نه به مقام و هدف من در زندگی یکی است و آن استقلال و عظمت کشور است که به خاطر همین هدف زنده‌ام و کمال سربلندی است که در این راه از بین بروم.
  • اصولاً ایرانی خوب و پاک نهاد، در هرجای دنیا، همان ذات همیشگی خود را دارد… جامعهٔ ایرانی، مردم صبور و مهربان و باگذشت هستند
  • … این مملکت متعلق به پدران و مادران ماست و به این آب و خاک علاقه دارم… رفقا، دوستان، پدرومادر و دوستان هیچ‌کدام جای وطن را نمی‌گیرند. وطن یک دلبستگی دیگری دارد.
  • وقتی انسان به یک جا علاقه‌مند می‌شود و زندگی می‌کند این علاقه، از بین رفتنی نیست. اینجا وطن من است.. وطن جایی نیست که انسان ترک کند. ما ایرانی هستیم و وطنمان برایمان عزیز است. خصیصه ما وطن‌پرستی ماست. البته وطن‌پرستی برای کسی امتیاز نیست. وطن‌پرستی باید جزو ذات فرد باشد.
  • وقتی از کشورمان بیرون می‌رویم، هرچقدر هم که آدم مهمی باشیم، دست‌دوم هستیم. ریشه‌مان آنجا نیست.

ن

  • چیزی که من بیشتر از همه دوست دارم این است که من ایرانی هستم و ایرانی هم مانده‌ام. من نمی‌خواهم که این از بین برود.
  • ما ایرانی‌ها در زندگی خود نمی‌توانیم مسئله سیاست، دین و خشونت را از مسایل شخصی و روزمره خود جدا کنیم.

و

  • شاید بتوانم برگردم، مطمئن نیستم، اما ترس همیشه وجود دارد. آنها می‌توانند شما را برای هر چیزی، آنجا، در دردسر و مشکل قرار دهند. هر چیزی.

ه

  • ملی‌گرایی به این معنا که ما عظمت و اعتبار ایران را بخواهیم و اجازه ندهیم هیچ چیزی از جامعهٔ ما به عنوان ایرانی کاسته شود، چیز با ارزشی است؛ اما اگر ملی‌گرایی معنی‌اش این باشد که مثلاً چون اسلام را یک عرب آورده ما نمی‌پذیریم، یا قرآن چون به زبان ما نسیت برای ما در مقام دوم قرار دارد، این‌ها غلط است و ما با این‌طور ملی‌گراها مخالیم. در عین حال، تعصب بی‌جا در مقابل علم، فضل، ادب و هنر و این‌طور امور اصلاً معنا ندارد و ما باید برای گرفتن چیزی که در زندگی با ارزش و مفید است، آماده باشیم. این خواست اسلام است. این جزء معارف دین ماست که اینگونه باشیم و این به معنای فراموش کردن هویّت ملّی خودمان و هویّت قومی خودمان نیست، بلکه همان مکتب به ما دستور می‌ردهد هویت ملّی‌تان را هم حفظ کنید و زبان خودتان را نگه دارید و درگرفتن علم و ادب و هنر از دیگران هم تعصب نداشته باشید.
  • من همیشه در ایران زندگی کرده‌ام… من عاشق ایرانم و تا زنده‌ام در اینجا نفس می‌کشم.

ی

  • از شوق سخن بوسه زند بر دهن من/چون نام وطن می‌گذرد بر سخن من//در گور نپاشد چو شهیدان تنم از هم/گر نام وطن نقش بود بر کفن من//من سر به کفم، تا به کف خصم بلرزد/شمشیر از این حربهٔ بنیادکنِ من//تا نگذرد از کشته یمن، راه نیابد/بر میهن من، دشمن چون اهرمن من//چون تیر، که با آن همه نیزی ننشیند/بر پیکر من، تا ندرد پیرهن من
  • ما گل‌های خندانیم/فرزندان ایرانیم//ایران پاک خود را/مانند جان می‌دانیم//ما باید دانا باشیم/هشیار و بینا باشیم//از بهر حفظ ایران/باید توانا باشیم//آباد باشی ای ایران/آزاد باشی ای ایران//از ما فرزندان خود/دلشاد باشی ای ایران.
  • وقتی می‌خواهیم فرهنگ خود را بشناسیم و حفظ کنیم، مسحور و مقهور فرهنگ‌های قادر زمان نشویم، وقتی موجودیت فکری و منش ایرانی برای ما اهمیت دارد، گمان نمی‌کنم این مقصود جز به مدد زبان فارسی میسر باشد… زبان فارسی یکی از استوارهای رشته‌های پیوند قومی ما در طیِّ قرن‌ها بوده‌است و هنوز تواند بود. میان ایرانیان از آذربایجانی و خراسانی و کُرد و لُر و مازندرانی و گیلک و خوزستانی و زابلی و ترکمن و بلوچ و ارمنی و دیگران، یک وسیله بیش از هرچیز هم‌فکری و همدلی و همگامی پدید تواند آورد و آن بی‌گمان زبان فارسی است.
  • ایران در همهٔ فراز و نشیب‌های تاریخ، به چنگ‌آویز آیین و فرهنگ و زبان خویش پایدار و استوار مانده‌است. بی‌گمان به همین سبب امروز نیز باید در برخورد با مسائل دنیای جدید به تحکیم این بنیان دیرپای و محکمِ شخصیّت ملّی و فکری خود هرچه بیشتر بپردازد.

نوشتارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. باغ بی‌برگی: یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث. تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۷۰. ۸۲. }
  2. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۹۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  3. مهدی، اخوان ثالث. ترا ای کُهن بوم و بَر دوست دارم. تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۵. ۲۲۴. 
  4. «منوچهر آذری: دوست ندارم از دنیا بروم». جام جم سیما. ۲۴ فروردین ۱۳۹۴. 
  5. «فرار جامعه از خود». روزنامهٔ شرق. ۳۰ تیر ۱۳۹۲. 
  6. «بخشش مادران؛ نماد عشق و محبت». روزنامهٔ شرق. ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳. 
  7. «علاقه ارمنی‌ها به ادبیات ایران». ایسنا، ۲۹ آبان ۱۳۹۸. 
  8. «ایرانی‌جماعت را با فروغ شناختم». روزنامهٔ شرق. ۱ اکتبر ۲۰۱۶/ ۱۰ مهر ۱۳۹۵. 
  9. اسلامی ندوشن، محمدعلی. کارنامهٔ چهل‌ساله؛ گزیدهٔ نوشته‌ها در زمینهٔ اجتماع و فرهنگ. تهران: انتشارات یزدان، ۱۳۸۰ش. شابک ‎۹۶۴۵۵۴۵۱۵۷. 
  10. محمدعلی، اسلامی ندوشن. سخن‌ها را بشنویم. شرکت انتشار، ۱۹۹۰م/ ۱۳۶۹ش. 
  11. اسلامی ندوشن، محمدعلی. مرزهای ناپیدا. تهران: انتشارات یزدان، ۱۳۷۶ش. ۱۲۹. شابک ‎۹۶۴۶۵۴۵۰۲۵. 
  12. اسلامی ندوشن، محمدعلی. بازتاب‌ها. تهران: آرمان، ۱۳۸۲ش. ۱۸۸. شابک ‎۹۶۴۷۶۲۴۰۲۶. 
  13. اسلامی ندوشن، محمدعلی. بازتاب‌ها. تهران: آرمان، ۱۳۸۲ش. ۱۴۳. شابک ‎۹۶۴۷۶۲۴۰۲۶. 
  14. «رسته از بند». روزنامهٔ شرق. ۲۶ فروردین ۱۳۹۶. 
  15. آشوری، داریوش. ایرانشناسی چیست؟. تهران: آگاه، ۱۳۵۵. 
  16. اصلانی، محمدرضا. (1358). فرهنگ نور. نامه نور، شماره 1، صفحه 7 و 8.
  17. «مسئولان گرفتارتر از این حرف‌ها هستند». روزنامهٔ شرق. ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۷ مرداد ۱۳۹۵. 
  18. «زبان ما تسخیر شده‌است». روزنامهٔ شرق. ۵ خرداد ۱۳۹۳. 
  19. «Shohreh Aghdashloo on Her New Memoir, ‘The Alley of Love and Yellow Jasmines’». The Daily Beast Company LLC. ۱۰ ژوئن ۲۰۱۳/ ۲۰ خرداد ۱۳۹۲. 
  20. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۱۲. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  21. «گفت و گو با مهناز افخمی، دومین وزیر زن در تاریخ معاصر ایران». بی‌بی‌سی. ۲۶ ژانویه ۲۰۱۰/ ۰۶ بهمن ۱۳۸۸. 
  22. «کامنتی به افغانستان دعوت شده‌ام». روزنامهٔ شرق. ۲۷ اسفند ۱۳۹۳. 
  23. «داریوش اقبالی: باید به جای وطن خاکی وطن درون مان را بسازیم». iranwire.com. ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۵. 
  24. «لزوم مدیریت «لبخند» در جامعه». ایسنا، ۱۴ مرداد ۱۳۹۴. 
  25. نشریهٔ «هفت آسمان». بهار ۱۳۸۹، شماره ۴۵،
  26. «Iranian actor in sex video scandal says ex-fiance faked footage». the Guardian. ۲۳ نوامبر ۲۰۰۶. 
  27. «دکتر امیرارجمند: ایرانی یکی از بهترین کارگاه‌های حقوق بشر است». ایسنا. ۱۷ اسفند ۱۳۷۹. 
  28. «تعارض ناخوشایند مردم و روحانیت». خیام‌نامه. ۳ آبان ۱۳۹۴. 
  29. «گفت و گوی داریوش ارجمند با دکتر باقر آیت الله زاد ه شیرازی در برنامه «طلوع ماه»». drbaghershirazi.ir. سپتامبر ۲۰۰۸/ شهریور ۱۳۸۶. 
  30. «ادمان آیوازیان: فاصله گرفتن از سنت‌ها مثل گم کردن شناسنامه است». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱ اکتبر ۲۰۱۶/ ۲۳ مهر ۱۳۹۵. 
  31. «ادمان آیوازیان، در فراغ یار و دیارش، ایران». فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۵۳ - سال چهاردهم - پاییز ۱۳۸۹. بازبینی‌شده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷. 
  32. باستانی پاریزی، محمدابراهیم (۱۳۸۲). کاسه کوزه تمدن. تهران: علم. صفحه‌ی 168.
  33. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۵۳. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳. 
  34. «اعلامیه تاریخی دکتر شاپور بختیار در تاریخ 21 مهرماه 1359». رادیو فردا، ۳۰ شهریور ۱۳۵۸. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۱ فوریه ۲۰۲۱. 
  35. «برژینسکی: ایران کشوری دارای اصالت و خودکفاست». ایسنا، ۱ مرداد ۱۳۹۳. 
  36. «به حال خود رها شده‌ایم». روزنامهٔ شرق. ۱۹ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۲ تیر ۱۳۹۵. 
  37. «پیام ایران». گنجور. 
  38. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. اول. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۶۱۳. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  39. «سیدمحمد بهشتی در ایسنا: میراث فرهنگی از نفت هم مهم‌تر است براساس قانون اساسی، تخت جمشید را به بخش خصوصی نمی‌توان سپرد». ایسنا. 
  40. بهنام، جمشید و رامین جهانبگلو. تمدّن و تجدّد. تهران: نشر مرکز، ۲۰۰۳م/۱۳۸۲ش. ۴۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۳۰۵۷۲۱۳. 
  41. «ما در اقیانوسی از قصه شنا می‌کنیم». روزنامهٔ شرق. ۲۶ بهمن ۱۳۹۵. 
  42. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۸۲۸. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  43. «مصاحبه اختصاصی مجله POINT DE VUE با شهبانو فرح پهلوی». سایت رسمی علیاحضرت فرح پهلوی، شهبانوی ایران. ۱۴ اکتبر ۲۰۰۳. 
  44. پهلوی، محمدرضا. (1345). کنگره جهانی ایران‌شناسان، یغما، شماره 219، صفحۀ 339.
  45. «دکتر پیمان: مردم ایران، نشان داده‌اند که ارادهٔ زنده ماندن را دارند». ایسنا. ۲۷ بهمن ۱۳۷۸/ ۱۶ فوریه ۲۰۰۰. 
  46. «نهال تجدد: ما در تحمل درد نیز از غربی‌ها کهنسال تریم». ار.اف.ای.. ۵ دسامبر ۲۰۱۵/ ۱۴ آذر ۱۳۹۴. 
  47. ««نمی‌دانم چه شد از سینما سر درآوردم» ناصر تقوایی و 67 سال زندگی در کنار یک ملت کهنسال». ایسنا، ۱۸ تیر ۱۳۸۷. 
  48. «/قهرمان الگو - الگوی قهرمانی/ حمید تمجیدی: کشور ما سرزمین “قهرمانان” گم نام است». ایسنا، ۴ خرداد ۱۳۸۲. 
  49. محمدعلی، جمال‌زاده. قصّه نویسی. تهران: نشر سخن. ۳۹۲. 
  50. «بررسی فرهنگ و تمدن ایرانی در گفت و گو با فریدون جنیدی پژوهشگر فرهنگ و زبان باستانی». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ۲۳ شهریور ۱۳۹۴. 
  51. «چلیپا: خاک ما پر از حرف‌های نگفته‌است». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۶ مرداد ۱۳۹۵. 
  52. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۱۱۱۵. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  53. «جملات برجسته استاد». Professor Hessaby Foundation. 
  54. «گفت‌وگو با حسن بن طلال ولیعهد اردن:بودن در ایران مایه خوشوقتی است». همشهری. ۲۲ آذر ۱۳۷۶، سال پنجم ۱۴۳۲،سیاسی. 
  55. «هنرمندانی که نمی‌خواهند رئیس‌جمهور شوند! ــ «دوستانه» در گزارش ایسنا ــ». ایسنا. 
  56. محمد، خاتمی. احزاب و شوراها. تهران: طرح نو، ۱۳۸۸. ۲۵. 
  57. محمد، خاتمی. نامه‌ای برای فردا. تهران: مؤسسه خانه فرهنگ خاتمی، ۱۳۸۳. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۵۵۱۷۰۸. 
  58. «نسیم خاکسار: جامعه ادبی می‌تواند به بالندگی جنبش کنونی کمک کند». دویچه‌وله فارسی. ۴ مرداد ۱۳۸۸. 
  59. ای ایران (یادنامه روح‌الله خالقی). تهران: ماهور. شابک ‎۹۶۴۶۴۰۹۹۹۷. 
  60. «صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحات ۹۴ تا ۱۰۱». rouhollah.com. ۳ آذر ۱۳۵۷. 
  61. «صحیفه امام خمینی » جلد ۶ » صفحات ۷۴ تا ۷۶». rouhollah.ir. ۱۷ بهمن ۱۳۵۷. 
  62. «گفت‌وگو با رضا داوری اردکانی در باب ناسیونالیسم؛ ایران همین جاست که ایستاده‌ایم». فرهنگ امروز. ۱۷ آذر ۱۳۹۵. 
  63. «چهره‌ها و گفتگوها؛ ایران درّودی: «شگفت است که نیاکان ما لوح آزادی را نوشته‌اند و ما در قرن بیست ویکم از آزادی تعبیری این چنین محدود داشته باشیم»». ار. اف. ای. ۵ مارس ۲۰۱۶/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۳. 
  64. «گفت‌وگو با ایران درودی؛ ذهنیاتم را نقاشی می‌کنم». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. 
  65. «نگاهی تطبیقی به اهداف و رویکردهای کرسی ایران‌شناسی در آمریکا و ایران در گفت‌وگو با تورج دریایی». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۶ بهمن ۱۳۹۵. 
  66. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. ششم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۹۶۳. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  67. «آشنایی با آرای شهید محمدعلی رجایی». همشهری آنلاین. ۱۶ اوت ۲۰۰۷/ ۷ شهریور ۱۳۸۶. 
  68. «پروفسور فضل‌الله رضا:خیام معروف‌ترین ایرانی اروپاست». goftemaneroz.ir. ۲۵ نوامبر ۲۰۱۳/ ۴ آذر ۱۳۹۲. 
  69. نمیرم از این پس که من زنده‌ام (مجموعه مقالات کنگرهٔ جهانی بزرگداشت فردوسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، زمستان ۱۳۷۴. ۶۹–۷۷. شابک ‎۹۶۴۰۳۳۶۹۲۰. 
  70. «تلاش دولت، ارائه خدمات بیشتر به فرزندان بهزیستی است». پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری. ۱ فروردین ۱۳۹۳. 
  71. «متن و فیلم کامل سخنرانی دکتر روحانی در مراسم تنفیذ». rouhani.ir. ۱۲ مرداد ۱۳۹۲. 
  72. ««دود به زندگی می‌ماند» • گپی با مرجان ساتراپی». دویچه وله فارسی. ۱۰ اکتبر ۲۰۱۱. 
  73. «جلال ستاری». انسان‌شناسی و فرهنگ. 
  74. «دکتر سروش: هر قوم و ملتی که بتواند مفاهیم و تئوریها را در قالب جدید بفهمد و تجربه کند مدرن است». ایسنا. ۲۴ دی ۱۳۷۸. 
  75. «استقبال از ورود تکنولوژی به خوشنویسی در گفتگو با محمد سلحشور / سیاه مشق و راه‌های جدیدی». هنرآنلاین. ۱۵ دی ۱۳۹۵. 
  76. سید فخرالدین شادمان. «سیاست‌نامهٔ ایران». خواندنی‌ها. ۲۶ تیر ۱۳۴۴،
  77. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. هشتم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۱۱. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  78. شایان، سیاوش (پاییز ۱۳۸۷). «سخن سردبیر: نقش عنصر جغرافیایی در هویت ملی و وظیفه برنامه درسی جغرافیا (سرمقاله)». رشد آموزش جغرافیا (۸۴).
  79. «از آن گروه فقط من زنده هستم!/بارها از وحشت به زمین چنگ زدم». ایسنا، ۴ تیر ۱۳۹۸. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۸ مه ۲۰۲۲. 
  80. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۲۳۱۷. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  81. «فرهنگ هر ملت ستون فقرات آن ملت است». کتاب خورشید، ۲۷ اسفند ۱۳۹۴. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ مه ۲۰۲۲. 
  82. «چگونه یک خارجی در ایران باشیم؟». روزنامهٔ شرق. ۲۲ ژوئن ۲۰۱۴/ ۱۴ تیر ۱۳۹۳. 
  83. «موسیقی، شجاعت من است». روزنامهٔ شرق. ۲۷ شهریور ۱۳۹۵. 
  84. مجلهٔ «گردون». مهرماه ۱۳۷۴، شمارهٔ ۵۱،
  85. «Breaking Free, in Life and on Screen». نیویورک تایمز. ۹ اوت ۲۰۱۳/ ۱۸ مرداد ۱۳۹۲. 
  86. «گوشه‌اي از ملاقات با خالق قاب‌هاي ماندگار». فرهنگستان هنر. ۲۲ مهر ۱۳۹۱. 
  87. «ایران فرهنگی در گفت و گو با دکتر داریوش فرهود». آکادمی مطالعات ایرانی لندن. ۸ اکتبر ۲۰۱۳/ ۱۶ مهر ۱۳۹۲. 
  88. Kant, Immanuel. (1766). Beobachtungen über das Gefühl des Schönen und Erhabenen. Kanter, Königsberg,2:252.
  89. «میرجلال الدین کزازی: ایران از آنِ همه ایرانیان است». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۳ بهمن ۱۳۹۵. 
  90. «In 'Circumstance,' a sexual awakening in Iran». USA TODAY. ۲ مه ۲۰۱۱. 
  91. «تلاش سیستماتیک برای خانه‌نشین‌کردن زنان». روزنامهٔ شرق، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶. 
  92. «فرهنگ و موسیقی مثل نان و هواست». روزنامهٔ جام‌جم. ۲۲ مرداد ۱۳۹۲. 
  93. مشیر سلیمی، علی‌اکبر. «حیران». در زنان سخنور. ج. دوم. تهران: مؤسسهٔ مطبوعاتی علمی، سال ۱۹۵۶م. ص ۲۸۲. 
  94. نیشابوری، مسلم بن حجاج. صحیح مسلم. بیروت: دار المعرفة، ۲۰۰۷. ۱۱۱۶. شابک ‎۹۹۵۳۴۴۶۸۸۱. 
  95. «گفتگو: دایره تنگ خاک و خون پرستی». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲. 
  96. «مرگ میلیون‌ها نفر در هولوکاست انکارشدنی نیست». dataanalyzer.ir. ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۳/ ۲ مهر ۱۳۹۲. 
  97. «شکاریم یک سر همه پیش‌مرگ». نشر نی. 
  98. روزنامهٔ اطلاعات. ۳۰ خرداد ۱۳۳۰،
  99. بزرگمهر، جلیل. مصدق در محکمه نظامی. ج. ج۲. تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳. ص۷۷۶ تا ۷۷۷. 
  100. «معین خواننده محبوب و عاشقانه خوان شهر فرشته‌ها». جوانان. اوت ۲۰۱۲/ مرداد ۱۳۹۱. 
  101. «ناصر ملک مطیعی در گفت وگو با «شرق»: «قیصر» را به خاطر رفاقت، بازی کردم». شرق، ۱۸ دی ۱۳۹۲. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲. 
  102. «هزینه زیادی دادم، اما می‌ارزید». روزنامهٔ شرق. ۲۳ فروردین ۱۳۹۶. 
  103. «شیرین نشاط: سیاسی نبوده‌ام، اما جنبش سبز اتفاق متفاوتی است». بی‌بی‌سی. ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۰. 
  104. A little news, a lot of happy music. Concord Monitor (06 Jun 2006), Page A2.
  105. نمیرم از این پس که من زنده‌ام (مجموعه مقالات کنگرهٔ جهانی بزرگداشت فردوسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، زمستان ۱۳۷۴. ۱۱–۱۸. شابک ‎۹۶۴۰۳۳۶۹۲۰. 
  106. «با چشمانم می‌خوانم نه با زبانم». روزنامهٔ شرق. ۲۶ فروردین ۱۳۹۴. 
  107. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوازدهم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۷۷۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  108. «فرزندان ایران». koodakan.org/. 
  109. یوسفی، غلامحسین. یادداشت‌ها؛ مجموعه مقالات (مقالهٔ «پاسداری از زبان فارسی»). تهران: انتشارات سخن، تابستان ۱۳۷۰. 

پیوندهای بیرونی

در پروژه‌های خواهر می‌توانید در مورد ایران اطلاعات بیشتری پیدا کنید.

Search Wikipedia در میان مقاله‌ها از ویکی‌پدیا
Search Wiktionary در میان واژه‌ها از ویکی‌واژه
Search Commons در میان تصویرها و رسانه‌ها از ویکی‌انبار