داریوش آشوری
ظاهر
داریوش آشوری (۲ اوت ۱۹۳۸، تهران) زبانشناس، نویسنده، مترجم ایرانی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «گاهی برای یافتن چیزی که به خواندناش بیرزد، مدتها باید وبگردی کرد.»
- «برای خو گرفتن با هر چیز آدم میباید با آن بزرگ شده باشد یا هنوز در سن بزرگتر شدن و تجربه اندوختن از نظر احساسی و عقلی باشد.»
- ۲۷ اوت ۲۰۰۵/ ۵ شهریور ۱۳۸۴؛ در گفتوگو با ایسنا [۱]
- «یکسره و کورانه پذیرفتنِ گذشته نشانهٔ سنّت پرستیِ خشک و سترون است و یکجا رد کردن و به چشمِ خواری نگریستن در آن نیز غربزدگی است. بی ارج انگاشتنِ نهانی آن «مُحققانه» و «مُتتبعانه» روبرو شدن با آن نیز غربزدگیِ مستشرقانه است. گذشتهٔ ما و امروزِ ما باید با یکدیگر برخوردِ سنجشگرانه و متفکّرانه داشته باشند تا معنا و ارج و ارزشِ نسبی یکدیگر را روشن کنند.»
- در مقالهٔ ایرانشناسی چیست[۲]
- «مشکل زبانِ فارسی این نیست که با عربی آمیختهاست. بسیاری از زبانها با هم آمیختهاند، بلکه آنست که این آمیختگی چنان بیحساب-و-کتاب بودهاست که دستگاهِ صرفیِ زبانِ فارسی را از کارِ انداخته.»
- بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۵[۲]
- «بسیاری از کسانی که در زمینهٔ بهکرد و بازسازی زبانِ فارسی در این چند دهه گام زدهاند، دچارِ یک خطای بنیادی شدهاند و آن اینکه یکباره و یکسره با هر واژهٔ «بیگانه» به دشمنی برخاستهاند و چه بسا دست-و-پایی نیز زدهاند که برای یکایکِ آنها چارهای بیندیشند، امّا همیشه کامیاب نبودهاند و علّتِ آن نیز همین اندیشهٔ نادرست است که گمان میکنند تمامی واژههای زبان باید از ریشهٔ اصلی زبان باشند.»
- بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۲[۲]
- «داستانِ زبانِ فارسی در برابرِ زبانِ عربی داستانِ پهلوانی قوی و جهانگیری است که [...] ایستادگی کند، امّا همچنین از درگیری دایم با او گرفتارِ ناتوانی شده و قوّتش رفتهاست.»
- بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۰[۲]
- «فارسی و عربی چه به عنوانِ دو زبانِ همسایه چه به عنوانِ دو زبان در قلمروِ یک فرهنگِ دینی میبایست با یکدیگر رابطه و داد-و-ستد داشته باشند، چنانکه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر بگیرند، چنانکه گرفتهاند.»
- بازاندیشی زبان فارسی، نشر مرکز، ص ۱۱۰[۲]
- «تمدّن اسلامی یک زبانِ مشترکِ فرهنگی داشت که توانست میراثِ علم و فلسفهٔ یونانی و آنچه را که از ایران و هند و دیگر جاها بدان میرسید در خود کِشَد و بگُوارد و آن را به شیوهٔ خود و در عالمِ خود رشد دهد و کمال بخشد و کار را بر دانشجویانِ علم و فلسفه آسان کند؛ و هرکه این زبان را میآموخت میتوانست بر تمامیِ آن میراث دست یابد و خود نیز چه بسا با نوشتنِ کتاب به آن زبان چیزی بر آن بیفزاید، چنانکهدر ایران تا پایانِ همین سدهٔ چهاردم هجریِ قمری نویسندگانی بودهاند که در زمینهٔ عرفان و الاهیّات و تفسیر به این زبان کتاب نوشتهاند و چه بسا هنوز نیز مینویسند.»
- در مقالهٔ زبانِ فارسی و کارکردهایِ تازهٔ آن، برگرفته از «بازاندیشی زبان فارسی»، نشر مرکز، ص ۱۴۹[۲]
- «نامِ خانوادگیِ من (آشوری) برای بسیاری پرسشانگیز بودهاست. میخواستهاند بدانند که آیا من از قومِ آشوری هستم و دینام مسیحی ست یا نه. برخی هم با توجه به نامِ خانوادگیام مرا زرتشتی و یهودی گمان کردهاند، که، البته، گمانِ بی ربطی ست. به هر حال، اگر نامِ کوچکام از مقولهٔ حسن و حسین و تقی میبود، مشکل را حل میکرد. من هم از زادگانِ دورانِ آخر رضاشاهام. در آن دوران گذاشتنِ نامهای ایرانیِ باستان و شاهنامهای در میانِ طبقهٔ میانهٔ شهری، بهویژه تهرانی، باب بود. پدر-ام هم که در آن زمان ارتشی بود، نامِ مرا داریوش گذاشت. امّا، مادر بزرگِ مادریام، که این نام برایاش غریب بود و در دهاناش نمیچرخید، یک نامِ «اسلامی» روی من گذاشته بود و مرا تا پایانِ عمر-اش «محسن» مینامید.»[۳]
- «اصلِ خانوادگیِ من از قزوین است. پدر و مادر-ام هر دو قزوینی اند. امّا من زاده و بار آمدهٔ تهران ام، بچّهیِ محلّهٔ سقّاخانهیِ نوروزخان، جنبِ بازارِ قدیمِ تهران. خانوادهٔ ما در قزوین شاخهای از خاندانی گسترده با همین نام است که در میانشان کسانی هم نامدار بودهاند.»[۴]
- «هیچگاه دچار غربت از زبانِ اصلی خود نشدهام.»[۵]
- «تقدیرِ من از جمله این بود که خود را وقفِ زبانِ فارسی کنم و آنچه را که از فرنگ و زبانهای فرنگی میآموزم در خدمتِ این زبان درآورم؛ زبانی که سرچشمههای وجودِ معنوی و لذت و رنجِ من در آن است.»[۶]
- «چنانکه میدانید، در «خاورمیانه» به کار بردنِ همهگونه اسلحه و تَـَرَکانه (موادِ انفجاری) آموزش داده میشود، اما چه گونه خواندن و فهمیدن و سخن گفتن نه. در حقیقت، در این منطقه از جهان واژهها هم به صورتِ تـَرَکانه به کار برده میشوند. تروریسمِ زبانی هم، در جوارِ انواعِ دیگرِ تروریسم، از جمله هنرهایی ست که در این بخش از جهان بیش از همهجا پرورش داده میشود.»[۷]
- «من در واژهسازی از روشها و مایهها و مدلهایی که دانشوران و کوشندگانِ فرهنگیِ دو-سه نسل پیش از من فراآوردند، بهره گرفتهام و از ایشان بسیار چیزها آموختهام. اما در جایگاهِ یک شاگردِ سپاسگزار و وفادار بیکار ننشستهام و در جهتِ پیشبردِ آرمانِ ایشان، که توانمند کردنِ زبانِ فارسی برایِ پاسخگویی به چالشهایِ دنیایِ مدرن بوده است، بسی بر دستآوردهایِ ایشان افزودهام؛ و امروز با پشتِ سر گذاشتنِ بیش از چهل سال کار-و-کوشش و تألیفِ چند فرهنگ و چند کتاب در بابِ مسائلِ زبانی و فرهنگیمان، با همه رنجهایی که کشیدهام و تنگناهایی که برایِ انجامِ چنین وظیفهیِ خود-گُزیدهای با آنها رو به رو بودهام، کاری کردهام که هیچ جزئی از آن جایِ پشیمانی ندارد، از جمله ساختنِ واژهیِ گفتمان، که در زبانِ بخشِ بزرگی از اهلِ علومِ انسانی با بارِ یک مفهومِ علمیِ استوار در جایِ خود ایستاده است»[۸]
- «آموختنِ طوطیوارِ اندیشههایِ نو کافی نیست. باید بتوانیم اندیشهها و آموزههای تازه را به ابزارِ دستِ فهمِ خود بدل کنیم و به یاریِ آنها گرههای فرهنگی خود را باز کنیم.»[۹]
- «هرگز دنبال پسند زمانه نبودم و به همین دلیل مشکلات و مسائل بسیاری داشتم.»[۱۰]
منابع
[ویرایش]- ↑ ««نویسندگان وبلاگنویس» حرف زدن با مردم یا وقتکشی اینترنتی؟ دیدگاههای منیرو روانیپور، جعفر مدرس صادقی، اسدالله امرایی، عباس معروفی و داریوش آشوری». ایسنا، ۵ شهریور ۱۳۸۴.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ آشوری، داریوش. بازاندیشی زبان فارسی. نشر مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۲۳۶-۲.
- ↑ http://ashouri.malakut.org/2006/10/post_35.html%23comments
- ↑ http://ashouri.malakut.org/2006/10/post_35.html%23comments
- ↑ http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2013/11/131118_l44_ashouri_anniversary_jami_interview.shtml
- ↑ http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2013/11/131118_l44_ashouri_anniversary_jami_interview.shtml
- ↑ http://ashouri.malakut.org/?p=86%23more-86
- ↑ http://ashouri.malakut.org/?p=86%23more-86
- ↑ http://www.dw.com/fa-ir/از-سیاست-فرهنگ-و-اندیشه-مجموعه-گفتوگوهایی-با-داریوش-آشوری/a-15209256
- ↑ http://fa.rfi.fr/عمومی/20160420-گفتوگو-با-داریوش-آشوری-هرگز-به-دنبال-پسند-زمانه-نبودهام
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |