جامعه ایران
ظاهر
نقلقولها دربارۀ جامعۀ ایران.
گفتاوردها
[ویرایش]- ما خیلی محدودیم. دیواری دورِ خودمان کشیدهایم که در همانجا درجا میزنیم.[۱]
- منصوره اتحادیه، ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۹ تیر ۱۳۹۵[۲]
- گذشتهٔ خود را ادامه ندادهایم و امروز ما (یا آن روز ما) بر اساس گذشتهٔ ما پیریزی نشدهاست. ما خود را منقطع کردهایم و سپس خانهای در باد بنا نهادهایم. من علیه این انقطاع غلط همیشه شوریدهام، یعنی به ندای طبیعت خودم جواب دادهام.
- منوچهر آتشی، ۲۰ نوامبر ۲۰۰۶/ ۲۹ آبان ۱۳۸۵[۳]
- با ملتی متمدن باید رفتاری متمدنانه داشت و این امر محقق نمیشود مگر با تحقق مشارکت عمومی.
- محسن آرمین، ۱۳ فوریه ۲۰۰۰/ ۲۴ بهمن ۱۳۷۸[۴]
- من جامعهای را میبینم که خشونت در آن تبدیل به ارزش شدهاست. تفاوتهای طبقاتی نوعی خشونت است و مشاهده تفاوتهای طبقاتی نیز. به این شکل که وقتی خیلی از آدمها نمیتوانند ولی بهآسانی تعدادی دیگر به چیزهایی که نیاز دارند دسترسی داشته باشند، آمادگی برای پرخاشگری دارند چون همیشه تهدیدشدگی را از سوی کسانی که فکر میکنند بهناحق سهم آنها را خورده و ندادهاند، احساس میکنند؛ بنابراین اگر جامعهای تبعیض زیادی داشته باشد، همواره در آن نوعی پتانسیل خشم وجود دارد. این به دلیل تجارب، مشاهدات و ناکامیهای روزمرهای است که تجربه میشود.
- ما در میان ورطهای از تغییر ارزشها یا حتی بیشتر در چرخهای از ارزشهای متفاوت زندگی میکنیم که همه آنها لزوماً با هم نمیخوانند. در ایدئولوژی حاکم بر جامعه بهطور طبیعی دربارهٔ چیزهای خوبی صحبت میکنیم؛ مانند اخلاقمداری و صداقت و درعینحال شاهد تغییرات اقتصادی کاملاً غیرقابل تصور در دیدن برجها، مالها و هجوم خواستنها و داشتنها هستیم.
- شیوا دولتآبادی، ۳۰ ژوئن ۲۰۱۶/ ۱۰ تیر ۱۳۹۵[۵]
- در روزهای بدی زندگی میکنیم؛ روزهایی که ارزش هر چیزی با پول مشخص میشود؛ روزهایی که آموزش ما، بهداشت و درمان ما و حتی انسانیت ما با پول خریدوفروش میشود. چرا به این نقطه رسیدهایم؟
- لیلی رشیدی، ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۳۱ تیر ۱۳۹۵[۶]
- واقعیت اینکه اگر چیزی ارزش مادی چندانی نداشته باشد در سطح عمومی جامعه کمتر به آن توجه میشود. در جامعه امروز اهمیت هر چیزی با ارزش مادی و قیمتش تعیین میشود. این مسئله خاص حوزه اقتصادی نیست و صحبت از آن حتی به مسائل فرهنگی و مذهبی هم رسیدهاست. هنر هم از این قاعده مستثنی نیست. این پدیده دوران پستمدرن است که هر چیزی یک قیمتی دارد و اگر آن قیمت ناچیز باشد توجهاتی هم که به آن میشود اندک است.
- علیرضا سمیع آذر (۱۸ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۸ تیر ۱۳۹۵)[۷]
- «مشکل اجتماعی ما این است که تاریخِ ما گم شده و از دست رفته، ما نمیدانیم پدرانمان چه کردهاند…
- خسرو سینایی (۱۶ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۲۵ تیر ۱۳۸۶)[۸]
- «امروز جوانان ایرانی خیلی تفاوتی با جوانهای سایر نقاط دنیا ندارند. وقتی با آنها صحبت میکنید، میبینید که دغدغههای فکریشان وسیعتر از مسائل کنونی ایران است.»
- داریوش شایگان (۷ فوریه ۲۰۱۴/ ۱۸ بهمن ۱۳۹۲)[۹]
- به تجربه دریافتهام که روشنفکرانِ ما، غالباً، فاقدِ «تقوای سیاسی» اند. به اندک خشم و نفرتی، حتّی شخصی، انواعِ تهمتها را به طرفِ مقابل میزنند… حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را «عقل» و «سیاست» نام میگذاریم و بعد پشیمان میشویم.
- حقیقت مطلب این است که جوانان ایرانی از نظر استعداد در برابر جوانان کشورهای دیگر، هیچ چیز کم ندارند. از نظر شور و شوق هم بسیار فعالند. اما تجربه نشان دادهاست که همین جوانان اگر احتمالاً پایشان به بیرون از مملکت برسد، دیگر برنمیگردند و همانجا اقامت میکنند.
- پرویز شهریاری ۱۹ دسامبر ۱۹۹۹/ ۲۸ آذر ۱۳۷۸[۱۱]
- «این واقعاً پرسش است که چرا «دهاتی» فحش میشود؟ به نظر میرسد، همان دیروز که شهری بودن امتیاز شد و دهاتی بودن فحش، امروز به خارج رفتن میشود امتیاز و در ایران ماندن میشود فحش. با این شرایط، میخواهید میراث فرهنگی را راه بیندازید؟! این یک شوخی است.»
- مجتبی صدریا (۷ مه ۲۰۱۱/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰)[۱۲]
- «چرا اینقدر حسرت مهاجرت زیاد است؟ چرا اینقدر جوانان میخواهند کشور را ترک کنند؟ چرا خیلیها آرزوی داشتن پاسپورتی دیگر را دارند؟ … زیرا به آنها گفتهایم چیزی که دارید بد است، زیرا وقتی به یک روستا رفتیم، عزت انسانی افراد را در آنجا بهجا نیاوردیم، زیرا احساس همبستگی نکردیم، زیرا منِ شهری به ده رفتم و نگاه بالا به پایین به مردم آنجا داشتم، زیرا بدترین فحش ما شدهاست دهاتی. بنابراین این ما هستیم که ضد فرهنگ را اشاعه دادهایم.»
- مجتبی صدریا (۷ مه ۲۰۱۱/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰)[۱۲]
- «در این مملکت، دهاتی میراث من است. مهم نیست چند نسل من در شهر بودهاند، ما دهاتی هستیم. انباشت فرهنگیای که یک دهاتی ایجاد میکند، آرامآرام ولی عمیق است. به همین دلیل، تفکر حفظ این انباشت را دارد و به راحتی آن را رها نمیکند، زیرا برایش ارزشمند است.»
- مجتبی صدریا (۷ مه ۲۰۱۱/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰)[۱۲]
- همهجای دنیا کار بد، بد است. اما حالا اینجا را نگاه کنید. دزدی و کلاهبرداری میلیاردی از آدم عادی سوپرمن میسازد. بابک زنجانی میشود باعرضه و دیگری میشود خوشاخلاق و مهربان!... فرهنگ پذیرفتن تقصیر و معذرتخواهی از آن چیزهایی است که در این مملکت فراموش شده.»[۱۳]
- ناهید طباطبایی (۱۰ اوت ۲۰۱۵/ ۱ شهریور ۱۳۹۴)
- «ایران در منطقه خاورمیانه، از لحاظ فرهنگی و سیاسی دارای قدرت بزرگی است و در تاریخ هرگونه حملهای که نسبت به این کشور صورتگرفته دفع یا آن را در فرهنگ خود جذب کردهاست.»[۱۴]
- محمدتقی فاضل میبدی (۲۷ اوت ۲۰۱۴/ ۱۸ شهریور ۱۳۹۳)
- «آنچه بسیار نیاز داریم … اخلاق و انسانیّت است؛ مؤلفهای که جامعه از کمبود آن رنج میبرد. دروغگویی، اختلاس، انحراف و همهٔ اینگونه مسایلی که جامعهٔ ما به شدّت گرفتارِ آن است و خُسرانِ عظیمی به همراه دارد، باید مسئولانِ کشور را نگران کند.»[۱۵]
- ایرج فاضل (۲۳ اوت ۲۰۱۴/ ۱ شهریور ۱۳۹۳)
- «امروزه بسیاری از چیزها در روستا از میان رفتهاند، بهویژه برای جوانان؛ که آرامش و آسایشخاطر و روح و روان روستایی را آزرده کردهاست. کمابیش بسیاری از آسیبهای شهری وارد روستا نیز شدهاست… روستاها به دلیل عدم برخورداری کامل از نظم نمادین مدرن و عدم برخورداری از مراکز اقتصادی- اجتماعی وسیاسی مدرن، بیش از شهرها در میانه راه سنت و مدرنیته قرار گرفتهاند و تعارضهای سنّت و مدرنیته در روستاها بیش از شهرها خشونتبار و عریان است.»[۱۶]
- نعمتالله فاضلی (ژوئیه ۲۰۱۴/ مرداد ۱۳۹۳)
- «جوری شدهاست که شما اگر کار اخلاقی میخواهید انجام دهید میگویید که جامعه به من انگ «کودن» بودن را خواهد زد که شما عقلت را به کار نمیگیری و سفاهت به خرج میدهی.»[۱۷]
- مقصود فراستخواه (۱ ژانویه ۲۰۱۷/ ۱۲ دی ۱۳۹۵)
- ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوستداشتن هموطن را از یاد بردهایم، ما که خشونتهای پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمرهمان ابزاری شدهاست برای بیرونکشیدن گلیم فردیمان از اجتماع؛ ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه میآموزیم و به کودکانمان میآموزانیم.
- اصغر فرهادی، ۲۸ دسامبر ۲۰۱۶/ ۸ دی ۱۳۹۵[۱۸]
- «مشکل ما در از میان رفتن اخلاق سنتی و دینی پیشین، زیر فشار موج خردکنندهٔ ساختارهای سرمایهداری مهارگسیختهٔ نولیبرال و پولی و اقتصاد رانتی و فساد درونی آن است که به هیچکس و هیچ چیز رحم نمیکند. امروز این رویکرد، نه فقط میخواهد از شکلگیری یک دولت رفاه و خدمتگزار به مردم جلوگیری کند یا دستاوردهای انقلاب در این زمینه را از کار بیاندازد، بلکه بر آن است برای این کار بدان گرایش دارد که تاریخ را هم تعریف کند، مصدق و ملی شدن نفت را مصیبت جلوه دهد، خصوصی شدن همه چیز را تبلیغ کند، همه مردم و همه پدیدهها را به «کالا» تبدیل کند و البته برای این کار نیاز به آن هست که مردم نیز گرایشهای طبیعی خود را به کمک به دیگران، به دلسوزی، به همبستگی، کنار بگذارند، دین و ایمان و انسانیت خود را فراموش کنند و جای آنها را به تمایلات ناشی از همین روند کالایی شدن / کردن بدهند.»
- «موضوع ندانستن نیست، بلکه «مسخ» و «تخریب اخلاقی» مردم است که گرایشهای سودجویی، دلالی، رانت خواری، دلالی، نخبه پروری، قهرمانپرستی، فردگرایی و بیتوجهی به خیر جمعی و برعکس تمرکز بر سود و تجاری کردن و بهره بردن از همه چیز آنها را هر روز تشدید میکند.»
- «جامعهٔ اما امروز بیش و پیش از هر چیز به اخلاق و عقلانیت نیاز دارد، اما نه «ظاهر» اخلاقی و «ظاهر» عقلانی، بلکه آنچه همه میدانند واقعاً اخلاق و عقلانیت است.»[۱۹]
- ناصر فکوهی (۲ فوریه ۲۰۱۷/ ۲۷ بهمن ۱۳۹۵)
- «ما باید سعی کنیم ایران را با وضعیت و سابقهٔ تمدنی خود ایران مقایسه کنیم، یعنی وضعیت خودمان را با سابقهٔ غنی تمدنی خودمان مقایسه کنیم و ببینیم چه چیزهایی به دست آوردهایم و چه چیزهایی را از دست دادهایم.»[۲۰]
- جمیله کدیور (۹ مارس ۲۰۰۱ /۱۹ اسفند ۱۳۷۹)
- «نسل جوانی که ما اکنون در ایران شاهد آن هستیم یک نسل استثنایی با قابلیتهای باور نکردنی برای به کرسی نشاندن حرف و سخن خود است. نسلی که هر دری را به رویش ببندند از دری دیگر وارد میشود. تیغ تحمیل و سانسور بر آن کارایی ندارد و طبیعی است هنری که از ذهن این نسل زاییده میشود هم هنری خاص باشد.»[۲۱]
- محمود کریمی حکاک (۱۰ نوامبر ۲۰۱۲/ ۲۰ آبان ۱۳۹۱)
- «با دیدن چهرهٔ مدرن ایران [در ۱۹۷۶م/ ۱۳۵۴ش] بیش از هر چیز دریافتم که چه نیروی آفرینندهای در آنجا نهفتهاست. کار شگفتآوری در حال انجام بود: تعادل میانِ شرق و غرب، و (هماهنگی) میان سنّت و روند مدرنیته و در کل (فرایند) جهانی شدن. هرچند آن روزها چندان اسمی از واژه جهانی شدن به میان نمیآمد، ولی فرایند مدرن شدن مسئله تمام کشورهاست؛ اینکه چگونه با حفظ سنتها و تاریخ خود، همزمان بخشی از شبکه اینترنت جهانی باشیم. دوست دارم به گذشته برگردم. ایرانیها فوقالعادهاند و فرهنگ ایرانی شگفتانگیز است.»[۲۲]
- باب کولاچلو (۲۸ اکتبر ۲۰۱۳/ ۶ آبان ۱۳۹۲)
- «متأسفانه جامعهٔ ما به سمت-و-سوی بدی در حال حرکت است؛ همهٔ روابط قطع شده، مردم نسبت به هم بیاعتنا شدهاند، اگر کسی بمیرد ایرادی ندارد، مهم این است که ما زندهایم! بمب توی خانه همسایه بیفتد، باز هم اشکالی ندارد خانه من که سالم است و …!»[۲۳]
- غلامحسین لطفی (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵/ ۴ مهر ۱۳۹۵)
- «جامعهٔ ما آدمها را در قدوقواره خود نمیشناسد؛ یا آنها را مطلقاً نادیده میگیرد یا بیش از حد آنها را بزرگ میکند.»[۲۴]
- جواد مجابی (۱۸ ژوئیه ۲۰۱۳/ ۲۷ تیر ۱۳۹۲)
- «دانشجو در ایران کم داریم چون جویندگی نیست… آنچه که در ایران فاجعه است، این است که ما دانشجو در هیچ رشتهای نیستیم.»[۲۵]
- کریم مجتهدی (۲۵ ژانویه ۲۰۱۷/ ۶ بهمن ۱۳۹۵)
- «متأسفانه، همه مسائل ما آمیخته به مسائل سیاسی شدهاست؛ از مدیران فرهنگی گرفته تا خود هنرمندان، همه در این خطکشیها قرار گرفتهاند. آدمها سر جای خودشان نیستند. مدیران فرهنگی ما با وجود احترامی که به شخصیت آنها میگذارم، فاقد توانایی هستند و به باور من، جایگاهی را غصب کردهاند و غصب این موقعیت، در واقع فرصت گرفتن از یک کشور و نسلی است که ممکن است به بیراهه برود.»[۲۶]
- مجید مجیدی (۷ اوت ۲۰۱۲/ ۱۶ مرداد ۱۳۸۹)
- «از منظر تاریخی یکی از علل و عوامل توسعهنیافتگی در جامعه ایران ابهام در ساختارهایی چون تحزب، تعاون، جامعهپذیری و نحوه بهکارگیری قدرت توسط امانتداران است که نقشه راه و مسیر روشنی پیش روی شهروندان نگذاشتهاست و به همین سبب پیشینیان از ابزارهای موصوف در توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استفاده مناسب نکردهاند و پسینیان نیز بهمثابه مارگزیده از تجربههای نو هراسیدهاند و راهی دگر رفتهاند. یکی از رگههای آسیبشناختی مزبور، فقدان همگرایی در افکار و اندیشههاست. ما عادت داریم برای رسیدن به توسعه به هر میزان که ممکن است، نظریهپردازی کنیم.»[۲۷]
- جهانبخش محبینیا (۸ سپتامبر ۲۰۱۴/ ۱۷ شهریور ۱۳۹۳)
- «ما داریم فقط آثار غربی را مصرف میکنیم. وقتی دانشجوی ایرانی سخن میگوید سخنش معتبر نیست. چون ایرانی است! من به این بیماری گرهگوری میگویم! گویا هر گرهگوری در غرب چیزی بگوید برای ما معتبر است و اگر کسی با نام ایرانی حرفی بزند و ادعایی داشته باشد سخنش اعتباری ندارد.»[۲۸]
- حسن محدثی (۲۴ مه ۲۰۱۷/ ۳ خرداد ۱۳۹۶)
- «ما ایرانیان در دورههای مختلف اغلب با انقطاع و گسلهای عمیق فرهنگی روبهرو شدهایم. این مسئله و این شیوه نگاه دراندیشه اغلب ما جای گرفته و رد پایش به بخشهای دیگر زندگیمان هم رسیدهاست. هماکنون هم همینطور است. ما به دنبال تکمیل یکدیگر نیستیم! به جای آنکه از تجربیات هم استفاده کنیم خواهان نادیده گرفتن و رد کردن همدیگر هستیم. البته این مسئله به امروز و دیروز تعلق ندارد و از دوره صفویه به بعد است که شاهد چنین برخوردهایی هستیم. از همان زمان صفویه دیگر برخورد صحیحی با اهالی فکر و روشنفکران انجام نشد. حتی اگر به مطالعه تاریخ گذشته بپردازید متوجه خواهید شد که حتی با پزشکان هم برخورد صحیحی نشده حالا چه برسد با نویسندگان و شاعران! اغلب این افراد ناچار به مهاجرت به کشور هند شدند تا از شرایط بهتری برخوردار شوند. این گسلهای فرهنگی در دورههای مختلف فرهنگی باز هم تکرار شدهاند که نتیجه آن حتی متوجه داستاننویسی امروز هم شدهاست.»[۲۹]
- محمد محمدعلی (۲۶ مه ۲۰۱۶/ ۳ خرداد ۱۳۹۵)
- «جامعهٔ ایرانی جامعهای است که بدون گذار از دوره کودکی، بزرگ، پیر و فرسوده میشود. ایرانیان دوره مدرن (البته بهدور از استثناها) بدون اینکه کودکی را دریافته باشند، به بزرگسالی قدم نهادهاند. ایرانیها به لحاظ شخصیتی، کودکی را خوب درنیافتهاند و به لحاظ اجتماعی هم جامعهٔ بیکودکی هستند. در کنار افراد بیکودکی، ما خانواده بیکودکی و مدرسه بیکودکی هم داریم.»[۳۰]
- محمدهادی محمدی (۳ اکتبر ۲۰۱۶/ ۱۲ مهر ۱۳۹۵)
- ملّتِ ایران، ملّتِ با فرهنگی است و در فرهنگ هیچ کشوری به اندازه ما دربارهٔ انسانیّت حرف زده نشدهاست. اگرهر کشوری یک اسطوره دارد، ما هزاران اسطوره داریم و من در زندگی ام ابتدا از پهلوانان آموختهام و سپس از اساتید.[۳۱]
- جمشید مشایخی (۱۶ فوریه ۲۰۱۴/ ۲۷ بهمن ۱۳۹۲)
- «ما ایرانیان ملتی باهوش و فرهنگدوست هستیم و این به معنای انجماد و تصلب ما بر نقاط ضعف فرهنگیمان نیست، بلکه برعکس به معنای آن است که فرهنگ را که ریشه در فکر و تعقل و همراه و همگام با تمدن است را پذیرا هستیم و آنرا موهبتی گرانقدر و عطیهای گرانسنگ میدانیم و بههمین دلیل گفتگوی تمدنها را امری مَیمون و مُبارک تلّقی میکنیم زیرا آن را اساسیترین و کاراترین عامل در بوجود آمدن فرهنگی جهانی که مقتبس از همه فرهنگهاست و نقاط قوت همه فرهنگها را در خود جای دادهاست و نقاط ضعف هیچ فرهنگی در آن جایی ندارد، میدانیم.»[۳۲]
- اکرم مصوریمنش (۳۰ مه ۲۰۰۱/ ۹ خرداد ۱۳۸۰)
- «خوشبختانه میل به مشارکت در جامعه ما خیلی بالاست؛ یعنی با وجود صدمات بسیار زیادی که جامعه ما در دورههای متمادی دیدهاست، میل مشارکت همچنان در آن وجود دارد. این شاید یک ویژگی ما ایرانیها باشد. ما ایرانیها با یک سلاموعلیک به دوست چندینوچندساله هم تبدیل میشویم و از هر فرصتی برای پیوستن به هم و تعامل استفاده میکنیم؛ نمونهاش هم در مناسبتها و جشنهاست. حالا شبکههای مجازی هم به این روحیه ما اضافه شدهاست.»[۳۳]
- سعید معیدفر (۲۰ مارس ۲۰۱۶/ ۱ فروردین ۱۳۹۵)
- «من حقیقتاً به پویایی و ظرفیّتِ عظیمِ فکری و معرفتی جوانان ایران اعتماد دارم. آنان با درایت و نشاطی که در هیچیک از نسلهای گذشته سابقه نداشتهاست، اقدام به دگرگونی و ساختنِ جامعهای در خورِ نامِ ایران کردهاند.»[۳۴]
- احسان نراقی (۲۰۰۰م/۱۳۷۹ش)
- «جامعهٔ ما، جامعهٔ مدنی ناقص، نارس و نیمپختهای است. جامعهٔ ما خصوصیّاتِ دورانِ گُذار را دارد؛ یعنی بعضی از خصوصیّاتِ سنتّی خودش را قویاً حفظ کرده و برخی نیز اجباراً در روندِ دگرگونی قرار گرفته و در برخی زمینهها شاید به صورت مبالغهآمیز و بدون اینکه جایگاهی داشته باشد، رشد کردهاست.»[۳۵]
- داوود هرمیداس باوند (۲۰۰م/۱۳۷۹ش)
- هرچیزی که ما را با جهان در یک رابطهٔ منطقی قرار دهد، بهتر است [...] ما نیازمند عدالت، امنیت، آزادی، رفاه و امکان خلاقیت هستیم و این پنج عنصر روح خودش را در مردم میدمد.
- قطبالدین صادقی، ۱۲ مه ۲۰۱۷/ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶[۳۶]
- باید از یزدان پاک درخواست نماییم که ما را از شر و زیان دروغ که بزرگترین نشانهٔ تهبکاری و فساد است در امان بدارد و زندگانی ما را سامانی ببخشد که محتاج به وام گرفتن از خودی و بیگانه نباشیم. باید دعا کنیم که در سایهٔ اصلاحات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وسیع و عاقلانه که هماهنگ با وضع دنیای آزاد و مرفه باشد؛ روزگار ما ایرانیان رفتهرفته تغییر کند و دگرگون شود.
- محمدعلی جمالزاده، ۱۹۶۶م/ ۱۳۴۵ش[۳۷]
- مردمِ دنیا مجبور نیستند که تنها صفاتِ خوب و پسندیدهٔ مارا بستایند و در مقابلِ معایبمان لب فرو بندند.
- محمدعلی جمالزاده، ۱۹۶۶م/ ۱۳۴۵ش[۳۸]
- ای ایرانی، تو چقدر کوتاه بینی که به تصور نفع خصوصی، نفع عمومی را فدا میکنی و بعد نفع خصوصیت نیز در ضمن نفع عمومی از بین میرود.
- عبدالرحمن فرامرزی «خاطرات»، «ماجراهایی از مجلس»[۳۹]
- من فکر میکنم که آنچه موجب ترقّی فرنگ شده همین شخصیت افراد آنست. آدم وقتی برای خود شخصیت قائل بود، زیر هر باری نمیرود، تن به هر کاری نمیدهد، ظلم و جور و تعدی را قبول نمیکند.
- وقتی ملت زیر بار زور نرفت، جور و تعدی را قبول نکرد، تن به ذلّت و خواری نداد و تبعیض را نپذیرفت، هیچ قدرت و نیرویی نمیتواند به او زور بگوید و به اور جور و تعدی کند. به علاوه، ملت وقتی وقتی داری عزت نفس بود، اعضای حکومتش نیز همان خواهند بود و مأمورین دولت اعم از لشکری و کشوری هر مأمورینی را قبول نمیکنند و در مقابل امر آمر، یک آلت بلاارادهای نخواهند بود.
- مهمترین فرق ایرانی با فرنگی این است که فرنگی برای خود شخصیت قایل است و ایرانی نیست، ایرانی باهوش است، نرمخو و متواضع و مهربان است ولی شخصیت ندارد. هرجا دید خرش نمیرود، هر ظلم و تجاوزی را قبول میکند. «از ما نخورده باشی» تکیه کلام ایرانی است، هر کس به او ظلم و ستمی کند، وقتی دید مقابله با او سخت است، خود را به دردسر نمیاندازد و زود تسلیم میشود. فیلسوف و درویش است، حساب میکند که اگر به ستیزه و برابری برخیزد، با صرفه تر است یا اینکه پس گردنی بخورد و به روی خود نیاورد. چون ستیزهجویی با قوی تری از خود زحمت دارد، ترجیح میدهد که جور و ظلم را تحمل کند و خود را دچار دردسر نسازد.
- سالها میگذرد و حال بر این منوال است و صدا از هیچکس در نمیآید. کسبه، خریداران و عامهٔ مردم، حتی دولت این را میداند. هیچکس دم برنمیآورد. هر مأموری در هر نقطهٔ مملکت هر زوری بگوید، کسی نمیپرسد برای چه و اگر کسی خواست بگوید این ظلم و خلاف قانون است و من تحمل نمیکنم، به جای اینکه مردم به حمایت او برخیزند، همه او را مسخره می کنندو بعضیها به نصیحت او برمیخیزند که مگر خرت به گل نشسته که سر خود را با شاخ گاو دعوی میاندازی؟!
- اما فرنگی اینطور نیست. خودش زیر بار نمیرود، اگر خواستند یک قران به ناحق از وی بگیرند، تا صد، تا هزار، تا ده هزار تومان خرج میکند و به حسب میرود که آن یک قران را ندهد. خود عدل و ظلم و قانون و بی قانونی گیش فرنگی حسابی دارد غیر از حساب مادی. به این جهت کسی نمیتواند به فرنگی ظلم کند، زیرا او برابر ظلم قیام میکند و مردم نیز به حمایت او برمیخیزند. برای اینکه میدانند ظلم به فرد، ظلم به اجتماع است. وقتی به یکی ظلم کردند و ماسید، به همه ظلم میکنند. ولی وقتی همگی با ظلم به هر فردی مخالفت کردند به هیچکس نمیتوان ظلم کرد.
- همان طوری که یک روح بارکشی در تودهٔ ما وجود دارد، یک روح غلامی و پستی نیز در طبقهٔ حاکمهٔ ما هست که در هیچ جای دنیا نیست. این طبقه هیچ خجالت نمیکشد که کاری که به بدی آن اقرار دارد، بکند به دلیل اینکه امر مافوق است. امر مافوق برای او مجوز تمام اعمال نامشروع و پستی و دنائت است. فرق نمیکند که این مافوق داخلی باشد یا خارجی. همین قدر که زور داشته باشد، کافی است که او حلقهٔ غلامی را به گوش بکشد و هر عمل نامشروعی را برای اطاعت امر او مرتکب شود: «حضرات میخواهند» کلمه ای است که شما در عمر خود مکرر از هیئت حاکمهٔ ایران شنیدهاید. اما «حضرات بخواهند ما نمیکنیم» از هیچکس نشنیدهاید. خواستن حضرات به نظر طبقهٔ حاکمهٔ ما مجوز هر عمل نامشروعی است. به این جهت بسیاری چیزها را «حضرات» نمیخواهند و ایشان برای اغراض شخصی خود میکنند و نام ارادهٔ «حضرات» را روی آن میگذراند؛ زیرا خواستن «حضرات» رفع مسئولیت از ایشان میکند وقبایح اعمال ایشان را میپوشاند! غافل از اینکه اطاعت از «حضرات» خود زشتترین و وقیحترین اعمال است.
- خاصیّت روح غلامی این است که همان طوری که در مقابل قوی تر ذلیل و زبون باشند، در مقابل ضعیف تر، زورگو و جبّار و ستمگر باشند. در مقابل آن به خاک میافتد و پا میبوسند و به خاک افتادگی و پای بوسی افتخار میکنند و در مقابل این گردن نهادن، باد به گلو میاندازند و کوچکترین مقاومت او را گناه غیرقابل بخشایش میدانند… اما فرنگی اینطور نیست، او شخصیت دارد. برای عمل خوب و بد نزد او میزانی هست. امر مافوق یا قوی و ضعیف برای او میزان سنجش اعمال نیست. کار خلاف شرافت نمیکند. هرکس به او بگوید، زیر بار ظلم و ستم نمیرود، از ناحیهٔ هرکس که باشد.
- عبدالرحمن فرامرزی، «خاطرات»، «آخرین سفر من به اروپا»[۴۰]
- بزرگترین مشکل ما فرهنگ است و بزرگترین مشکلگشای ما نیز فرهنگ. در بی فرهنگی فرقی بین فرقهها نیست. از راست مذهبی دوآتشه تا چپ بیخدای تروریست. از روشنفکر مدعی اومانیسم تا عوام بیسواد متعصب، همه از یک درد رنج میبرند: بیفرهنگی و لاجرم خشونت.
- از نظر من اکثریت جامعهٔ مدعی روشنفکری در ایران، جز نامش، فاقد روشنفکری است و فاقد کمترین قدرت تغییری، متناسب با برداشتهای دانش روز بشر. به نظر میرسد آنها چند فرقه سیاسی اند، که به لحاظ مکانیسم اندیشیدن، بیشتر دگم و متعصباند و تنها با نامهای گوناگون با هم مخالفت میکنند.
- دلم برای زندگی شخصی مردم روزگارم میسوزد. اگر به آرمانهای اجتماعیاش نرسید، چرا حداقل به یک نگاه شادزیستانه در زندگی نرسد؟ گیریم که نسل من تا زنده است، به دمکراسی و عدالت اجتماعی نرسد، آیا نباید سهمی از شعف زندگی ببرد؟ آیا سهم مردم روزگار من فقط غم و مرگ و انقلاب و جنگ است؟!
- من دلخوش انقلابی هستم که در تک تک افراد جامعه اتفاق میافتد.
- محسن مخملباف، ۱۹۹۶م/ ۱۳۷۵ش؛ مصاحبه با مجله هفته نامهٔ «سینما»[۴۱]
- چرا نباید قلبهایمان برای ورای مرزهایمان هم بتپد؟... این تناقضی که در فرهنگ ایرانی هست که از یک طرف پز میدهد به همهٔ عناصر و اِلمانهای بشردوستانه در فرهنگاش و از طرف دیگر در حد یک شووینیسم افراطی، ناسیونالیست و نژادپرست و فرقهگرا میشود.
- ما هر یک به نوعی دچار بیماری خاک و خونپرستی هستیم. دچار قومیتگرایی هستیم. دچار بیماریهایی هستیم که ما را در حوزهٔ بسته یک زبان، گرفتار خودش میکند.
- آیا میشود زمانی در وطنم ایران، هویتِ ملّی ایرانیان به هویتِ قومی و سیاسی و جناحی آنها بچربد؛ یعنی ما به عنوان یک ملت، منافع ملیمان را مقدم بدانیم بر منافع جناحی و شخصی و فرقهای و صنفی. این یک رؤیاست…
- محسن مخملباف، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳/ ۲۱ بهمن ۱۳۸۱؛ مصاحبه با «بیتا ملکوتی»[۴۲]
- … ما یادگرفتهایم دایم با یکدیگر بجنگیم و هیچگاه به ما آموزش داده نشده که علیرغم اختلافنظرها در کنار یکدیگر با صلح زندگی کنیم.
- فاطمه معتمدآریا، ۲ اوت ۲۰۱۰/ ۱۱ مرداد ۱۳۸۹؛ در نشستی خبری به عنوان سفیر مهرآفرین[۴۳]
- همیشه برای تعریف مصیبتهای جامعه با هم تعارف داریم.
- فاطمه معتمدآریا، ۷ فوریه ۲۰۱۷/ ۱۹ بهمن ۱۳۹۵؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۴۴]
- نسل ما نسل آرمانگرایی بودند ونسبت به نسل شما انسانهای واقعبینی هستند، جسور و با استعداد و این به خاطرحضور فضای مجازی در زندگی آنها است.
نسل ما در کنار بزرگانی پله پله رشد میکردند و این یک رشد واقعی بود و به یک جایگاه ارزشمند و بزرگ میرسیدند. ولی امروزه گاهی یک نفر تنها در یک موقعیت بزرگ بدون راهنما قرار میگیرد و چون بدون پله به بالا رفتهاست ممکن است سقوط دردناک داشته باشد.
نسل ما شعاری داشت که «وقتی یک چیز خراب میشود آنرا دور نیندازیم آن را تعمیر کنیم» و این تنها مربوط به وسایل نبود و برای رابطهها نیز صدق میکرد نسل شما گاهی یک رابطه آسیبدیده را به راحتی از بین میبرند و همدیگر را حذف میکنند و این به نظر من به این دلیل است که صبر را نیاموخته اند، نسل ما گاهی برای اینکه خبری از مسافری دریافت کند ماهها صبوری میکرد ولی نسل امروز میتواند به صورت مجازی همراه و همسفر مسافر خود باشد. - گاهی برای دل خودم لواشک میخرم و با خرید عروسک، کودکِ درونم را بیدار میکنم.
- سوسن مقصودلو، ۷ آوریل ۲۰۲۲/ ۱۸ فرودین ۱۴۰۱؛ مصاحبه با «رادیو صبا» برنامهٔ «شین جیم»[۴۵]
- بیشتر دعواها سر مسایلی پیش پا افتاده و بیارزش است… این جدالی است که در طول تاریخ همیشه ناظر آن بودهایم و انگار هیچ کارش هم نمیشود کرد و هم در سیاست مان نمود پیدا میکند هم در اقتصادمان و هم در ترافیک شهریمان؛ یعنی انگار ما نمیتوانیم دیگری را به عنوان یک هم نوع دربرگیریم و با هم به صورت گروهی کار کنیم و برویم جلو. مدام با هم تضاد داریم یا میخواهیم فردیتمان را به دیگری ثابت کنیم و بر او مسلط شویم یا از آن طرف بام میافتیم و غلام و نوکر و چاکر دیگری میشویم و هرچه میگوید، میگوییم چشم.
- داریوش مهرجویی، ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۳/ ۲۴ تیر ۱۳۹۲؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۴۶]
- ما اساساً قومی هستیم که سخت به وطن خود چسبیدهایم و از مهاجرت و تغییر منزل و رفتن به ممالک اغیار و اقامتکردن در غربت هراس داریم… ما بیشتر دوست داریم در جایی بیتوته کنیم که خاطره داشته باشیم. «خاطره»؛ این رکن بزرگی در روان آدمی است.
- نمیدانم چرا این روزها به هیچکس نمیتوان اعتماد کرد. انگار اخلاق و مروت انسانی رخت بربسته و هرکس میتواند به هرکس خیانت کند و مال و منال او را برباید…
- داریوش مهرجویی، ۷ اکتبر ۲۰۱۸/ ۲۹ خرداد ۱۳۹۶؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۴۷]
منابع
[ویرایش]- ↑ «چرا از رابطهٔ ایران و عثمانی هیچ نمیدانیم؟ /در گفتوگو بامنصوره اتحادیه». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۹ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «چرا از رابطهٔ ایران و عثمانی هیچ نمیدانیم؟ /در گفتوگو بامنصوره اتحادیه». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۶/ ۲۹ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «یک سال از رفتن منوچهر آتشی میگذرد گفتههای سپانلو، مجابی و آزاد، و پاسخ شاعر ایلیاتی». ایسنا. ۲۹ آبان ۱۳۸۵.
- ↑ «محسن آرمین: با ملتی متمدن باید رفتاری متمدنانه داشت». ایسنا. ۲۴ بهمن ۱۳۷۸.
- ↑ «خشونت خود را بازتولید میکند». روزنامه شرق. ۱۰ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «مسئولیت ما، مسئولیت آنها». روزنامهٔ شرق. ۳۱ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «گفتوگو با علیرضا سمیعآذر، هیچوقت هنر اینقدر دغدغه عمومی نبوده». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۸ تیر ۱۳۹۵.
- ↑ «خسرو سینایی: حفظ تاریخ و زمانه از دستاوردهای سینمای مستند است». ایسنا. ۲۵ تیر ۱۳۸۶.
- ↑ ««جامعه ایران از روشنفکران جلو زده»؛ گفتوگو با داریوش شایگان». ار.اف. ای. ۷ فوریه ۲۰۱۴/ ۱۸ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ محمدرضا، شفیعی کدکنی. حالات و مقامات م. امید. تهران: نشر سخن، ۱۳۹۰. مقدمهٔ.
- ↑ «پرویز شهریاری: غول کنکور، ویران کننده دانش در مملکت ماست». ایسنا. ۲۸ آذر ۱۳۷۸.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ««دهاتی بودن میراث ماست» گفتوگو با دکتر صدریا بهمناسب روز «خانواده و میراث فرهنگی»». ایسنا. ۷ مه ۲۰۱۱/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰.
- ↑ «ببخشید». روزنامهٔ شرق. ۱ شهریور ۱۳۹۴.
- ↑ «سخنان غیرعالمانه». روزنامهٔ شرق. ۲۷ اوت ۲۰۱۴/ ۱۸ شهریور ۱۳۹۳.
- ↑ «قداست پزشکی؛ نه به ثروتاندوزی». روزنامهٔ شرق. ۱ شهریور ۱۳۹۳.
- ↑ «روستا و مدرنیته در ایران». انسانشناسی و فرهنگ.
- ↑ «گفتوگوی شفقنا با مقصود فراستخواه: فردگرایی ایرانی، خودمدار است/ دین، دل نگرانی نهایی آدمیست/ چرخشی از «دین» به «ایمان»، «عرفان» و «معنویت» دیده میشود». شفقنا. ۱۲ دی ۱۳۹۵.
- ↑ «نامه سرگشاده فرهادی به رئیسجمهور». روزنامه شرق، ۸ دی ۱۳۹۵.
- ↑ «جامعه امروز ما بیش از هر چیز به اخلاق و عقلانیت نیاز دارد؛ گفت وگو با ناصر فکوهی: اتفاقاتی نظیر پلاسکو میتواند همه را در دریایی از سردرگمی و بیاخلاقی غرق کند». شفقنا. ۲۷ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ «دکتر جمیله کدیور در همایش روز جهانی زن: زمانی که اروپا در بربریت کامل به سر میبرد، زنان و دختران مسلمان ایرانی قادر به تحصیل بودند». ایسنا. ۱۹ اسفند ۱۳۷۹.
- ↑ «آنتیگونه، چاوشی اخوان و انتخابات آمریکا؛ گفتگو با محمود کریمی حکاک». بیبیسی فارسی. ۱۰ نوامبر ۲۰۱۲/ ۲۰ آبان ۱۳۹۱.
- ↑ «Traveling to Iran With Andy Warhol». The Atlantic Monthly Group. ۲۸ اکتبر ۲۰۱۳.
- ↑ «مافیا، بازیگران را خانهنشین کردهاست». روزنامهٔ جامجم. ۴ مهر ۱۳۹۵.
- ↑ «آدمها را در قد و قواره خودشان ببینیم». روزنامه شرق. ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۳/ ۲۷ تیر ۱۳۹۲.
- ↑ «مجتهدی: عطش خوانش متون فلسفی در ایران واقعی نیست». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۶ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ «در کشور ما فرصتسوزیها به شکل وحشتناکی رخ میدهد». تابناک. ۱۶ مرداد ۱۳۸۹.
- ↑ «اصولگرایی و اصلاحطلبی». روزنامهٔ شرق. ۸ سپتامبر ۲۰۱۴/ ۱۷ شهریور ۱۳۹۳.
- ↑ «گفتوگوی با حسن محدثی؛ مبتلا به بیماری گرهگوری در ترجمه آثار علوم اجتماعی هستیم». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۳ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «گفتوگوی با محمد محمدعلی، نویسندگان ما آرمان خود را گم کردهاند». مرکز دایرةالمعارف اسلامی. ۳ خرداد ۱۳۹۵.
- ↑ «بازگشت به فرهنگ کودکی». روزنامهٔ شرق. ۱۲ مهر ۱۳۹۵.
- ↑ «انتقاد جمشید مشایخی از رضا عطاران». fararu.com. ۲۷ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ «مشروح مذاکرات > مجلس شورای اسلامی > دوره شش > جلسه یکصد و دوازده». مجلس شورای اسلامی، دوره ۶ جلسه ۱۱۲، ۹ خرداد ۱۳۸۰.
- ↑ «امید، ناامیدی، عقلانیت و دوباره امید». روزنامهٔ شرق. ۱ فروردین ۱۳۹۵.
- ↑ هرمیداس باوند، داوود. جامعهٔ مدنی، دوّم خرداد و خاتمی. تهران: نشر فرزان، ۱۳۷۹.
- ↑ هرمیداس باوند، داوود. جامعهٔ مدنی، دوّم خرداد و خاتمی. تهران: نشر فرزان، ۱۳۷۹. ۹.
- ↑ «با این وعدهها زندگی مردم جهنمی میشود». روزنامهٔ شرق. ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶.
- ↑ جمالزاده، محمدعلی. خلقیّات ما ایرانیان. تهران: کتابفروشی فروغی، آوریل ۱۹۶۶/ فروردین ۱۳۴۵. ۱۵۷.
- ↑ جمالزاده، محمدعلی. خلقیّات ما ایرانیان. تهران: کتابفروشی فروغی، آوریل ۱۹۶۶/ فروردین ۱۳۴۵. ۱۵۷.
- ↑ فرامرزی، عبد الرحمن. خاطرات استاد عبدالرحمن فرامرزی. تهران، ۱۳۷۷. ۲۴۶. شابک ۹۶۴۶۵۵۵۱۲۸.
- ↑ فرامرزی، عبد الرحمن. خاطرات استاد عبدالرحمن فرامرزی. تهران، ۱۳۷۷. ۲۵۵–۲۵۸. شابک ۹۶۴۶۵۵۵۱۲۸.
- ↑ «گفتگو شادی زندگی، غم انسانی». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۱۳۷۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «گفتگو: دایره تنگ خاک و خون پرستی». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «فاطمه معتمدآریا در یک نشست خبری: تلاش دارم انسانها را نسبت به حقوقشان آشنا و آگاه کنم در سینمای ما گویی بمب افتاده و همه پراکنده شدهاند». ایسنا. ۱۱ مرداد ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «پای شرافت حرفهایام میایستم». روزنامه شرق. ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.}
- ↑ «سوسن مقصودلو: در نسل ما هر کس در جایگاه خود قرار گرفته بود». رادیو صبا، ۲۲ تیر ۱۳۸۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «داریوش مهرجویی در گفت وگو با «شرق» :سیاست زده نیستم». شرق، ۲۴ تیر ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۵ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «ما در جهان بحران زا زندگی میکنیم». شرق، ۲۹ خرداد ۱۳۹۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲.