کار
ظاهر
(تغییرمسیر از شغل)
کار/عمل/مِهنَت فعالیت عمدی است که افراد برای حمایت از خود، دیگران یا نیازها و خواستههای یک جامعه وسیعتر انجام میدهند. از طرف دیگر، کار را میتوان به عنوان فعالیت انسانی در نظر گرفت که (همراه با سایر عوامل تولید) به کالاها و خدمات در یک اقتصاد کمک میکند.
حرفه/شغل زمینهٔ کاری است که با موفقیت حرفهای همراه است.
- «اشتغال به هر کاری بهتر از تنبلی و بیکاری است.»
- «اشخاص جدی و فعال طوری به کار عادت میکنند که بیکاری باعث صدمه و عذاب آنان میگردد و اگر برحسب اتفاق از شغل و رشته مخصوص به خود باز بمانند، به حکم اجبار ، مشغلهای دیگر برای خود تدارک میبینند.»
- «بی وزیر کار راست نیاید.»
- «خدایان در راه فضیلت سدهایی از درد و رنج برپا کردهاند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سدها گذشت، فضیلت بهدست آمده کار آسانی به نظر میرسد.»
- «خون ریختن کار بازی نیست.»
- «در آئینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام ده و اگر قیافهات نامتناسب است، زشتی کردار را بهزشتی صورت میفزا.»
- «سرعت و تندی کار را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را میجویند.»
- «طعام و شراب تنها مخورید که این شیوه کار قاضیان و جهودان باشد.»
- «کار امروز به فردا افکندن از کاهلی تن است.»
- «کار و کوشش ما را از سه شر بزرگ میرهاند: ملالت و دلسردی، رذیلت و تباهی و فقر و نیازمندی. در هر جامعهای که کارها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بیکارند.»
- «کار هرچه سخت و مشکل باشد صدمه و اذیتی به شخص نمیرساند، لیکن وقتی که یکنواخت و خستهکننده و خالی از امیدواری بود آنوقت به منزله بدترین شکنجهٔ روح و جسم میشود.»
- «کاری که بخواهد بُوَد، بوده گیر.»
- «کسانی که کار امروز را به فردا موکول میکنند آنهایی هستند که کار فردا را هم به پسفردا موکول خواهند کرد.»
- «کسیکه با دستش کار میکند کارگر است، کسیکه با عقل و دستش کار میکند پیشهور است، کسی که با دست و عقل و احساسش کار میکند هنرمند است.»
- «ممارست و عادت در کار از یکدیگر پدید میآید و عادت در آغاز چون تار عنکبوت سست است اما سرانجام چون زنجیر آهنین سخت میگردد.»
- «نغمه و وزن موسیقی تأثیر فوقالعادهای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود میتواند زیبائی را در رؤیاهای روح جایگزین کند.»
- «نگر تا کار امروز به فردا نیفکنی که هر روزی که میآید کار خویش میآورد.»
- «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به کار پناه میبرم. کار، بهترین درمان دردهای من است.»
- «همیشه در هر جایی که هستی سرگرم کاری باش.»
- «کار قانون زندگی است.قانون کلیه اکتشافات و تمام پیشرفتها است.»
- لاکوردر
- «نبوغ، کارهای بزرگ را آغاز میکند ولی فقط کار و زحمت است که آنها را به پایان میرساند.»
- ژوزف ژوبر
- «کار سرمایه انسان است.»
- «کار نشانه زندگی یعنی حرکت است.»
- «یکی از خوبیهای کار آنست که روز را کوتاه و عمر را دراز میکند.»
- «کار و کوشش نه تنها زندگی را برای ما خوب و آسان میکند بلکه مرد را با قیمت و بزرگ مینماید.»
- «مرد آزاده حق دارد غمناک شود اگر روز خود را بدون انجام دادن کاری شایسته و مفید به سر برده باشد.»
- «مصدر همه مفاسد بیکاری است. حکومتی که بخواهد این عیب را برطرف کند باید به قدر امکان مردم را به کار وا دارد.»
- «همانطور که زندگی راهورسم خودش را دارد، کارکردن هم از اصولی تبعیت میکند. هر کسی باید ابعاد و ظرفیتهای شغلی خود را بشناسد و از همه مهمتر میزان توقعات خود از شغلش را در نظر بگیرد. اصلاً در ذات هر شغلی چنین نکاتی نهفته است.»
- گلاب آدینه «در مصاحبه با روزنامهٔ شرق»؛ چاپ ۳۰ آوریل ۲۰۱۷/ ۱۰ اردیبشهت ۱۳۹۶[۱]
- هیچ چیزی مهمتر از این نیست که آدم از کاری که میکند لذت ببرد و شغلش را نهفقط دوست بدارد، که عاشق حرفهاش باشد.
- فاطمه معتمدآریا، ۷ فوریه ۲۰۱۷/ ۱۹ بهمن ۱۳۹۵؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲]
- «آدم دستپاچه، کار را دوبار میکنه.»
- «آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشود.»
- «انبر را که در آتش بگذارند آقادزده حساب کارش را میکند.»
- «از سوزن کوتاهقد کاری بر میآید که از نیزه بلند بر نمیآید!»
- «اصل کار بر و روست، کچلی زیر موست.»
- «بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.»
- «برآمدن هر کار را هنگامی باشد.»
- «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.»
- «تا فلان کار بشود، دم شتر به زمین میآید.»
- «توی این کار موش دویده!»
- «تیغ برّا ن به دست زنگی مست سپردن، کار عاقلان نیست.»
- «چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه.»
- «حساب کار خود را پیش خود کردن»
- «دست شکسته به کار میره، دل شکسته به کار نمیره.»
- «دست، کار دل را نمیکند و دل کار دست را.»
- «دست که به چوب بردی گربه دزد حساب کار خودش را میکند.»
- «دیوانه به کار خویش هشیار است.»
- «زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودش را میکند.»
- «ضرر کارکن، کار نکردن است»
- «عجله کار شیطان است.»
- «کار از محکم کاری عیب نمیکند.»
- «کار اسباب میخواهد!»
- «کار امروز به فردا میفکن!»
- «کار بوزینه نیست نجاری.»
- «کار به جان رسیدن.»
- «کار را به کاردان باید سپرد.»
- «کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!»
- «کار عار نیست!»
- «کار قلم را شمشیر نکند.»
- «کار ناکرده را چندش مزد است؟»
- «کار ناکرده را مزد نباشد!»
- «کار نشد ندارد!»
- «کار نیکو کردن از پر کردن است»
- «کاری بکن بهر ثواب؛ نه سیخ بسوزه نه کباب.»
- «کاری که قلم میکند، از شمشیر ساخته نیست.»
- «کاری که نخواهد بشود نمیشود.»
- «کلفتی نون را بگیر و نازکی کار را.»
- «موش به همبونه (کیسه) کار نداره همبونه به موش کار داره.»
- «نکرده کار نبرند به کار.»
- «نون گدایی رو گاو خورد دیگه به کار نرفت.»
- «وای به کاری که نسازد خدا.»
- «وقت مواجب سرهنگه، وقت کار کردن سربازه.»
- «هرچه به دیده خوار آید، عاقبت روزی به کار آید.»
- «هرچه در چشمت خوار آید، نگهدار که وقتی به کار آید.»
- «هرچیز که زار آید، یک روز به کار آید.»
- «هرکاری اولش مشکل است.»
- «هر کاری وقتی دارد!»
- «هرکه به یک کار، به همهکار؛ هرکه به همهکار به هیچکار.»
- «هیچ بدهی را به هیچ بستانی کاری نیست.»
- «آدمی است از پی کاری بزرگ// گرنکند، اوست حماری بزرگ»
- «آن کریم است کو چو ابر بهار// چون بریزد بخندد آخر کار// نه چو ابری که در زمستان ها// رو کند ترش وقت باران ها»
- «ابرویش گفت فتنه کار من است// کج نشسته است و راست میگوید»
- «از امروز کاری به فردا ممان// چه دانی که فردا چه گردد زمان»
- «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
- «از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش// کاندرین دیر کهن، کار سبکباران خوش است»
- «امروز تخم کار که فردا مجال نیست.»
- «اولالاولین به پیش شمار// و آخرالآخرین به آخر کار»
- «اول روز اگر نکردی کار// آخر روز جیر رفته بیار»
- «با روی تو گر چشم مرا کار افتد// آری همه کارها به مردم افتد»
- «با وقت بود بسته همهکار و همهچیز// بیوقت بود کار به سر بردن دشوار»
- «بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود// خودفروشان را به کوی میفروشان راه نیست»
- «به آغاز اگر کار خود بنگری// به فرجام ناچار کیفر بری»
- «به اول همهکاری تأمل اولیتر// بکن وگرنه پشیمان شوی به آخر کار»
- «به جادوگری کار بستن گرفت// بدین شاخ ازآن شاخ جستن گرفت»
- «به صبر از بند گردد مرد، رسته// که صبر آمد کلید کار بسته»
- «به عمل کار برآید به سخندانی نیست»
- «به کار اندرآ این چه پژمردگی است// که پایان بیکاری افسردگی است»
- «به گرد خویش چو پرگار میدود بر سر// کنون که پای طلب در میان کار نهاد»
- «بیا کاری کنیم که نه من از تو بنالم و نه تو از من.»
- «تا کی این راه مزور، راه باید رفت راه// تا کی این کار مزخرف، کار باید کرد کار»
- «تنها کسی که هنر دارد و کاری از او ساختهاست میتواند به فردای خویش اطمینان کند.»
- «تو ندانی که مرا کارد گذشتهاست از گوشت// تو ندانی که مرا کار رسیدهاست به جان»
- «تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز// پس واجبست در همه کاری تاًَملی»
- «جد و جهدی به کار میآید// هرکه را وصل یار میباید»
- «جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است// هزار بار من این نکته کردهام تحقیق»
- «چند گویم عماد کاری کن// چند خوانم به گوش خر یاسین»
- «چو روزگار بود، کار چون نگار کند// بروزگار توان کرد کارها چو نگار»
- «چون خورم می، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار، کار آید پدید»
- «چه خوش بود که بر آید به یک کرشمه دو کار// زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار»
- «چه در کار است با گفتار کردار// پی کردار گرد و ترک گفت آر»
- «حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار// کار ناکرده چه امید عطـا میداری»
- «خوار و دشوار جهان چون پی هم میگذرد// گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است»
- «خوب گیرد جام را ساقی به دست// کار نیکو کردن از پر کردن است»
- «در خواب بدم مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// کاری چه کنی که با اجل باشد جفت// می خور که به زیر خاک می باید خفت»
- «درانداز سنگی به بالا دلیر// دگرگون شود کار کاید به زیر»
- «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.»
- «دست، دست «یاسی» و پا، پای خر// من که از این کار سر نارم بدر»
- «روزی که در آن نکردهای کار// آن روز ز عمر خویش مشمار»
- «زکار زمانه میانه گزین// چوخواهی که یابی زخلق آفرین»
- «سخـت گیری و تعصـب خامی است// تا جنینی کار خون آشامی است»
- «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
- «سلیحی و سازی ندارند چست// ز بی آلتان کار ناید درست»
- «سخن کم گوی نیکو گوی در کار// که از بسیار گفتن مرد شد خوار»
- «شاید پس کار خویشتن بنشستن// لیکن نتوان زبان مردم بستن»
- «شتاب و بدی کار اهریمن است// پشیمانی و رنج جان و تن است»
- «صورت زیبا نمیآید به کار// حرفی از معنی اگر داری بیار»
- «عقل را با عقل دیگر یار کن// امر شوری بینهم را کار کن»
- «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد// دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست»
- «عیاره آفاق است این یار که من دارم// بازیچه ایام است این کار که من دارم»
- «قلم به ساعتی آن کارها تواند کرد// که عاجز آید زان کارها قضا و قدر»
- «کار بیاستاد خواهی ساختن// جاهلانه جان بخواهی باختن»
- «کار ستمت به جان رسیده است// وین کارد به استخوان رسیده است»
- «کار کن کار بگذر از گفتار// کاندر این راه، کار دارد کار»
- «کس را وقوف نیست که انجام کار چیست// هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار»
- «کسی کو میانه گزیند ز کار// پسند آیدش گردش روزگار»
- «گر کار کنی عزیز باشی// فردا که دهند مزد مزدور»
- «گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع// سخت میگیرد جهان برمردمان سختکوش»
- «گفت پر کرده شهریار این کار// کار پرکرده کی بود دشوار»
- «گفتن ز من، از تو کاربستن// بیکار نمیتوان نشستن»
- «مرد خردمند هنرپیشه را// عمر دو بایست در این روزگار// تا به یکی تجربه آموختن// با دگری تجربه بردن به کار»
- «مستمع صاحبسخن را برسرِ کار آورد// غنچه خاموش بلبل را به گفتارآورد»
- «مطرب از کار چون فرو ماند// چشم بر گوشه چغانه کند»
- «من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش// هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت»
- «من کار سخن راست بکردم چو نگار// لیکن به سخن راست نمیگردد کار»
- «میفکن کوَل گرچه خوار آیدت// که هنگام سرما به کار آیدت»
- «نابرده رنج گنج میسر نمیشود// مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد»
- «ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید// ردیف آنرا فیالفور لفظ ِ بار کنند// برای آنکه چو کاری به دستشان افتاد// برآن سرند که بار ِ خویش بار کنند»
- «ندیدم کسیرا ز کارآگهان// که آگه شد از کارهای نهان»
- «نشاید هیچ مردم خفته در کار// که درپایان پشیمانی دهد بار»
- «نه تیزی نه سستی به کاراندرون// خرد باد جان تو را رهنمون»
- «نه هرکه زمانه کار او در بندد// فریاد و جزع بر آسمان پیوندد
- «نه یک کس تواند که سازد دو کار// که آن را پسندند ارباب هوش// دو کس نیز در یک عمـل ضایعاند// که دیگ شراکت نیاید به جوش»
- «واعظان کین جلوه درمحراب ومنبر میکنند// چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»
- «هرچه آسان شود به حاصل کار// باشد آغازهای آن دشوار»
- «هرچه کنی کشت همان بدروی// کار بد و نیک چو کوه و صداست»
- «هرکسی را بهـر کاری ساختند// میل آن را در دلش انداختند»
- «هـرکه اول بنگرد پایان کار// اندر آخر او نگردد شرمسار»
- «هرکه در کار سختگیر بود// نظم کارش خلل پذیر بود»
- «همهوقت کم گفتن از روی کار// گزیده است خاصه در این روزگار»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
- ↑ «اگر شد چه عالی، نشد چه بهتر». روزنامهٔ شرق، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶.
- ↑ «پای شرافت حرفهایام میایستم». روزنامه شرق. ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.