کتاب
ظاهر
کتاب مجموعهای از صفحات نوشتهشده است. کتابخانه محل نگهداری کتاب در خانه و یا ساختمانی که به این منظور ساخته شده باشد.
آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی
آ
[ویرایش]- «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
- «آنچه مردم را دانشمند میکند مطالبی که میخوانند نیست بلکه چیزهایی است که یاد میگیرند.»
الف
[ویرایش]- «از بیشتر کتابها فقط چند نقلقول باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟»
- «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
- «از عنوان، کتاب پدید آید!»
- «اتاق بدون کتاب مانند جسم بیروح است.»
- «اگر ما از خواندن کتابهای کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهیمان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی) مان را درک کنیم؛ نخواهیم توانست «آیرونیست» (واروناندیش) بههمان معنیای که من بکار میبرم باشیم.»
- «اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد، روح انسان پرورش نمییابد.»
- «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
- «این ابتدای کار است. اری آنجا که کتابها را میسوزانند، انسانها را نیز خواهند سوزاند.»
- «از خواندن چیزی که بخوانی و ندانی// هرگز نشود حاصل چیزیت جز افغان»
- «ابلهان اثری را میخوانند و چیزی از آن نمیفهمند، اشخاص عامی خیال میکنند که آن را کاملاً فهمیدهاند، صاحبان عقل سلیم گاهی همه آن را نمیفهمند، آنان نکات مهم و تاریک را مییابند و نکات روشن را میبینند و اشخاص پر مدعا اصرار دارند که نکات روشن را تاریک جلوه دهند و نکاتی را که کاملاً واضح و قابل فهم است نفهمند.»
- «اوراق کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم نور پرواز میدهند.»
ب
[ویرایش]- «باید درهای علم به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
- «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد... برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند... هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند... من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
- «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز میدهند.»
- «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.»
- «بهتر زکتابخانه جایی نبود!»
- «بهرغم سرخوردگی نسبتاً زودرسام از افلاطونگرایی، بسیار خشنودم که همه آن سالها را صرف خواندن کتابهای فلسفی کردم. زیرا نکتهای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بیاعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتابها هدایت کرد. اگر همه آن کتابها را نخوانده بودم، هیچگاه نمیتوانستم از جستجوی آنچه دریدا آن را «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» مینامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیهگر خود باشد، دست بردارم.»
- ریچارد رورتی
- الفبس
- بهترین کتاب آن است که انسان را به اندیشه وادارد، وگرنه به درد پاره کردن هم نمیخورد.
- فرانسیس بیکن
- برخی کتابها را باید چشید، برخی دیگر را باید بلعید و تعداد محدودی را هم باید جوید و هضم کرد.
- «باید زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمیدانید.»
- «بسیاری از کتابها از افرادی که آنها را میخوانند تفکر و تأمل نمیطلبند. علتش خیلی ساده است. کسانی که این کتابها را نوشتهاند خود در موقع نوشتن آنها فکر و تأمل نکردهاند.»
- کولتون
پ
[ویرایش]- «پرورش روح بشر به کتاب مربوط میشود.»
ج
[ویرایش]- «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت مییابد که خواندن، کار روزانهاش باشد.»
چ
[ویرایش]- «چیزی که در کتابها از همه بهتر است، عکسهای جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده میشود.»
- «چون زندگی کوتاه است و اوقات فراغت محدود، نباید وقت خود را در خواندن کتابهای بیارزش و مبتذل تلف کرد.»
- جان راسکین
ح
[ویرایش]- «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت میشود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
- «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خوبی به بن// به بسمالله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خواند در لوح پیشانیش// خط سرنوشت سخندانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبولِ کتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
خ
[ویرایش]- «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستان کتابخوان.»
- ویکتور هوگو
- انیشتین
- خواندن یک کتاب ممکن است پایه اندیشهها و افکار انسان را تغییر دهد و چه بسا ممکن است کتابی سرنوشت میلیونها انسان را تغییر دهد.
- دکارت
- «خواندن کتاب خوب به منزله همنشینی با مردم شریف روزگار است.»
- «خواندن بهترین راه آشنا شدن و سخن داشتند با دانشمندان است.»
- «خیلی فرق است بین کسی که با شوق و حرارت میخواهد کتابی را مطالعه کند با آدم خستهای که میخواهد با کتابی خستگی خود را دفع کند.»
د
[ویرایش]- «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آن را رقم زدهاست.»
- «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.»
- در جستجوی دلتورا امیلی رودا
- «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟»
- «دوست من، گذشتهها کتابی مهر و موم شده است!»
- یوهان ولفگانگ گوته
- کارلایل
- دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعهای از کتاب در آن جمعآوری شده باشد.
ر
[ویرایش]- «راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلاً شما موشهای خیابان انقلاب را دیدهاید؟ بیترس و واهمه داستان میخورند. هر جور کتابی را که بخواهید میخورند. پارسال هر روز صبح که میرفتم میدان انقلاب، آنها را میدیدم که در جویهای خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستانهای من و شما را میخورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را میدهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمیدهد.»
- منیرو روانیپور، مصاحبه با بیبیسی
س
[ویرایش]- «سنت در هنر بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
ط
[ویرایش]- «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
ع
[ویرایش]غ
[ویرایش]- «غارت جهان طبیعی به دست بشر به سوزاندن کتابخانههای اروپا در قرون وسطی، حتی پیش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتویات آنها را به خود بدهد، تشبیه میشود.»
ف
[ویرایش]- «فروختم. بیست هزار تومان. فوراً به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض میکنند و میگذارند جمهوری، رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد، میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.»
- «فقرا نیز میتوانند بدون هیچ دغدغه به مصاحبت با بزرگان نائل گردند. زیرا برای ورود به گلستان معنوی آنان جواز وزود فقط سواد است.»
- «فقط دو نوع کتابها مقبولیت عام پیدا میکنند: بهترینشان و بدترینشان.»
ک
[ویرایش]- «کتاب را جوهری از بیپایانی است. برکنارند از اکثر فرآوردههای پایدار آدمی. معابد درهم میشکنند، تابلوها و پیکرهها تباه میشوند، اما کتابها برقرار میمانند.»
- «کسی که با کتاب تسلی و آرامش یابد، هرگز آرامش خود را از دست نخواهد داد.»
- «کتاب، بوستان دانشمندان است.»
- «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
- کریستین بوبن
- کتاب راستین همان است که پا به تنهایی ما میگذارد.
- ساموئل اسمایلز
- کتاب، مونس و غمخوار اوقات ناراحتی و خستگی است، غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.
- فرانسیس بیکن
- کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را در مینوردد.
- ژرمی تایلر
- کتاب را باید در ردیف ضروریات زندگی به شمار آورد؛ زیرا روح ما مانند جسممان گرسنه میشود و باید به وسیله مطالعه از گرسنگی رهایی یابد.
- جاحظ
- کتاب، درختی است که همیشه پربار و پرمیوه و ثمر است.
- جاحظ
- کتاب، همنشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد. دوستی است که تو را فریب نمیدهد. رفیقی است که به تو آزار نمیرساند.
- شکسپیر
- کتاب، بزرگترین اختراع بشر است.
- شوپنهاور
- کتابهای بد، سم روح اند و ذهن را نابود میکنند.
- فردریک
- کتاب، رکن بزرگ نیکبختی انسان است.
- فرانتس کافکا
- کتاب باید تبری برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان باشد.
- جیمز مک واش
- کتابی که میخوانی، نباید به جای تو فکر کند، بلکه باید تو را به اندیشیدن وادارد.
- منتسکیو
- کتاب، عمر دوبارهاست، با مطالعه کتاب میتوان تجربه تمام عمر بزرگترین عقلای عالم را تصرف کرد.
- ولتر
- کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کنند.
- «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
- «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروائی میکند.»
- «کتاب، جام جهاننما است.»
- «کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم دارو را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
- «کتاب خوب به منزله بهترین دوست و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بودهاست همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمیکند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشودهاست. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول میسازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری میدهد.»
- «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید میماند؛ بنابراین کتابهای خوب گنجهای شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانهاست.»
- «کتاب دارای جنبههای جاودانه و ابدی است؛ بتها و معابد باشکوه خراب و معدوم میگردند، پردههای نقاشی و مجسمههای گرانبها ضایع و تباه میشوند لیکن کتاب بیهیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی میماند.»
- «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشتههای مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر همفکر و مأنوس میشوند و بدانوسیله وجهاشتراکی مابین خویش احساس میکنند.»
- «کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را درمینوردد.»
- «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
- «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سرِ انگشت و صفحه بشماری»
- «کتاب گفتهاست: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
- «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.»
- «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.»
- «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
- «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چهغم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»
- «کتاب رکن اعظم شعادت آدمی است.»
- «کتاب بزرگ کتابی است که خواننده را بزرگتر از آنچه هست بنماید.»
- ادوارد لوروا
- «کتابی را اخلاقی یا غیراخلاقی نامیدن بیجاست، کتاب یا خوب نوشته شده یا بد، والسلام.»
- «کسانی که زیاد مطالعه میکنند مانند استعمال کنندگان حشیش همیشه دستخوش خواب و خیالند.»
- «کتابی که قابل خواندن است، قابل خریدن هم میباشد.»
- جان راسکین
- «کتاب وسیلهٔ انتقال محصولات ذوقی و فکری افراد بشر است، از فردی به افراد دیگر، یا از نسلی به نسلی و مالک حقیقی آن کسی است که به قصد رسانیدن فیض و استفادهٔ عمومی آن را به وجود آورده و به مردم اعصار بعد سپرده است... کتاب مال ملت ایران است و باید تحت نظارت ادارهٔ عمومی».
- علامه محمد قزوینی[۲]
- «کتاب، انسانی است که حرف میزند. اما از طرف دیگر کتاب نوعی گفتگو هم هست. وقتی شما با کسی صحبت میکنید، طرف مقابل پاسخی میدهد و هر کسی پاسخهای متفاوتی دارد و این چیزی است که اهمیت دارد.»
- «[کتاب] بوستانی است در آستین و باغی در بغل، سخنگوی مردگان و ترجمانِ زندگان.»
- جاحظ لطائف الظرفاء من طبقات الفضلاء» نوشته ابومنصور عبدالملک ثعالبی، به اهتمام قاسم السامرائی، چاپ لیدن، ۱۹۷۸
- «کتاب ساکت است، تا هنگامی که به سکوت نیاز دارید؛ زبانآور است، هر زمان که گفتگو خواهید. هرگز زمانی که که سخن میگوید، حرفتان را قطع نمیکند اما وقتی احساس تنهایی میکنید، همراه و همسخن شماست. کتاب دوستی است که هیچگاه شما را نمیفریبد یا تملقتان را نمیگوید و همراهی است که هرگز از شما خسته نمیشود.»
گ
[ویرایش]- «گذشت زمان بیشتر از کتاب میآموزد»
ل
[ویرایش]- «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب زیبا، ادیب تو»
- «لذت کتاب به جای خود، بدون آن، روح پرورش نمییابد.»
- «لذت مطالعه یگانه لذتی است که خالص و بی غل و غش است. موقعی که سایر لذات از بین میرود این لذت همچنان پابرجا باقی میماند.»
- آنتونی ترولوپ
م
[ویرایش]- «ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم// اول و آخر این کهنهکتاب، افتادهست»
- «ما نه تنها باید کتابهای خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
- «مردم همیشه به گردش میروند، فیلمها را میبینند، به دیدار یکدیگر میروند و ساعتها با هم حرف میزنند، گاهی هم ساعتها در خیابانها قدم میزنند و به دنبال لذات و تفریحات ناسالم میروند. اما تعجب میکنم وقتی از زبان همین مردم میشنوم که فرصتی برای کتاب خواندن ندارند. به نظر من اینگونه اشخاص یا واقعاً تنبل هستند و یا بیعلاقه و طفرهرو، زیرا انسان همیشه آنقدر فرصت دارد که حتی بدون خراب کردن برنامههای تفریحی خود بنشیند و ساعتها کتاب بخواند.»
- «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت دینی خود، مبشّران صلح و امنیت و آزادی و عدالت باشند و قدرتهای بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند جنگ تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
- «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
- «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعات لذتبخش.»
- «من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند.»
- «من هیچ غمی نداشتهام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»
- شارل دو منتسکیو
- ریچارد استیل
- «مطالعه وسیله ایمنی از بدی خلایق است و انسان را در قرون گذشته سیر داده با افکار بزرگان آشنا میسازد.»
- «مطالعه همان اثر را در دماغ میگذارد که ورزش در بدن.»
- ریچارد استیل
- معتقدم مطالعهٔ کتاب کاری خلاقانه است. اینکه ما اثر یک نویسنده را که سالهای بسیاری از عمرش را صرف نوشتن کتابی کرده، در چند ساعت میخوانیم؛ به نظرم عالی است. او حاصل عمر، انرژی و تخیل خود را به راحتی در طبق اخلاص گذاشته شده و در قالب کتاب به راحتی در اختیار ما قرار دادهاست؛ بنابراین این اثر او یک کالای فرهنگی است. در مجموع با کتابها دنیای قشنگی دارم که در عین متفاوت بودن با دنیای دیگران، دور از واقعیت نیست.
- تهمینه میلانی، ۴ آوریل ۲۰۲۲/ ۱۵ فروردین ۱۴۰۱؛ مصاحبه با «ایبنا»[۶]
ن
[ویرایش]- «نهمحقق بود نه دانشمند// چارپایی براو کتابی چند// آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
- «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حقتعالی است»
و
[ویرایش]- «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانهاش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»
- فارنهایت ۴۵۱، ری بردبری
- کولد اسمیت
- وقتی که یک کتاب خوب را برای اولین بار میخوانم، مانند آن است که با یک دوست جدید آشنا شدهام. وقتی که همان کتاب را دو مرتبه میخوانم، مانند آن است که با دوستی قدیمی، مجدداً ملاقات کردهام.
هـ
[ویرایش]- «هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.»
- «هرکس که از نگریستن بهتندیسهای لخت و پیکرههای مومی و آشکار سالنهای تشریح بهخشم میآید شایستهاست که از برگهای نامطلوب این کتاب بهتندی بگذرد و توجه خود را بهصفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
- «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
- «هرگز کتابی را که بیش از یکسال از عمرش نمیگذرد، مطالعه مکن.»
- «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
- «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... میدانم. ناجی من «بیانشون» است.»
- بالزاک، آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰
- «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله دوستان و معاشرینشان میتوان شناخت، همانطور هم از روی کتابهایی که میخوانند میتوان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پیبرد.»
- «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسئله را»
- «همنشینی به از کتاب مخواه!//... که مصاحب بود گه و بیگاه// بهجتافزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// این چنین همدمی لطیف که دید؟// که نرنجید و نه برنجانید»
- ناشناس
- ولتر
- هر چه بیشتر کتاب بخوانید، بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد.
- «همیشه نمیتوان کتابی به دوست هدیه کرد، اما همیشه میتوان با آشنا کردن به کتابی خوب، موجب خوشحالی او شد. در جمع دوستانی که اهل کتاب باشند، هرگز ملال و خستگی به وجود نمیآید. هرگز برای صحبت کردن، دچار کاستی نمیشوند. من، وقتی که به زندگی خودم نگاه میکنم، دوستان و کتابها را با هم بهیاد میآوردم، کتابهایی که آنها هم نوعی دوستان من هستند.»
- «هر چه بیشتر کتاب بخوانیم، بیشتر سکوت و فکر میکنیم.»
- مهتاب کرامتی ۲۹ آبان ۱۳۹۴/ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵، منبع (خبرگزاری مهر)
ی
[ویرایش]- «یک شخص کتابخوان هیچوقت نقلقولی را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.»
- Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳
- «یک کتاب خوب چیست؟ تبلور تجربهٔ زندگی بشر. یک کتاب، هرچند که از سوی یک فرد نوشته شده باشد در خود تجربهٔ جمع را دارد، تجربهٔ بشر را… انسان با کتاب خوب میتواند به تجربهٔ بشری دست پیدا کند… سرگذشتهای انسانهای گوناگون را میخواند. همهٔ این چیزها معنویت وی را استحکام میبخشند.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |
- ↑ همینگوی، ارنست. (1369). نقد ادبی: نویسندههای ما. ترجمهی: سیروس طاهباز. مجلهی کلک، شماره4.
- ↑ مجلهٔ یادگار، سال پنجم، شمارهٔ اول و دوم مهر ۱۳۲۷، ص ۲.
- ↑ «گفتگوی یورونیوز با اینگیرید بتانکور، نویسنده و گروگان سابق فارک». یورونیوز، ۲۳/۰۷/۲۰۱۴.
- ↑ حسنی، سلیم. ۱۰۰۱ میراث مسلمانان در جهان ما. تهران: نشر طلایی، زمستان ۱۳۹۰. ۶۲. شابک ۹۷۸۶۰۰۶۲۲۹۰۴۱.
- ↑ روزنامه کیهان، 4 فروردین 1347، شمارۀ 7395، ص 5.
- ↑ «جواهرات من کتابهایم هستند/ کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلمهایم است». ایبنا، ۱۵ فروردین ۱۴۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ لهوو، سرگئی. کتابی دربارهٔ کتاب. توسعه، ۱۳۷۰. ۶۵.
- ↑ ده گفتگو. ترجمهٔ احمد پوری. نشر چشمه، ۱۳۸۹. ۱۴۳. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۰۰۸۸۲.