ضربالمثلهای رومانی
ظاهر
ضربالمثلهای رومانی و مترادف آن به فارسی.
ضربالمثلها |
---|
آلمانی • اسپانیایی • اسکاتلندی • اندونزیایی •
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی • چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی • عبری • عربی • فارسی • فرانسوی • لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی • هندی • |
A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - R - S - T - U - V - W - X - Y
- Z
A
[ویرایش]- Apa trece, pietrele rămân.
- ترجمه: «آب جریان دارد، اما صخرهها ماندگار هستند.»
- مترادف فارسی: «مثل ریگِ کف رودخانه (جوی) ماندنی است.»
- Apără-mă de găini, că de câini nu mă tem.
- ترجمه: «مرا از جوجهها حفظ کن، از سگ باکی ندارم.»
- مترادف فارسی: «خصم دانا که دشمن جان است// بهتر از دوستی که نادان است» مکتبی شیرازی
- Aruncă binele în dreapta şi în stânga, şi la nevoie o să-l găseşti.
- ترجمه: «مال خود را از چپ و راست ببخش، هروقت بدان نیاز داشتی آن را خواهی یافت.»
- Ascultă cu urechile, vezi cu ochii, dar taci cu gura.
- ترجمه: «از گوشهایت برای شنیدن و از چشمانت برای دیدن، اما از دهانت برای خموشی استفاده کن»
- مترادف فارسی: «گوش تو دو دادند و زبان تو یکی// یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو» باباافضل کاشی
- A trecut baba cu colacii.
- ترجمه: «مادربزرگ با شیرینیها رفت.»
- مترادف فارسی: «آنکه دیر برسر خوان آید، جز استخوان نصیب نبرد.»
D
[ویرایش]Dupa orice furtuna vine soare
- مترادف فارسی: بعد از هر سختی آسانی میآید**
- ترجمه: بعد از هر طوفانی خورشید میآید**
- Daca ar tacea si un prost ar trece drept intelept.
- ترجمه: «اگر دهانش را ببندد، هر ابلهی دانا به نظر میرسد.»
- مترادف فارسی: «نادان را به از خاموشی نیست» سعدی
- مترادف فارسی: «خاموشی هم پرده عورت جهل است و هم شکوه عظمت دانایی» مرزباننامه
- تمثیل: «ز دانش چو جان تو را مایه نیست// به از خامُشی هیچ پیرایه نیست» فردوسی
C
[ویرایش]- Capul aplecat sabia nu-l taie.
- ترجمه: «شمشیر، گردن کج را نمیزند.»
- مخالف فارسی: «زبان سرخ سر سبز میدهد برباد.»
- Ce poţi face azi, nu lăsa pe mâine.
- ترجمه: «کاری را که امروز قادر به انجام آن هستی، برای فردا نگذار.»
- مترادف فارسی: «کار امروز به فردا میفکن!»
- مترادف فارسی: «کار امروز به فردا افکندن از کاهلی تن است.» ابوالفضل بیهقی
- تمثیل: «از امروز کاری به فردا ممان// چه دانی که فردا چه گردد زمان» فردوسی
- تمثیل: «ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن// یا زدیوان قضا خط امانی به من آر» حافظ
- Cine are carte, are parte!
- ترجمه: «دانش، قدرت است.»
- Cine furâ azi un ou, mâine va fura un bou!
- ترجمه: «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.»
- مترادف فارسی: «تخممرغدزد، شترمرغدزد میشود.»
- مترادف فارسی: «هر که دانگی بدزدد، از دیناری نترسد.»
- Câinii latră, ursu' trece...
N
[ویرایش]- Nu da vrabia din mână pe cioara de pe gard.
- ترجمه: «هیچ دودی بیآتش نیست.»
- مترادف فارسی: «هیچ دودی بیآتشی نیست.»
- مترادف فارسی: «دود نشانه آتش است.»
- تمثیل: «اگر دودی رود، بی آتشی نیست» سعدی
- Nu poţi îndrepta lumea cu umărul.
- ترجمه: «دنیا را با شانههایت نمیتوانی راست کنی.»
- مترادف فارسی: «گیتی است، کی پذیرد همواری؟» رودکی
O
[ویرایش]- Obişnuinţa... a doua natură!
- ترجمه: «عادت، طبیعت دوم است.»
- مترادف فارسی: «عادت طبیعت ثانوی است.»
- مترادف فارسی: «ترک عادت موجب مرض است.»
- Ochii care nu se văd se uită...
- ترجمه: «چشمانی که همدیگر را نبینند، یکدیگر را فراموش میکنند.»
- مترادف فارسی: «ازدل برود هرآنکه از دیده برفت.»
P
[ویرایش]- Prietenu, la nevoie se cunoaşte!
- ترجمه: «هنگام نیاز، دوستان واقعی شناخته میشوند.»
R
[ویرایش]- Rîde ciob de oală spartă.
- ترجمه: «تراشه چوب به پاتیل شکسته میخندد.»
- مترادف فارسی: «دیگ به دیگ گوید رویت سیاه! سهپایه گوید صلعلی.»
- مترادف فارسی: «آبکش به کفگیر میگوید: نُه سوراخ داری!»
S
[ویرایش] * S-a dus bou... şi-a venit vaca! (tatâl lui Nica, in Ion Creanga-Amintiri din copilarie)
- ترجمه: «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.»
T
[ویرایش]- Totu-i bine cand se termină cu bine.
- ترجمه: «همه چیز بر وفق مراد است وقتی که پایان خوبی داشته باشد.»
- مترادف فارسی: «شاهنامه آخرش خوش است.»
U
[ویرایش]- Un prost incurca, si zece intelepti nu pot descurca
- ترجمه: «یک دیوانه طوری ریخت و پاش میکند که ده نفر عاقل نمیتوانند آن را سامان دهند.»
- Un necaz nu vine niciodată singur.
- ترجمه: «یک بدبختی هیچگاه به تنهایی رخ نمیدهد.»
- مترادف فارسی: «یک بدبختی تنها رو نمیدهد.»
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |