مرزباننامه
ظاهر
مرزباننامه کتابیست نوشتهٔ مرزبان بن رستم پریمی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «آن عیب که از یک دروغ گفتن بنشیند، بهتر از راستی که به رنجی زاید.»
- «آنکه به دروغگویی منسوب گشت اگر راست گوید، از او باور ندارند.»
- «از همپشتی دشمنان اندیش، نه از بسیاری ایشان.»
- «بکاشتند و بخوردیم و کاشتیم و خورند// چو بنگری همه برزیگران یکدگریم»
- «چون گِل بر دیوار زنی اگر در نگیرد، نقش آن لامحاله بماند.»
- «خاموشی، هم پرده عورت جهل است و هم شکوه عظمت دانایی.»
- «دستور گفت: شنیدم که بزرجمهر هر بامداد که به خدمت خسرو شتافتی او را گفتی شبخیز باش تا کامروا باشی.»
- «دیگران نشاندند ما خوردیم ما به نشانیم دیگران خورند.»
- «راز با مرد سادهدل و بسیارگو و میخواره و پراکندهصحبت مگوی که این طایفه از مردم، بر حفظ و کتمان آن قادر نباشند.»
- «راز چیزی است که بقای آن در محافظت است و هلاک آن در افشاء.»
- «روباه به درِ خانه ِ خویش چندان قوت دارد که شیر به در خانه کسان ندارد.»
- «هنرمند شایستهٔ بخت ور// نپیچد ز رأی خردمند سر// اگر زیرکی کار هشیار کن// به عقل دگر، عقل خود یار کن»
- «هیچ گاه در ملاعب صبیان پشت ما نردبان هوا نبوده و ساق و ساعد ما را به عادت نسوان مصور و مخلخل نیافتهاند. ما نوالهٔ اکل و شرب از مذبح فریسهٔ خویش خوریم نه از فضالهٔ مطبخ و هریسهٔ دیگران.»
آنچه تا اینجا خواندید متن ترجمه اصلی مرزبان نامه به فارسی است ولی از اینجا به بعد متن ساده شدهٔ آن را از کتابی که نام آن در قسمت منابع آمده است میآوریم:
- هرکس با بدان دوستی داشته باشد هر که وقت باشد بدی به او برسد.
- خوار کسی است که وی را دستیاری نباشد یعنی پشتیبانان راستین و برادران پاکدل، از گنجینههای روز نیازمندی و نگهدارندهٔ آفت بلا هستند.
- بیگانگان را بر دوستان قدیم که ویژگیهای خوب و بد آنها را آزمودهای مگزین، زیرا گفتهاند:
- «دیو آزموده به از مردم ناآزموده»
- دوست آن است که با تو راست بگوید نه آنکه دروغ تو را راست انگارد.
- این داستان (سه شریک راهزن با یکدیگر) را بدان جهت گفتم که هرگز نباید مطیع نفس شد و او را در چراگاه خواهش و گزینش دل، لگام گسیخته و خودسر رها کرد.
- اگر یکصدم آنچه را که پیوسته دنیا با تو رفتار میکند، یک روز از یک دوست صادق و مخلص خود مشاهده نمایی، او را با دشمن صد ساله یکسان میشماری. آیا میبینی چگونه دوستی دنیا چشم خطا بین تو را میپوشاند و مانع از آن میشود که این همه معناهای دنیا را با این همه روشنی و واضحی درک نکنی؟{سخ}و چگونه گوش حق شنو تورا پنبهٔ غفلت پر کرده که صدای هیچ نصیحت و اندرزی از آوای عقل و خرد را نمیشنوی؟!
- بدان اگرچه آرایش و خوشیهای دنیا بسیار فریبنده و چشم دانش و خِرَد را میبندد، اما وقتی انسان بخواهد خود را از خواستهها و تمایلات طبع و سرشت باز دارد، خوب در زشتیهای آن بنگرد تا با چاره اندیشیهای دقیق، گام به گام از آن دور شود. مثلاً، چنانکه مِیخواره (شراب خور) هرگاه از تلخی مِی (شراب)، درهم کشیدگی پیشانی، نفرت مزاج، استفراغ و آلودگی لباس، سردرد سحرگاهی، پشیمانی از حرکات و رفتار، بد اخلاقی در شب، شکستن جام و پیاله، دست به گریبان شدن با دیگران، ناسزاگویی، انجام ندادن کارهای لازم، تحمل رنج خمارآلودگی و رفتار بدون اراده و همچنین شرمندگی از میخوارگی زشتی و رسوایی آن را به یاد میآورد، بیهودگی و رنجهای حاصل از آن، در مزاق خِرَد او اثر نماید و هر وقت که چهرهٔ آن را پیش چشم دل مجسم نماید، کمکم از میخوارگی نفرت پیدا کند و از خوردن آن منصرف گردد.
- همچنین هرگاه شکارچی زیانهای تعقیب شکار با اسب را به یاد آورد و از لغزیدن اسب و مردن در اثر لغزیدن، ترس از پنجه و دندان پلنگ و گراز، اندوه فرار یوزپلنگ و باز، و بیهوده تلف کردن وقت خود را در نظر بگیرد و زیانهای بسیار و سود اندک را در ترازوی خِرَد خود بسنجد بی گمان علاقه به شکار را در دل او سرد میگردد و یکباره به رها کردن شکار میپردازد و خود را در پناه عقل از خطرات آن ایمن میسازد.
- مرد اندیشمند هرچند بخت و اقبال را به کام دشمن ببیند، از تلاش خود در مقاومت با دشمن نکاهد و در حفظ قدرت اندک خود بکوشد. زیرا مثلاً پزشکی که از بازگشت سلامتی بیمار ناتوان میشود نیروی باقیماندهٔ بیمار را با چارهٔ دانش و درمان خوب نگه میدارد که اگر چنین کاری را هم انجام ندهد مرگ و هلاکت، بیمار را فرا میرسد.
- گفتهاند: «چنانچه به وسیله آهن آبدیده از نوع فولاد، آهنهای دیگر را میشکافند با الفاظ گوارا و شیرین نیز میتوان عادت مردم را عوض کرد و همانگونه که شعر دلاویز و نکتههای دقیق و لطفآمیز، بسیار بخیلان را کریم، ترسوها را شجاع، خسیسها را بخشنده، بی قراران را نرم و آرام و سبکخردان را آگاه و بیدار گردانیده است.
- سه عادت از عادات نادانان است:
- اول اینکه خود را بی عیب و و نقص بداند.
- دوم اینکه در مقام دانش، دانش خود را از دیگران بیشتر بداند
- سوم اینکه به دانش خرسند و مغرور باشد و دانش خود را کامل تصور کند.
- دو عادت پیوسته از منش نادانان است:
یکی اینکه پول خود را به شخصی وام میدهند که به غیر از فروتنی و التماس نمیتوان آن را گرفت. دیگر اینکه راز خود را به کسی میگویند که در نگهداری آن، نیاز به سوگند دادن و تأکید بسیار داشته باشد.
- آشکار است علاقه و شیفتگی انسان به چیزی، چهرهٔ خیر و صلاح را از چشم خرد او پنهان میکند.
- تأثیر سخن در نفس انسان، وابسته به میزان اعتقاد و باور او نسبت به آن سخن است.
- فرخزاد پاسخ گفت:هرکس سرانجام کارها را در جام جهان نمای خِرد خود نگاه نکند و در آغاز کار، راه رهایی و گریزگاه را در نظر نگیرد، پیوسته پراکنده دل، شوریده سر و پریشان کار باشد.
- راز خود را با مردم سادهدل، پر حرف، پرگو، میخواره و کسانی که با افراد مختلف نشست و برخاست میکنند نگو.
- نباید مرد عاقبت نگر و دوراندیش آنقدر به پس و پیش کارها بنگرد که وقت انجام کار و فرصت مناسب از دست او برود بلکه باید هرچه زودتر و بدون هیچگونه سستی و با ارادهای راسخ کاری را که صلاح میداند به انجام برساند. درنگ کننده در درمان خویش پس از شناختن روش درمان همانند درنگ کننده در خاموش کردن آتش است در هنگامی که آتش در لباس او افتاده باشد.
- صحبت پادشاه و نزدیکی به دربار او به گرمابهای داغ میماند که هرکس بیرون آن باشد آرزوی آن دارد که وارد حمام شود و هرکس یک ساعت داخل آن باشد از حرارت داغ آب و ناسازگاری هوای آن ناراحت باشد و بخواهد زودتر از آن بیرون بیاید.
- عقل همانند کوهی استوار و دست نیافتنی، پرسود است که هرکس بخواهد از آن بهرهمند گردد تنها از یک راه میتواند به آن راه یابد.
- بسیار بهدنبال آرزوهای مختلف رفتن و به هرچیزی چشم طمع انداختن از خرد بهدور است.
- در طبیعت سخن راز بزرگی، نهفته و پنهان است که در هنگام سخن گفتن تأثیر خود را بر خلق و خوی شنوندگان میگذارد.
- فرمان خسرو به بعضی از مردمان:
به زیردستان خود نگاه کنید، افراد زیادی وجود دارند که آرزوی داشتن مقام و منزلت شما را دارند و به آن نمیرسند. شما از این مسئله پند و عبرت بگیرید و خدا را سپاسگزاری نمایید و به آن قانع و راضی باشید و بر زیردستان خود ظلم و ستم نکنید.
- رعیت همچون کودکان نابالغ هستند و پادشاه همچون مادر مهربان که هیچ حافظ و نگهبانی مانند مادر آنان را از آب و آتش روزگار محافظت نمیکند.
- پادشاه نباید از گردآوردن پنج خصلت و منش خوب بی اطلاع باشد تا در مسابقه نیکوکاری و نیکورفتاری بر شهریاران دیگر پیشی بگیرد.
- اول اینکه در بخشش و عدم بخشش میانهروی کند بگونهای که عدالت و دادگری را فراروی خود قرار دهد
- دوم اینکه اندازه و میزان خوشنودی و ناخشنودی را نگه دارد و از ضرر و زیان نهادن چیزی در غیر جای خود آبروی خود را حفظ کند
- سوم آنکه مصلحت خود را به مصلحت همگان ترجیح ندهد
- چهارم آنکه دست لشکر و سپاه را بر رعیت و زیردستان بازنگذارد
- و پنجم آنکه علم و دانش را برتر از همه چیز بداند و اندیشمندان را گرامیتر از همه بشمارد.
منابع
[ویرایش]- ↑ مجموعه کامل مرزبان نامه به زبان فارسی امروز- به کوشش حسین سجادی-انتشارات آرون-چاپ دوم 1379-چاپخانه حیدری-شابک ISBN6-9-90153-946