ضربالمثلهای بهاری
ظاهر
بهار، در گذشته دهستانی بود مشهور، ولی اینک شهری است در استان همدان.
ضربالمثلها |
---|
آلمانی • اسپانیایی • اسکاتلندی • اندونزیایی •
ایتالیایی • ایسلندی • بلغاری • ترکی • چینی • رومانی • ژاپنی • صربستانی • عبری • عربی • فارسی • فرانسوی • لاتینی • مازندرانی • مالایا • هلندی • هندی • |
مثلهای ربان بهاری
[ویرایش]- خراب قالَین مَدئوآ، بی کَن ائولَین ایککه هووآ
- ویران شوی مَدآباد، یک دِه باشی با دو هوا[۱]
- دهکدهای با دو آب و هوای متفاوت بخشی صاف و بخشی ابر و بارانی که در وصفش اینگونه گفته شده مشابه مثل معروف سیاست یک بام و دو هوا.
- ویران شوی مَدآباد، یک دِه باشی با دو هوا[۱]
- همدان ایراق کَردوسِه یاخون[۲]
- همدان دور اما کِرتاش نزدیک
- کنایه از اینکه بجای گفتن یا داعا کردن، گفتهات را در عمل ثابت کن.
- همدان دور اما کِرتاش نزدیک
- قارداش قارداشین آتنِه ایسْسَمز، باجه باجهنین ساچهنِه.
- برادر برای برادر اسب نمیخواد، خواهر برای خواهر گیس بافته.
- کنایه از اینکه هیچکس تحمل یا چشم دیدن رفاه و خوشبختی دیگری را ندارد.
- برادر برای برادر اسب نمیخواد، خواهر برای خواهر گیس بافته.
- عَشْشگ ایشلَر آت یییَر، کُرد ایشلَر تات یییَر.
- بالوق ایسییَن گؤتنه باسَر سئوق سوع.
- آز یییَرم حکیم گؤزه چاقاردَرَم، دوز گزَرَم حاکم گؤزه چاقاردَرَم.
- کم میخورم چشم پزشک دربیاد، راست میگردم چشم حاکم دربیاد.
- کنایه از اعتدال در هر کاری که موجب خسارت برای انسان نگردد.
- کم میخورم چشم پزشک دربیاد، راست میگردم چشم حاکم دربیاد.
- سِقره سئوعر سئوعر، قوروقننَه بِراخَر.
- گاو را پوست میکنَد میکنَد، به دمش که رسید رها میکند.
- کنایه از اینکه ۹۰ درصد کار تمام کرده باشی و آن را رها کنی.
- گاو را پوست میکنَد میکنَد، به دمش که رسید رها میکند.
- غِیرَت آقاجهنین بیره آردِ بیره ناموس، ائونَن قالدوقه تاراپ و توروپ.
- محصول درخت غیرت یکی حیاء و دیگری ناموس است، الباقی هِرّی.
- کنایه از اینکه انسان در زندگی دو خصوصیت حیاء و ناموس را داشته باشد بس است.
- محصول درخت غیرت یکی حیاء و دیگری ناموس است، الباقی هِرّی.
- سَن کوسننع قارقعلر قَره گییَر.
- تو قهر کنی کلاغها سیاه میپوشند.
- کنایه از اینکه قهر تو تأثیری ندارد همانطور عزاداری کلاغها چون ذاتاً سیاهپوش هستند.
- تو قهر کنی کلاغها سیاه میپوشند.
- قؤز آقاجهنع دیدهلع قارقع کوسود بِلَینَن، دیده بی قؤز منفعتِم.
- به درخت گردو گفتند کلاغ ازت قهر کرده، گفت یک گردو به نفع من.
- کنایه از اینکه این کلاغ هست که محتاج درخت است نه درخت محتاج کلاغ.
- به درخت گردو گفتند کلاغ ازت قهر کرده، گفت یک گردو به نفع من.
- آق عششَگ پنّیر ائولهَ، سَنه گؤرمَز
- خر سفید اگر پنیر بشه تو را کفاف نمیکند.
- کنایه از پرخوری.
- خر سفید اگر پنیر بشه تو را کفاف نمیکند.
- باش ایککه ائولدِ، بیرهنِه کس
- سر که دوتا شد، یکی را بزن یا بِبُر.
- کنایه از دو حاکمیتی بویژه در خانواده که فقط پدر فصلالخطاب هست اگر پسر نیز جای پدر نشست دیگه اوضاع عادی نیست یکی باید کنار برود.
- سر که دوتا شد، یکی را بزن یا بِبُر.
- یخِلدین علین قاپ ائوز دیزینن دوو
- زمین خوردی برای بلند شدن به زانوی خود متکی باش.
- کنایه از قطع امید یا کمک از دیگران بویژه در امور کمک مالی.
- زمین خوردی برای بلند شدن به زانوی خود متکی باش.
- ائیلان هر ناقارد اَیرو اَیرو گِدهَ، لوعیع گیرندَ دوز ائولَر.
- مار هر چقدر کج و معوج راه برَوَد، هنگام داخل شدن به لانه راست میگردد.
- کنانه از افرادی است که بیرون از محیط خانه رفتار و مماشات خشن دارند اما به خانه که میآیند ساکت و آرام هستند.
- مار هر چقدر کج و معوج راه برَوَد، هنگام داخل شدن به لانه راست میگردد.
- عونوم علَنِد، غربیلِم آسِلِد.
- آردمان الک شده، غربالمان آویخته شده.
- کنایه از اینکه دیگر دوران مفید زندگی تمام شده و آنچه مانده بکاری نیاید.
- آردمان الک شده، غربالمان آویخته شده.
- پُخ ائوسْسِننَه عروگ تاپِد.
- روی مدفوع آلو زرد یافته.
- کنایه از خود شیفتگی و خوشحالی بیجا همانند کودکی که آلو زردی پیدا کرده باشد.
- روی مدفوع آلو زرد یافته.
- دِئوع دیزهنِه بَگَنَر، خانم قِز ائوزنِه
- شتر زانویش را میپسندد، دوشیزه خانم خودش را.
- کنایه از غرور و خود برتر بینی.
- شتر زانویش را میپسندد، دوشیزه خانم خودش را.
- تومّان سِز دیزه یرتوقع گولورِه
- بی شلوار (بیتومون) به زانو پاره میخندد
- کنایه از عیبجویی بیجا. توکه شلوار نداری چرا به شلوار پاره پوشیدهشده میخندی!
- بی شلوار (بیتومون) به زانو پاره میخندد
- خیر ایسْسَه، خیر گَسْسِه قاپییَین
- نیکخواه باش تا نیکیها در خانهات را بزنند.
- پندار نیک، یکی از سه اصل آیین زرتشت.
- نیکخواه باش تا نیکیها در خانهات را بزنند.
- قویون نِه تاش وئورد غورتَ
- بَد گونِن نَه قارداش گَرَگ، بیگانَه دَن امداد ائولمَز.
- در روزهای سخت متکی برادر باش، از بیگانه امیدی نیست.
- کنایه از اینکه هنگام گرفتاری و مشکلات به بردار متکی باشی بهتر از دوست است.
- در روزهای سخت متکی برادر باش، از بیگانه امیدی نیست.
- علین یاقلِدِه چَک ائوز باشییَن
- دستت خیلی پر چربه بکش به سر خودت
- کنایه از اینکه اگر خیلی دست و دل بازی ترحمی به بستگان خودت کن.
- دستت خیلی پر چربه بکش به سر خودت
- یالانچه طاما کاره آللادَر
- دروغگو طمعکار را گول میزند
- کنایه از اینکه از طمعکاری به پرهیز.
- دروغگو طمعکار را گول میزند
- ملّا ملّایَه فَد وَرَر، ائوزه گِدَر گؤت وَرَر
- ملّا به ملّا فن (درس اخلاق) میدِ، خودش میره کون میدِ
- کنایه از اینکه دیگران را از گناه پرهیز میکنه ولی خودش پیشقدم در کناه است.
- ملّا به ملّا فن (درس اخلاق) میدِ، خودش میره کون میدِ
- کوزَه سو یولِننَه سینَر
- کوزه در راه آبرسانی میشکند
- کنایه از اینکه هر کسی یا هر چیزی در کاری که مشغول هست عاقبت دچار حادثه مرگ میشود.
- کوزه در راه آبرسانی میشکند
- کُر رِنَن چئورگ یدین خدانِه منظور دَ بیل
- با آدم کور اگر هم لقمه شدی خدا را در نظر داشتهباش.
- کنایه از اینکه با انسان نابالغ، یتیم، صغیر مراوده پیدای کردی خدا را ناطر عمال خویش بدان.
- با آدم کور اگر هم لقمه شدی خدا را در نظر داشتهباش.
- وار اییه کَرَم اییه، یوخ اییه ورَم اییه
- خانه دارا خانه امید، خانه ندار خانه مصیبت هست.
- کنایه از اینکه مهمان خانه پولدار شدن امیدواری دارد اما مهمان خانه بیپول نامیدی دارد.
- خانه دارا خانه امید، خانه ندار خانه مصیبت هست.
- مِفت عرَقه ملّا دَ ایچر
- عرَق مفت را ملّا هم میخورد
- کنایه از اینکه مال اگر مفت باشد همه نوع انسان اهم از عابد، زاهد هم طمع میکنند.
- عرَق مفت را ملّا هم میخورد
- قورباغهیَه دیدهلَه حاجهلکلک یاخچه حیواننِه، دیده گَه دالِم اِورتَ سِننَن سُروش (با تصویر)
- آششاقِدَ اِتورمِره، یوخارِدَ یِره یوخ
- پایین مجلس نمیشینه، بالای مجلس هم جا ندارد
- کنایه از اینکه خود را متاع یا شخصیت قابلی دانستن.
- پایین مجلس نمیشینه، بالای مجلس هم جا ندارد
- ظِلم مِنَن آباد ائولَن، آخِره برباد ائولَر
- چیزیکه با ظلم آباد بشه، آخرش برباد میشه
- کنایه از اینکه ظلم پایدار نخواهد ماند.
- چیزیکه با ظلم آباد بشه، آخرش برباد میشه
- چالمَه خلخین تَختَه قاپِهسِنِه، چالَلَه دَمِر قاپین
- نکوب در تخته کسیرا، عاقبت میکوبند در آهنینات را
- کنایه از اینکه سر بسر ضعیفتر از خودت نزار، یه موقع سربسرت خواهند گذاشت.
- نکوب در تخته کسیرا، عاقبت میکوبند در آهنینات را
- یاخچه لوقع یامانّوق، کؤر اعششگَه سامانوق
- دِئوع نالبندَ برالِره
- شتر به نعلبند اخم میکنه
- کنایه از اینکه همانطور شتر از نعل بدش میاد، برخیها هم ممکن است از چیزی که تو دوست بدشان بیاد.
- شتر به نعلبند اخم میکنه
- گولمَه قونشِهیَه، گَلَر باشییَن
- به همسایه نخند، روزی هم نوبت تو خواهد شد
- کنایه از اینکه هیچوقت به خاطر نداری مردم، آنها را مسخره نکن روزی تو هم ندار میشوی.
- به همسایه نخند، روزی هم نوبت تو خواهد شد
- کر کُر سؤزِنّه دَگِل
- دانایَه اشارَه، نادان نَه کُِددَگ
- به دانا اشاره، به نادان کتک
- کنایه از اینکه به انسان باشعور اشاره کافیست ولی به نادان باید با زور بفهمانی.
- به دانا اشاره، به نادان کتک
- گِژ گؤردِلَه کَنْ نِمِزه، تِز بیلدِلَه فننِمِزه
- دیر دیدند شهرمان، زود فهمیدند فننمان
- کنایه از غریبهها که نیامده زود فوت و فن فرهنگی سکنه را یاد میگیرند
- دیر دیدند شهرمان، زود فهمیدند فننمان
- هر ائوسسُرَه گؤتّه پانموق تَپَین، پانوموق تاپِلمَز
- به هر کون گوزو پنبه بتپانی، پنیه گیر نمییاد
- کنایه از اینکه نباید به هر سخن بیهوده اهمیت قائل شد
- به هر کون گوزو پنبه بتپانی، پنیه گیر نمییاد
- دِیله ائولمییده قارقَه گؤزِ نِه چاقار دردِه
- زبان نداشت کلاغ چشم را درآورده بود
- کنایه از آدمهای لاف زن و توخالی
- زبان نداشت کلاغ چشم را درآورده بود
- خدا، گِج اِلَر رو گوج اِلّر
- خدا دیر انجام میدهد، امّا با زور انجام میدهد
- کنایه از به مکافات رسیدن آنهایی که هیچوقت آدم باورش نمیشد که به مکافات برسند.
- خدا دیر انجام میدهد، امّا با زور انجام میدهد
- آه مظلوم یِردَ قالمَز
- آه مظلوم زمین نمیمونه
- کنایه از اینکه هر آدم بیپناهی را بدون یاور حساب نکن.
- آه مظلوم زمین نمیمونه
- ساق باشییَن سقّز یاپوش دوورورَین
- به سر یا موهای سالم آدامس میچسبانی!
- کنایه از دردسر بیجا برای خود تولید کردن
- به سر یا موهای سالم آدامس میچسبانی!
- طئوق هر ناقارد کول اَلَر اِوز باشِنَه اَلَر
- مرغ هر چقدر گرد و خاک کنه به سر خودش میریزه
- کنایه از هر کاری علیه دیگری انجام دهی علیه خودت هم هست (این مثل ویژه دختران و تازه عروسان است)
- مرغ هر چقدر گرد و خاک کنه به سر خودش میریزه
- دالدَن داش آتماق توپپوقّه دَییَر
- سنگ پشت سر انداختن به قوزک پا میخود
- کنایه از کار به موقع است. هنگام دعوا توانستی کاری انجام بده وگرنه حریف وقتی دور شد سنگ انداختن پشت سر او فایده ندارد.
- سنگ پشت سر انداختن به قوزک پا میخود
- غورت دوماننِه گون آخدارَر
- گرگ به دنبال روز مهآلود است
- کنایه از دشمنی که مترصد فرصت یا نقطه ضعفی باشد
- گرگ به دنبال روز مهآلود است
- کؤر شهرِنَه گِددین بیر گؤزین یوم
- به شهر کورها که رفتی حتما یک چشمت را ببند
- کنایه از همرنگ جماعت شدن بویژه در دیار غریب. اگر در شهر کورها چشم سالم داشته باشی حتما یکی را کور میکنند.
- به شهر کورها که رفتی حتما یک چشمت را ببند
- پیس اِونورِه، یِرهَ دهَ اِوتور مِرِه
- بد میرقصد، زمین نمیشیند. یا تمام هم نمیکند
- کنایه از عاصی کردن جمع از نوع حرف زدن یا حرکات نا دلپذیر
- بد میرقصد، زمین نمیشیند. یا تمام هم نمیکند
- عت گَتِه مَمیش، کؤفتَه ایسسِرِه
- قُطُر گیچه سرچشمَه دهَ سو ایشمَز
- اَیرو اِئوتورگ دوز دانیشگ
- کج بشینیم راست صحبت کنیم
- کنایه از صداقت داشتن در موضوعی بین دو یا چند نفر
- کج بشینیم راست صحبت کنیم
- قاریش قّنین عجله گلَندَ قانت چاقاردر
- مورچه عجلش سر برسده بال در میآورد
- کنایه از بیقراری یا فعالیت مخاطره آمیز
- مورچه عجلش سر برسده بال در میآورد
- هر عششگَه میننیگ اِئوسسُرَن غولِه چخدِه
- هر خری سوار شدیم گوزو درآمد
- کنایه از بر خورد با آدمهای نیمه راه، رفیق نیمه راه
- هر خری سوار شدیم گوزو درآمد
- چؤلمگ گیللار نَر قاپاقهنِه تاپَر
- دیگچه میچرخد درش را مییابد
- کنایه هر چیز یا هر کس مناسب قواره خودش را یافتن
- دیگچه میچرخد درش را مییابد
- ایککه آتدو بی قارشقّه یَه گؤجدِه
- دو موچه کوچک به یک مورچه بزرگ غالب است
- کنایه از برتری ضعیفان در صورت اتحاد
- دو موچه کوچک به یک مورچه بزرگ غالب است
- دِئوع یّه دیدِه لَه بونی اَیرودِه، دیده هارم دوزدَه که بونوم دوز اِئولَه
- به شتر گفتند گردنت کجی هسست، گفت کجای تنم راست است که گردنم راست باشد
- کنایه از عیوب زیاد کسی که وقتی یک عیبی از او شناخته میشود
- به شتر گفتند گردنت کجی هسست، گفت کجای تنم راست است که گردنم راست باشد
- کُرد بازارَه گِدمَسِه، بازاردَه کُرد سِز قالمَسه
- کُرد به بازار نرود، ولی بازار هم بی کِرد نباشد
- کنایه از هدر دادن پول با خرید بیجا و به درد نخور که ظاهرا اخلاق بانوان کُرد بوده
- کُرد به بازار نرود، ولی بازار هم بی کِرد نباشد
- پیشیگهَ دیدهلهَ پُخین درماننِه، سیشدِه اِوسِهنِه کوللِدِه.
- به گربه گفتند مدفوعت درمان هست، رید رویش را پوشاند
- کنایه از کسی که وقتی فهمیده شئ با ازرشی دارد فوری پنهان کند
- به گربه گفتند مدفوعت درمان هست، رید رویش را پوشاند
- هر دَدَسنِه گؤزه نِه چاقاردَنَه دیمَزلهَ کوراوغلی
- هر کس چشم پدرش را درآورد کور اوغلی نمیشود[۵]
- کنایه از کسی که با فضا سازی بخواهد شهرت کسب کند.
- هر کس چشم پدرش را درآورد کور اوغلی نمیشود[۵]
- قوز قابُقننَن چخده، قابُقهنِه بَگَنمَز
- گردو از پوستش درآمد، دیگر آن را نمیپسندد.
- کنایه از کسی یا که گذشته تحقیر آمیزش زود از یادش برود
- گردو از پوستش درآمد، دیگر آن را نمیپسندد.
- قوجَهنِه یوللَمَه عشْشگ آلماقَه، جوانِه یوللَمَه آرباد آلماقّه (با تصویر)
- قرمز آلمع بگ اوغلهنَه یاراشَر
- سیب سرخ مناسب بچه خان است
- کنایه از تبعیض و تفاوت گذاشتن میان افراد پولدار و مستمند
- سیب سرخ مناسب بچه خان است
- هیز هیزه تاپَر، سو چوقغوره
- روسپی روسپی را مییابد، آب چاله را
- کنایه از میخ و تخته جور آمدن است هر کسی یا چیزی لنگه خودش را قبول دارد
- روسپی روسپی را مییابد، آب چاله را
- گؤتِهنین شَمِه گچِد
- شمع کونش خاموش شده
- کنایه از عقیم شدن یا بیحالی در سالمندی است
- شمع کونش خاموش شده
- نومورتَه اَلِمَره هَیچ، رامانِه دَ یِیره
- تخم که نمیگذارد هیچ، تخمهای زیرش را هم میخورد
- کنایه از عدم سوددهی یا زیان آورد بودن حیوان یا جنسی است
- تخم که نمیگذارد هیچ، تخمهای زیرش را هم میخورد
- مال گِدَر بییَرهَ، گومان گِدَر مین یِرهَ
- مال مسروقه را یک نفر میدزدد، اما فکر یا گمان صاحب مال به هزار جا میرود
- اِئوزه پُخ جنگ، سئوزه اِوخ جنگ
- خودش به قد گُه، حرفش به قد تیر
- کنایه از آدم رذلی که طعنه یا حرفهای نیشدار بزند
- خودش به قد گُه، حرفش به قد تیر
- خَلخ اِئولدهِ عشْشَگ، بِزدهَ اِئوللَگ پالانِه
- مردم خر شدند، با هم پالانش میشویم
- کنایه از خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
- مردم خر شدند، با هم پالانش میشویم
- یوموروقه بیزهَ وئورولماق اِئولمِز
- با مشت نمیتوان بر سر میخ کوبید
- کنایه از عدم مخالفت با برخی کارها یا ارادههای قوی
- با مشت نمیتوان بر سر میخ کوبید
- مالین قرص توت، قونشِین اِوغره بیلمع
- مالت را صفت نگهدار* همسایه را دزد ندان
- هر زادین تازّهَ سه، دوستین کؤنَه سه
- هر چیز تازه، اما دوست کهنه
- انخاب تازهٔ هر چیز بهتره، اما در انتخاب دوست کهنهاش بهتره
- هر چیز تازه، اما دوست کهنه
- گؤت وَرَنع صفت اِئولمز
- آدم کنونی صفت ندارد
- کنایه از مهر و وفا به آدمهایی است که هیچ قدرش نمیدانند
- آدم کنونی صفت ندارد
- گؤت وَرنین پوله بؤاَسیلهَ خرج اِئولَر
- درآمد آدم کونی خرج بواسیر میشه
- منایه از درآمد حرام یا باد آورده که دوامی ندارد
- درآمد آدم کونی خرج بواسیر میشه
- چیبینَ دیدهلهَ مِنار گؤتییَن، دیده اِئودع گنجایشدینَن
- به مگس گفتند مناره به ماتحت تو، گفت آن هم با گنجابش میسر هست
- کنایه از فعل یا کردار غیر معقول یا غیر ممکن
- به مگس گفتند مناره به ماتحت تو، گفت آن هم با گنجابش میسر هست
- دیده هاردَن گَللَین دیده هند و چین نَن، دیده بَللودهَ پِته پاچچیَنَن
- گفت از کجا میایی گفت از هند و چین، گفت معلومه از آن ساق و پاهایت
- کنایه از دورغ بزرگ یا غیر محتمل
- گفت از کجا میایی گفت از هند و چین، گفت معلومه از آن ساق و پاهایت
- هر میَزین گؤتِننَه چئوپ اِئولَر
- هر دانه مویز (انگو خشک) یک چوب یا بند تهاش دارد
- کنایه از این است که همه انسانها یک نقطه ضعف یا عیبی حتما دارند
- هر دانه مویز (انگو خشک) یک چوب یا بند تهاش دارد
- خان کُپگ اوغله دیید بلهَ سه نَه
- خان (ارباب) بهش پدر سوخته گفته
- کنایه از خود شیفتگی به سبب اهانت یا شوخی تحقیر آمیز شخصیت صاحب نام با آن
- خان (ارباب) بهش پدر سوخته گفته
- ضرَره دیزدَن نِه، خیره توپپوقدَن
- زیانش تا زانو اما سودش تا قوزک
- کنایه از معامله با کسی یا چیزی که زیانده است
- زیانش تا زانو اما سودش تا قوزک
- بِزِم دامَه بی دانَه گؤته بوتون قوش قون مَدِه
- به بام یا دیوار خانه ما یک گنجشک کون سالم نه نشست
- کنایه از دوستان زیاد اما همه بیوفا
- به بام یا دیوار خانه ما یک گنجشک کون سالم نه نشست
- یاخچهلوق اِلَه آت دریایَه، بالوق بیلمَز خالق بیلَر
- خوبی کن بیانداز به دریا، ماهی نفهمید خدا میفهمد
- کنایه از اجر و پاداش خوبیها بی نصیب نخواهد ماند حتما مزد آن را خواهی گرفت
- خوبی کن بیانداز به دریا، ماهی نفهمید خدا میفهمد
- منِم قوچچوم اِئولسِه، قویونِهنِه بغدادَن گَتِر رَم
- من قوچ یا نر داشته باشم، مادهاش را از بغداد میگیرم
- کنایه از داشتن فرزند ذکور است که جفت او را به هر قیمتی تهیه خواهد شد
- من قوچ یا نر داشته باشم، مادهاش را از بغداد میگیرم
- گؤتین چخسه ولی آدین چخمَسه
- ماتحت کسی در بره اما نامش در نره
- کنایه از انگشتنما شدن بخاطر ویژگی خاص نزد خاص و عام
- ماتحت کسی در بره اما نامش در نره
- چراغ اِئوز اتگِهنَه اشْشق سالمِز
- فانوس به دامنه خویش نور نمیرساند
- کنایه از برادر یا فامیل نسبی که سودی برای خودی ندارد، کرم او غریبه هستند.با تصویر
- فانوس به دامنه خویش نور نمیرساند
- بیکار چهلوقدَن چیبین داشْشاقِه چَکِره
- از زور بیکاری مشغول مگس گیری یا جراحی مگس است
- کنایه از آدمی که گرسنه میمونه اما سراغ کار کم ارزش نمیره
- از زور بیکاری مشغول مگس گیری یا جراحی مگس است
- یازِه سه خرخِه یاننِرره، ایچرِه سه اِئوزُمَزه
- از ظاهرش دل مردم میسوزه، از باطناش دل خودم میسوزه
- کنایه از شوهر بدجنس که ظاهری عوامفریب دارد یا ماشین قراضهای ظاهری شیک دارد و ...
- از ظاهرش دل مردم میسوزه، از باطناش دل خودم میسوزه
- اَیران آشِه نخوده تَکِن اِئورتع دَ دورّه
- مثل نخود آش وسط میایسته
- کنایه از افرادی بی اثر در وسط رفت و آمد مانند جمع عروسی یا اجتماع مذهبی و غیره
- مثل نخود آش وسط میایسته
- سَن گِدَن یوللَره من تخت اِلَمِه شَم
- راهی که تو رفتی من ساخته بودم
- کنایه از کسی که میخواهد سر از خود با تجربهتر کلاه بگذارد
- راهی که تو رفتی من ساخته بودم
- سَن توتَن قوشلَرهِ من قوروقِنه یون مِهشَم
- پرندهای که تو گرفتی من دمش را قیچی کرده بودم
- کنایه از کسی که میخواهد سر از خود با تجربهتر کلاه بگذارد
- پرندهای که تو گرفتی من دمش را قیچی کرده بودم
- بووئول که قوش بیلدَر که قوشَه جیکجیک اَئورگَدِرِه
- کنجشک امسالی به گنجشک پارسالی جیکجیک یاد میدهد
- کنایه از بیتجربهای که بخواهد به یک با تجربه راه و رسم یاد دهد
- کنجشک امسالی به گنجشک پارسالی جیکجیک یاد میدهد
- قونشِهنِی عشْشگهنَه چؤش دِی، دوردِ دورد، دورمَهدِ بی تبْبوگ دَ گؤتِه آغزِننَن
- به خر همسایه هیش بگو، ایستاد که ایستاد، نه ایستاد یک لگد هم به سرینش بزن.
- کنایه از نصیحت کردن افراد یا جوانان غیر آشنا، از روی خیرخواهی، ولی اگر نصیحت پذیر نشد بگذار به امان خدا.
- به خر همسایه هیش بگو، ایستاد که ایستاد، نه ایستاد یک لگد هم به سرینش بزن.
مثلهای مترادف با زبان فارسی
[ویرایش]- بیره نِه کَن نَه قومَز دِلهَ، کدخدا ایینه آخادارَردِ.
- یکی را به ده راه نمیدادند سراغ خونه کدخدا را میگرفت.
- هم همدانی شانه سِننَن ائولدیگ، هم بغدادین خرمَه سِننَن.
- هم از انگور شانی همدان جا ماندیم هم از خرمای بغداد.
- داغ داغَه چاتمَز، آما آدام آدامَه چاتَر
- کوه به کوه نمیرسه امّا آدم به آدم میرسه.
- لَحع سودَن بالوق توتورِه
- از آب گلآلود ماهی میگیره.
مثلهای مشابه اما ناهمگون
[ویرایش]- چال قازَن چال گؤتننَه ائولَر
- کسی که چاه (دام) برای کسی میکَنَد، ته چاه خودش قرار دارد. مشبه مثل فارسی: چاه مکن بهر کسی اوّل خودت دیگر کسی.
- آیهدَن چخدیگ غورتَ راس گلدیگ
- آج طئوق یوخِدَ دان گؤررِه
- مرغ گرسنه تو خواب دانه میبینه. مشابه مثل فارسی: شتر در خواب بیند پنبه دانه.
- لالوننِه سینوق قابدَ سو ایچَر
- لالجینی تو سرامیک شکسته آب میخورد. مشابه مثل فارسی: گوزهگر در گوزه شکسته آب میخورد.
کنایهها و اشاره
[ویرایش]- خوش دریا دَکه بالوقلَر حالنَه.
- خوش بحال ماهیهای دریا.
- اشاره: مهمان به تشنگی خویش، با این جمله میزبان میفهمد که مهمان تشنهاست فوراً با تُنگ آب و لیوان به حضور رسیده آب را تقدیم مینمود.
- خوش بحال ماهیهای دریا.
- زمستان چکمیین بلبل بهارین قدرنه بیلمز
- بلبل رنج زمستان نکشیده قدر بهار را نمیداند.
- گِشده بهاره عمرِمِز، ایت کؤرپهدَن گِچن بَره
- گذشت بهار جوانیمان مانند سگی که از زیر پل رد میشه.(با تصویر)
- اشاره: به زندگی سخت و مشقتبار در دوران جوانی.
- گذشت بهار جوانیمان مانند سگی که از زیر پل رد میشه.(با تصویر)
- آز وارده عاروق عروق، بیدَ گلدِ دابانه یاروق
- کم بود آدمهای گرسنه و لاغر مردنی، یکی هم اضافه شد پاشنه ترَکی
- اشاره: به مهمان ناخواندهٔ یک لاقبا در جمع دیگر مهمانان یک لاقبا
- کم بود آدمهای گرسنه و لاغر مردنی، یکی هم اضافه شد پاشنه ترَکی
- سن دیَیَن ائوسه، شَر یاتسه
- هرچی تو بگی همان، فقط شَر نشه
- اشار: در مقابل افراد شرخر ابراز میشه، یعنی هرچه ناحق هم بگی قبوله به شرطی که دردسری ایجاد نشه.
- هرچی تو بگی همان، فقط شَر نشه
- آق اِیتین قَرهَ گونِن نَه
- روز سیاه سگ سفید
- اشاره: به کسی که پُز عالی دارد ولی روزهای مشقتباری را تحمل مینماید.
- روز سیاه سگ سفید
- کوئله کُپگه تَکِن گیریشدَه، دا بِراخمِرِه
- مانند سگ کولی گاز گرفت دیگه ول نمیکنه
- اشاره: به آدمهای سمنج و لجوج که تا بهانهای بدستشان افتاد ول کن ماجرا نیستند.
- مانند سگ کولی گاز گرفت دیگه ول نمیکنه
- عل مرد ائولَر، گؤز نامرد
- عودهِ عودهَ نِه ساخلَسه، بوگَجَه شاباش مَنِم نِه
- برنده برنده را نگهدارد، امشب شاباش مال من است
- منسوخ شده؛ از سرزبانها افتاده، افراد کهنسال پنجاه شصت سال پیش اغلب بکار میبردند، ولی اکنون نه شنیدهمیشود و نه رمزگشایی گشتهاست.
- برنده برنده را نگهدارد، امشب شاباش مال من است
- آز یی، ها یی
- کم بخور، همیشه بخور
- اشاره: به اصراف نکردن و اعتدال را موقع داشتن نگهداشتن.
- کم بخور، همیشه بخور
- ییمَمیشدَن آل و ییمیشَه
- از نخورده بگیر بده به خورده
- کنایه از اینکه آنیکه همیشه در ناز و نعمت بسر برده از آنی که در فقر نداری بسر برده حریصتر است.
- از نخورده بگیر بده به خورده
- اِیککه قارنِه ائولَیده بیرِنَه یِرتَرده
- دو شکم داشت یکی را پاره میکرد
- اشاره به آدمهای گرگ صفت که اگر سر سفرهشان یکی اضافه گردد فوراً طرد میکنند.
- دو شکم داشت یکی را پاره میکرد
- هَیچ یاتوقین دالِه سُرَ آیوق ائولمَسِه
- هیچ در خوابی بیدار دنبالش نباشه
- کنایه از اینکه تعقیب هیچ غفلت زدهیی دشمن محتال نباشد.
- هیچ در خوابی بیدار دنبالش نباشه
- چئوپ باشه یایلِد
- سر علف خورده
- اشاره به آدمهای هالو و بسیار ساده لوح که فوری گول میخورند
- سر علف خورده
- عمرییّن بی گون قالسَه توتَرم بَلَین
- یک روز به عمرت مانده گیرت میارم
- اشاره به کینه و لجاجت بی حدو حصر
- یک روز به عمرت مانده گیرت میارم
- حَلَه بؤ خمیر چوخ سو آپارَر
- جان کُردِه چَکِره
- جان کُردی میکشد
- کنایه از سخت جان دادن یا جان تسلیم نکردن در حال احتزار
- جان کُردی میکشد
- حسّابه سؤزین جوابه یوخ
- حرف حسابی جواب ندارد
- کنایه از سخنان با منطق است که کسی نتواند ایراد بگیرد
- حرف حسابی جواب ندارد
- یوکه سامان نِه
- بارش کاه است
- کنایه از کسی که فقط لاف میزند در عمل هیچی نیست
- بارش کاه است
اشارهها در قالب نظم
[ویرایش]نقش انسان
- آدام واردِ آدامنرین نقشدِ
- آدم هست که فقط شکل آدم دارد.
- آدام واردِ حیوان اوننن یاخچدِ
- آدام هست که حیوان از آن نجیبتره.
- آدام واردِ دینهرننع دُر تؤکر
- آدم هست سر بسرش بزاری از گفتههایش دُر میریزه.
- آدام واردِ دینهنرمیین یاخچدِ
- آدم هست سر بسرش نزاری بهتره
غرور بیجا
- ای سَخسِه ساتَن قارداش (با تصویر)
- ای بردار سرامیک ساز
- چوخ سَخسِه قِرِل لَدمَه
- خیلی گِل سرامیک را نچرخان
- چوخلَردَ قِرِل لَدِ
- خیلیها مِثل تو گِل چرخاندند
- آخِردَ زِرِللَدِ
- دست آخر به زِر زِر (گریه) افتادند
خفقان
- اِئوسسُر مِیین، پِسد مِیین، کننَه کدخدا گَلِدِه
- نه گوز بدین، نه چُس بدین کدخدا وارد شده
'
- گِچمَه نامرد کؤرپه سِننن قِوی آپارسه سِل سَنِه
- از پل نامرد رد نشو سیل تو را ببرد بهتر است
پانویس
[ویرایش]- ↑ مادآباد گاهی هم احمدآباد
- ↑ آمادان اوزاق کردیسی یاخین (به زبان استانبولی).
- ↑ هرکی ماهی میخواد صید کند باید ماتحتش را با آب سرد رودخانه آشنا کند
- ↑ البته این یک واقعیت بوده چرا که بز پیر به سبب تجربه سنی که داشته میدانسته ممکن است در فضای تاریک چشمه کمینی وجود داشته باشد
- ↑ کوراوغلی قهرمان اساطیری قوم آذری زبان