علیرضا افتخاری
علیرضا افتخاری مهیاری (۳۰ مارس ۱۹۵۸، اصفهان) خوانندهٔ موسیقی کلاسیک ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]۱۳۹۹
[ویرایش]- «برای چی مردم را با باتوم میزنید. اوضاع را شما به هم میریزید. این مردم علاقهمند به موسیقی هستند و عاشق استاد شجریان بودند. فردا با یک حقوق ناچیز بازنشسته میشوید. آن موقع وجدان چه خواهد گفت. من اگر آنجا بودم باتوم را ازت میگرفتم».[۱]
- ۱۸ مهر ۱۳۹۹؛ اعتراض به برخورد نامناسب با مردم در مراسم شجریان»
” |
اگر به عقب برمیگشتم در اصفهان میماندم و به تهران نمیرفتم. |
“ |
— علیرضا افتخاری، شهریور ۱۳۹۹ |
- «شهر اصفهان، بهشت روی زمین است، هر خانواده ای در اصفهان در هنری دستی دارد.»
- «اگر به عقب برمیگشتم در اصفهان میماندم و به تهران نمیرفتم.»
- «استاد تجویدی گفتند اجرای یاد استاد قابل ستایش است و امضا فرمودند.»
- «اول بر این، به تنظیم کننده گفتم برو نوشته از استاد [تجویدی] بگیر، اگر نوشتند که افتخاری بخواند نوشته را بده به من،[آن وقت] میآیم استدیو، این نوشته هست.»
- «منیّت خرج سنگینی دارد، اما تواضع خرجی ندارد.»
- «اخلاق بالاتر از دین و دانش است.»
- «رفته بودم منزلی پای عکسی نوشته بود: این عکس هم از کج روی چرخ بنالد، فریاد بر این چرخ که کارش همه بر عکس»
- «بُرد با کسی است که میخواهد ته صف باشد، ته صف میایستد، طبیعت این است.»
- «استاد تاج وقتی میخواستند در مکانی آواز بخوانند به خصوص اجراها، در آن روز حرف نمیزدند.»
- «استاد شجریان از سی الی چهل درصد صدا استفاده میکرد.»
- «استاد بنان شش ماه روی سه بیت آواز شوشتری کار میکرد.»
- «اگر میخواهید سمند سرکش و مترونوم آواز به دستنان بیاید، ردیف استاد حسن کسایی را گوش دهید.»
- «حضرت حافظ کمال اسماعیل را به حکم استادی میپذیرد»
- «ملاحت آواز بیشتر از اوج خوانی اهمیت دارد»
- «در میان خوانندگان خانم، استاد ناهید دایی جواد را حائز میدانم. صدای ناهید بسیار آسمانی است.»
- «خانمها بیشتر در هنر بصیرت دارند چون موسیقی مؤنث است. من بیشتر نظر خانم ام را جویا میشوم. آوازی که خانمها، کودکان و بچهها میپسندند عالی است.»
- «من فکر میکنم در اصفهان آواز ما بعد از اساتید گذشته ما موفق نبودهاست، چون تصور میشود هر چه خواننده در گام بالاتری بخواند بهتر است. آوازی که بشوند آن را نت کرد و نت آن را با ساز زد، آن آواز شکل گرفتهاست.»[۲]
- شهریور ۱۳۹۹؛ «گفتگو در عمارت هنرمند اصفهان»
- «یک زیر و بمهایی داره زندگی؛ گاهی خود آدم [با خودش] میگه برم کنار، قبل از این که بگویند برو! این بود که گفتم تا جوانهای ما.. ، بالاخره حقی دارند اینها،.. من هم البته من جای کسی را تنگ نکرده بودم، اما حق با اونها بود که بیایند و کارایی و انرژیشان را به گونه ای نشان بدهند.»
- «من دلم میخواهد مردم بیشتر به جوانها توجه بکنند.»
- «استاد حائزم استاد تاج اصفهانی بودند.»
- «[در قدیم]میآمدند انتخاب میکردند، استاد تاج استاد عزیزم بین شاگردانش دو سه نفر بیشتر را برای یاد دادن توجه نمیکردند»
- «من دو زار از مادر میگرفتم و میرفتم نفت میگرفتم. کوچه تاریک بود. لامپ و برق اصلاً نبود. من به خاطر اینکه نترسم آواز میخوندم.»
- «در اصفهان، غیر ممکنه خانواده ای باشد که یک هنرمندی در آن پدید نیامده باشد. هرجای این مملکت ما یک خصوصیتی دارد»
- «دلم میخواست یک رئیسجمهور را بغل کنم و ببینم چه شکلیه. البته ایشون آمدند احترام کردند اول بر این. من هم متقابلاً کاری نمی تونستم بکنم؛ ولی نمیدانستم بعدش میگویند نفهمیدم کی گفت ایشون را بغل کنی؟ گفتم خوب پس چیکار میکردم.»
- «افرادی بودند که میخواستند بگویند این دیگر بسشه بگذار بره خونه دیگه. هم اینکه تیراژ من خوب بود. چه بسا که من اغلب حقم را هم نمیگرفتم. دغدغه من مسائل مالی نبود. دلدلی بود. دلم میخواست یک کاری را برم استدیو بخونم.»
- «من هیچ وقت نگفتم من بهتر از کسی هستم. هیچ ادعایی الان هم ندارم. دلم میخواهد یککمی به همدیگر احترام بگذاریم»
- «من یادمه این اتفاق که برایم افتاد یک نفر از این اساتید زنگ نزد، یک نفر نگفت چکارش دارید. اگر یک نفر آمده بود فیتیله این آتش را کم و معتدل کرده بود من.. حتی بچههایم در دانشگاه آسیب نمیدیدند ولی خوب گذشت و آن هم یک تجربه است.»
- «یکی نوشته بود که ایشان رانت گرفته، من خداشاهده، به روح پدرم، من تا حالا نه از دولت رانتی گرفتم نه زمینی گرفتم. اگر کسی گفت من یک تکه نان به افتخاری دادم سر من از او.. من کی رانت گرفتم گناه میکنید به خدا. از خدا میخواهم آنهایی که این حرفها را میزنند، به راه راست هدایت کند.»
- «اگر ما تاریخ، فلسفه خط و خون و عشق و رنج و نبرد و عیش و سازش و آسایش را بدانیم که به هم آسیب نمیزنیم.»
- «من کسی را تشویق نمیکنم که کارشان را رها کنند و خواننده بشوند، چون زندگیشان آسیب میبیند.»
- «تهران که آمدم تک نفره را به خصوص ۱۲ شب به بعد، هتل نمیدادند، محمدعلی کیانی نژاد یک اتاق داشت، یک پرده سفید زده بود، خودش و خانواده اش یک طرف زندگی میکردند، من یک طرف، در موزیسینهای ما آدمهای بزرگی داریم.»
- «آقای کیانی نژاد نیِ سریال امیرکبیر را میزد و پروفسور روشن روان ضبط میکرد. آقای روشن روان به آقای کیانی نژاد گفت کسی را نداری که آواز بخونه اینجا؟ پدر من یک مقدار تعصب داشت و نمیخواست من آواز بخوانم. رفتم استدیو و خواندم. آواز را همان شب یا فردا شبش پخش کردند.»
- «۵۵/۵/۵ با دختر داییام ازدواج کردم.»
- «برکت زندگی من مال بچهٔ من است.»
- «از همسرم عذر خواهی میکنم که زمانهایی که باید کنارش بودم و شاخه گلی به او میدادم، در استودیو بودم.»
- «دلم میخواست حتی یک نفر به من آسیب نمیزد.»
- «از هر ترانهای که پشیمان شدم، گُل کرد؛ مثلاً «یاد استاد» را میخواستم پاک کنم، اما مورد استقبال قرار گرفت. حتی برای ترانه «مستانه» گفتم دو ترانه دیگر میخوانم، اما ناشر آن را خرید. راز گل، گل کرد.»
- «اتفاقاً کارهایی که با جوانها کار کردم گرفت کارهایی که اساتید بزرگ برای من ساختند، شاید پایینترین تیراژ را پیدا کرد.»
- «آهنگسازی سه ماه به خانم حامله اش لوبیا میداد. با یکی از ناشرها رفتیم منرلش. گفتم فوری با ایشان قرارداد ببند. من میخونم آن کار را»
- «عرب چهارصد و شصت واژه برای شتر بادیه اش داره، ما برای عشقمون چیزی نداریم. برای علاقه و دوستیمون نداریم. برای محبت و مهرمون واژه ای نداریم، جز همینها.»
- «خوشی خلق نشده، دل ما مثل دکانی است که در قفسه اش غم و درد و رنج و.. هست. خوشی را باید خودمان خلق کنیم.»[۳]
- ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹؛ «گفتگو در برنامه دورهمی»
۱۳۹۸
[ویرایش]- «یک نفر، من را بشناسد کافی است.»
- «صدا و کاراکتر علیرضا قربانی را دوست دارم.»[۴]
- «دلم میخواهد بازیگر سنِ اپرا باشم نه تماشاگر.»
- «دیگر نه خودم و نه هیچکس دیگر نمیتواند آثاری چون نیلوفرانه، راز گل و سرو سیمین را اجرا کند.»
- «آوازهایی از حافظ خواندهام که دستِ «محمد علی چاوشی» است و منتشر میشود.»
- «قیصر امین پور تا پای جان برای اشعارش ایستاد، قیصر آخرین شعرش را سرود و بعد رهسپار شمال شد که اجل جانش را گرفت.»
- «ناشر از من میخواست تعداد تصانیفِ یک آلبوم بیشتر از تعداد آوازهایم باشد.»
- «من گاهی به منزل شان به خدمتشان میرفتم، به حکم یک کسی که نرفته تلمذ کنه چون خود استاد(شجریان) دوست نداشتند که من سبکام که سبک استادم تاج بوده را عوض کنم.»
- «موضوع این نیست که شمس با مولوی دوست میشه صرفاً به خاطر اشعار مولوی. آن بده و بستان دلی بود.»
- «دلم گواهی میدهد که ایشان [ محمدرضا شجریان ] را دوست داشته و دارم.»
- «کارهایی که به خاطر مسایل مالی انجام میشود، برگ سبز عشق را میخشکاند.»
- «برای [کمک به] سیل زدگان اجرا داشتم. قرار بود یک ربع (۱۵ دقیقه) با ساز استاد پرنیا اجرا کنم. چون مردم استقبال کردند، یک ساعت و نیم بداهه، اشعاری که تمرین نشده بود اجرا کردم.»
- «میخواهم به بانگ بلند بگویم من کارم را انجام میدهم، مردم را دوست دارم، برای مردم آواز میخوانم، برای دل داغدیده و درد دیده میخوانم.»
- «جناب عشق در کارها بسیار کارساز است.»
- «دشتستانی و راست پنج گاه را نزد استاد دادبه یادگرفتم.»
- مصاحبه در حاشیهٔ تمرین ارکستر ملی.[۵]
۱۳۹۷
[ویرایش]- «مکاتبی چون اصفهان، تبریز، تهران یا شیوههای آوازی خراسان و شیراز چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ و حتی به عقیده من برتری هم نسبت به یکدیگرندارند، تنها تفاوت آشکار اجرای اصولی و زیبای قواعد موسیقی است به گونه ای که هیچ آسیبی به اصل موسیقی وارد نشود، در این صورت میتوانیم بگوییم این سبک در نوع خود عالی است. من متولد شهر اصفهان هستم و یکی از شاگردان تاج اصفهانی و طبعاً به شیوه آوازی ایشان بسیارعلاقه مندم اما عقیده دارم هر کدام از این شیوهها ارزشمند و قابل احترام هستند و هر کدام از این سبکها میتوانند به ثبت جهانی برسند.»
- «متأسفانه از آوازخوانی استقبال نمیشود شاید مردم حوصله شنیدن آن را ندارند. ناگفته نماند اجرای تصانیف به لحاظ مادی برای ما بسیار پرهزینه تر است چرا که آواز را میتوانید با یک ساز هم اجرا کنید اما در آلبوم «نیلوفرانه» در هر تصنیف از ۲۵ ساز استفاده شدهاست.»
- «ما باید بپذیریم خواسته جامعه ما این است و غرور را از خودمان دور کنیم و بدانیم امروز لباس فصل این است که باید برتن کنیم و به این فکر هم نباشیم انتقاداتی خواهد بود. من بسیار علاقهمند هستم کار نو اجرا کنم.»
- «استاد فضلالله توکل در گذشته آثار بسیاری ساختند اما اکنون تصمیم میگیرند فضای کاری خود را تغییر بدهند، من خواننده هم احترام بسیاری برای ایشان قائل هستم و همکاری میکنم. اما کار ضعیف نساختهام و سعی داشتم با تمام احساس بخوانم.»
- «یک تعداد کار با همکاری استاد خوشدل ساخته شده که نیاز به اسپانسر دارد و نمیتوانیم آنها را به صورت تک ترک منتشر کنیم.»
- «۴۰سال است مسئولان رسانه ملی آثار مرا پخش میکنند و هیچ حق مؤلفی پرداخته نمیشود، اگرتا به امروز برای هر کدام از آثارم یک ریال پرداخت شده بود شرایط مالی من این گونه نبود.»
- «من جای کسی را نگرفتهام و متأسفانه شهر من به من کملطفی میکند. هنوز هم اتفاق سال ۸۸ را بازگو میکنند اما میگویم شما هم اگر جای من بودید به هر فرد مسئولی احترام میگذاشتید. من علیرضا افتخاری هستم و اثرانگشتم با دیگری فرق میکند. دوست داشتم احترام متقابل بگذارم و از این مسئله ناراحت نیستم اما این سؤال را از دوستانی دارم که حرف و حدیثهای بسیاری برای من ساختهاند آیا شما معنای احترام متقابل را میدانید؟»
- «تنها برای کسانی میخوانم که رنج کشیده هستند و از تنگناهای سخت زندگی به سختی گذرکرده اند. میخواهم آزاد و رها باشم.»
مصاحبه با روزنامه ایران.[۶]
۱۳۹۶
[ویرایش]” | موسیقی از شیراز آمد، در اصفهان تکمیل شد و در تهران خراب شد.. | “ |
— علیرضا افتخاری، ۱۳ آذر ۱۳۹۶ |
- «موسیقی از شیراز آمد، در اصفهان تکمیل شد و در تهران خراب شد.»
- «من نیم بیشتری از گوشههای ردیف را ضبط کردهام و حتی زبان و بطن شعر را هم توضیح دادهام و گفتهام که چگونه باید خواننده با لحن خود معنای باطن شعر را ادا کند.»
- «عباس خوشدل یک کار زیبا دارند و دو شرکت نشر موسیقی هم به ایشان قول همکاری داده بودند، اما به ایشان گفتم استاد فکر نمیکنید که دارند اذیتمان میکنند؟ متأسفانه محمدعلی چاووشی اکنون فعالیت نمیکنند و کمکار هستند، اما اگر ایشان بپذیرند و این کار را عهدهدار شوند، من حاضرم بدون مزد این اثر را بخوانم و حتی خود استاد خوشدل هم در اینباره موافق هستند تا این اثر ضبط شود.»
- «زمانی کارمان را آغاز کردیم که به سبب وجود کلمه «آغوش» یا «دل» در شعر، مجوز نمیدادند.»
- «استاد تاج دقیقاً با همان حالتِ سید رحیم به ما میگفتند که «استادم، سید رحیم میگفتند تاجزاده! [یعنی خودِ استاد] اول شعر را تحویل بده، بعد تحریر بده». یعنی ما باید امانتدارِ شعر باشیم و وقتی شعری از شیخ اجلّ سعدی یا حضرت حافظ میخوانیم، باید مواظب باشیم که وسط بیتِ شعر تحریر نزنیم، زیرا اگر فردی خواست بیت را ترجمه و تفسیر کند، گمان نکند تحریر هم جزو شعر است. این را استاد تاج نمیپسندیدند که بین شعر تحریر نابجا زده شود؛ از اینرو میگفتند اول شعر را تحویل بده، یعنی معنای شعر را به درستی و به تمامی به مخاطب تحویل بده، بعد تحریر بزن.»
- «استاد تاج، رحمتالله علیه، همیشه تکیه کلامشان بر دلنشکستن تأکید داشت؛ که آقا، کاری نکن که آه یک نفر تو را بگیرد.»
- «استاد تاج از نظر اخلاقی بهگونهای بود که سعی میکرد حتی پا روی مورچهای نگذارد. ایشان حتی حواسشان بود که مانند برخی افراد که با طمطراق و غرور پایشان را روی خاک میگذارند و حرکت میکنند، پا روی خاک نگذارند. حواسشان بود که خدای ناکرده حرفی یا سخنی را به زبان نیاورند که دلی را آزار بدهد. باید بدانیم که همه گرفتاریهای ما به سبب دلشکنی یکدیگر است.»
- «اصلاً موسیقی برای چه پدید میآید؟ برای اینکه دشمنیها را از میان ببرد. پس منِ افتخاری که چهل سال آواز خواندهام، برای چه بودهاست؟ برای اینکه فرزندانم، فرزندانِ همه ما آزار نبینند؛ برای اینکه خوب زندگی کنیم. بدقولی و بدقراری نکنیم.»
- «مرحوم استاد فرامرز پایور، رحمتالله علیه، به اصفهان آمدند و مهمان شخصی بودند. سر میز ناهار بنده خدمتشان بودم و خواندم. ایشان آن را با دست مبارکشان نُت کردند و بعد استاد مهرداد دلنوازی کارها را از استاد گرفتند و کار با نظارت خودِ استاد پایور در استودیو بِل ضبط شد و من هم کار را خواندم. آوازهای آن آلبوم را با تار استاد هوشنگ ظریف و نی استاد محمد موسوی اجرا کردیم و تصانیف را هم زیر نظر استاد پایور اجرا و ضبط کردیم.»
- «مکتب آواز اصفهان مانند فرش اصفهان و مسجد شیخ لطفالله است.»
- «شما شباهت فرش و موسیقی را در نظر بگیرید، کناره فرش انگار برای خود یکی نُتی دارد؛ لچکیاش یک نُت دارد، میانه و ترنجش و گلها و گلپیچکهایش هم گویی نُتی است جداگانه. در کنار این، موسیقی مکتب اصفهان از فضای شهر اصفهان یا حتی صحبت کردنِ مردم اصفهان و شمرده و بجا صحبت کردنشان نیز اثر گرفتهاست.»
- گفتگو با ایمنا[۷]
۱۳۹۵
[ویرایش]- «حدود ۷ سال خانه نشین شدم و در این سالها خاطراتم را نوشتم. اکنون هم خوشحالم که افتخار همکاری با استاد شهبازیان در ارکستر ملی برایم فراهم شد.»
- «من بودم و هستم؛ ولی آنان که باید توجه میکردند و سراغم میآمدند این کار را نکردند. به قول استاد بنان آوازخوانِ بزرگ موسیقی ایرانی که در یکی از آثارشان میخواند:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا |
- «نگاه زیبای استاد شهبازیان کار را برای من راحتتر میکند. همان زمانی که در استودیو اثر «شور عشق» را اجرا کردیم؛ قرعه به نام من افتاده بود. به قول مولوی:
سر پنهان است اندر زیر و بم | فاش اگر گویم جهان برهم زنم |
- «نمیشود با چند سخن اصل موضوع را به اهلش رساند. کسی که میآید و موسیقی را در سالن میشنود آدم عادی نیست. کسانی که در دایره خلقت و دایره کائنات به سطحی فرازمینی فکر میکنند، آنان بهتر واقفاند که استاد شهبازیان شخصیتی اولیایی دارند که توانسته چنین آهنگهایی بسازد. در عین حال خوانندهای مانند من نیرو و انرژی و کارایی را برای بیان کلام میگیرد؛ کلامی که مانند نگین بر روی انگشتری نشستهاست. اینها قرعه است و از قبل تعیین شدهاست.»
- «من به عنوان امانتدار شعر و خواننده در خدمت استاد شهبازیان هستم. بر روی صحنه که تمرین میکردیم از نگاه زیبای استاد شهبازیان پردرآوردم.»[۸]
” |
صدایی زیباتر از صدای استاد اکبر گلپایگانی نشنیدهام |
“ |
— علیرضا افتخاری، اردیبهشت ۱۳۹۵ |
- «صدایی زیباتر از صدای استاد اکبر گلپایگانی نشنیدهام، سه بیت در یک آواز را آنچنان زیبا میخوانند که اگر حافظ یا سعدی زنده بودند او را تحسین میکردند، اینها نبوغ است و مادر میدهد، فکر نمیکنم همه را استاد یاد بدهد.».[۹]
- «متأسفانه خبری در رسانهها خواندم و مشاهده کردم خواننده ای جوان با بادیگارد روی استیج حاضر میشود بلکه اسکورت خواننده موسیقی «عشق مردم» است و نباید اسکورت همراه اش باشد.»[۱۰]
- «موسیقی ایرانی به روح و روان انسانها آسایش و آرامش هدیه میدهد و در انسان با موسیقی ایرانی غم و اندوه خود را فراموش میکنید و به خداوند نزدیکتر میشوند و به خودشناسی میرسید زیرا معتقدم نتهای موسیقی ایرانی، آسمانی است.»[۱۰]
- «متأسفانه سازهای غیر ایرانی در هنگام ضبط آثار موسیقی ایرانی به وفور این روزها دیده میشود که این مسئله به بدنه اصلی موسیقی ایرانی به لحاظ شنیداری آسیب وارد میکند.»[۱۰]
- گفتگو با پیروز ارجمند، برنامه نقد موسیقی
۱۳۹۴
[ویرایش]- «روزی نیست که کتاب نخوانم. من این روزها در عوالم تنهایی خودم بعد از خدا به تنها چیزی که پناه میبرم، کتاب است و همین کتاب میتواند هر آنچه را که من میخواهم برایم حاضر کند. وقتی که به کتابی مراجعه میکنم، بوسهای بر جلد آن میزنم که حداقل توانسته من را از تنهایی بیرون بیاورد و باعث شود که با این صفحههای کاغذی درددل کنم. البته هر کسی میتواند به اقتضای شرایط خود به کتابخوانی روی آورد اما مهم این است که خواندن کتاب را تمرین کنیم.»
- «کتاب، فرمانده فکر یک انسان است و به نظر من میتواند در بسیاری از موارد غمها را تعدیل کند، بزداید و اذیت و آزاری را که در این دنیا با آن مواجه هستیم از بین ببرد. من حتی بر این باورم اگر حضرت یوسف (ع) در آن چاهی که گرفتار شده بود، چند کتاب داشت دیگر نیازی به بیرون آمدن از چاه نداشت. من بر همین اساس به شما پیشنهاد میدهم که روزی احساس تنهایی کردید، کتابی را به گوشه تنهایی خود راه دهید و ببینید که این کتاب چه معجزهای را برای شما خلق میکند.».[۱۱]
- «متأسفانه بعد از این که ارکسترهای دولتی کشورمان شروع به کار کرد و اتفاقاً من نیز از این فعالیتها بسیار خوشحال شدم اما از همان زمان تاکنون هیچ گونه تماس تلفنی یا مکتوبی از سوی آقایان حتی به صورت تعارف هم که شده برای حضور در ارکستر موسیقی ملی و ارکستر سازهای ملی نداشتهام.»
- «آقایان در این مدت حتی یک بار هم تماس نگرفتند که آقای افتخاری حالت خوب است؟ خوشبختانه به لطف پروردگار هیچگاه نیاز مالی نداشتم و هیچ ادعایی هم در این زمینه در جایی بیان نکردم، اما گویا بعضی از روابط وجود دارد که باعث میشود آقایان از چهره من خوششان نیاید. آخر مگر میشود بعد از چند سال فعالیت موسیقی اینچنین به فراموشی سپرده شویم؟»[۱۲]
۱۳۹۳
[ویرایش]- «باید بپذیریم که شرایط اقتصادی مردم در شرایطی نیست که آنها به صورت جدی موسیقی را دنبال کنند. مردم ما در همین روزهای پایانی سال گرفته تا ایام دیگر به فکر معیشت خود هستند و واقعاً باید به آنها حق داد که در چنین شرایط بد اقتصادی که دارند نتوانند به درستی به موسیقی جدی و با کیفیت توجه کنند. فضای کنونی کشور فعلاً فضای توجه به روال عادی زندگی است و موسیقی در آن جایی ندارد گرچه خیلی از جوانان هنرمند این سرزمین با نهایت دقت و کیفیت مشغول کار کردن هستند و همین موضوع به خودی خود کمی من را به آینده امیدوار میکند.».[۱۳]
- «به اعتقاد من اگر به جای چنین ملودیهایی که طی سالهای اخیر به عنوان سرود تیم ملی فوتبال ایران در رویدادهای بینالمللی تولید شدند از یک تصنیف حماسی و زیبا برگرفته از موسیقی ناب ایرانی استفاده میشد تردید ندارم آن اثر یکی از بهترین آثار موسیقایی بین دیگر کشورهای شرکت کننده میشد.»
- «ما به دور از هرگونه شعار و هیاهوی رسانه ای باید به گونه ای رفتار کنیم که کاری در جام جهانی ارائه دهیم که بیانگر اصالت هنری این مملکت و معرف شان و شخصیت یک ایرانی باشد. این در حالی است قطعاتی که تاکنون به عنوان موسیقی تیم ملی ایران در جام جهانی تولید شده اغلب حتی یک درصد هم ایرانی نبوده و برگرفته از موسیقی سرزمینهای دیگر بودهاست. ما باید آگاه باشیم که موسیقی غرب فقط یک ماژور و یک مینور دارند اما ما در ردیف موسیقی ایرانی بیش از ۵۰۰ گوشه داریم که میتواند منبعی سرشار برای تولید یک قطعه حماسی متناسب با جام جهانی باشد.»
- «من از افرادی که متولی انتخاب قطعه موسیقایی تیم ملی فوتبال بودند، میخواهم بیایند با پیران موسیقی وارد مشورت شوند و از آنها برای انتخاب شعر و ترانه و موسیقی کمک بگیرند. ما در موسیقی ایرانی دستگاه چهارگاه داریم که در هر جنگ، نبرد، رزم و حتی رویداد ورزشی میتواند آنچنان رجزخوانی بکند که یک ملت را به پرواز درآورد. اما چون این موسیقی را نمیشناسیم به سراغ سبکهایی میرویم که معرف شایستهای از موسیقی ایرانی نیست و حتی در شان یک ایرانی نیست.»[۱۴]
۱۳۹۲
[ویرایش]- «همواره تلاش کردم تا برای نوگرایی فضایی داشته باشم که بتوان در آن کار کنم. چرا ما همیشه سعی کردیم که همایون و شور را فقط با یک نوع بخوانیم؟ چرا باید از شعر اخوان بترسیم و اگر میخوانیم حتماً باید طوری بخوانیم که تحریر داشته باشد؟ به نظر من شعرهای اخوان به قدری زیباست که اصلاً تحریر خواندن برای آن جایز نیست.»
- «گاهی شخصی ۵۰ سال آواز میخواند و هیچ چیز تازهای به آواز اضافه نمیکند. حال میپرسم این ۵۰ سال چه کردهای؟ آیا یک قدم از سن پایین آمدهای که ببینی در میان مردم چه میگذرد. متأسفانه بسیاری از اهالی موسیقی به این فکر نبودند که چیز تازهای را به موسیقی اضافه کنند. تنها در فکر اجرای «سهگاه» به همان شیوه قدیمی یا آوازهای دیگر بودهاست.»
- «شنونده موسیقی من همان دهقان ونانوایی است که در محل کار خود به صدای من گوش میکند. برای من این باور وجود ندارد که نباید پایم را از حوزه آکادمیک و دانشگاهی فراتر بروم و هر کسی هم این کار را میکند به نظر تعصب خاصی دارد که لااقل من آن را نمیپسندم.»
- «اگر با جوانها کار کردم اینها جوانانی بودند که عاشق بودند و من به خاطر این عشق بوده که در قالب این تعداد کار با آنها همکاری داشتم. این صدا را خدا به من داده بنابراین به من تعلق ندارد. این صدا از آن مردم است بنابراین طوری نیست که بخواهم برای دلم بخوانم.»
- «در خارج از ایران برنامههایی زیادی را با زنده یاد پرویز مشکاتیان برگزار کردیم که تعداد آنها هم کم نیست. ما در این سالها در کشورهای ژاپن، انگلستان، کانادا، تاجیکستان کنسرتهایی را برپا کردیم اما به دلیل مشکلاتی که در این زمینه وجود داشت از خیر کنسرت برگزارکردن گذشتم.»
- «اگر با جوانها کار کردم اینها جوانانی بودند که عاشق بودند و من به خاطر این عشق بوده که در قالب این تعداد کار با آنها همکاری داشتم. این صدا را خدا به من داده بنابراین به من تعلق ندارد. این صدا از آن مردم است بنابراین طوری نیست که بخواهم برای دلم بخوانم.»
- «آلبوم یاد استاد را علی تجویدی آهنگسازی کرده و در دست خطی که به من داد اجازه اجرای آن را به من اهدا کرد.»
- «پرنیا آهنگساز خوبی است که در کارهایش همواره مولد بوده و آثاری پرانرژی دارد. برخی از آثار پرنیا را مردم پس از گذشت سالهای بسیاری همچنان زمزمه میکنند که نمونه این آثار گلپونههای ایرج بسطامی است.»[۱۵][۱۶]
۱۳۸۹
[ویرایش]- «در دانشگاه موهای دختر مرا کشیدهاند و به وی توهین کردهاند در حالی که او یک استاد دانشگاه است.»[۱۷]
۱۳۸۶
[ویرایش]- «از نظر من سه نفر آهنگساز جوان خوب بیشتر نداریم که عبارتند از آقای میرزاخانی، دکتر چراغعلی و توحیدی که «قلندروار» را با ایشان کار کردم و به نظر من تنها اینها هستند که دلشان برای موسیقی میسوزد و همینها هستند که از حاصل سالها زحمت و تلاش کسانی مثل من مراقبت میکنند. این سه نفر که نام بردم تنها کسانی بودهاند که وقتی با آنها کار کردم هیچ تصرفی در کار آهنگسازی نداشتم این در حالی است که با کسان دیگر که کارمی کردم همیشه آنقدر کارها ضعیف بود که من مجبور بودم آهنگها را خودم بسازم.»
- «آقای توحیدی میگفت من یک کار را سی یا چهل بار پاره میکنم و از اول مینویسم چون میبینم که افتخاری، مصمم در مقابلم نشستهاست.»
- «این آلبوم نیاز به یک آهنگسازی پیچیده و سخت داشت که آقای توحیدی ثابت کرد با وجود جوان بودنش در این کار استاد است. از همان اول مشخص بود که قلندروار کار موفقی میشود چرا که در این کار اندیشه و تفکر وجود دارد. اشعار خیلی خوب انتخاب شدهاند و غزلیات و آهنگ و شعر با هم هماهنگی دارند.»
- «آهنگهای آلبوم آوای عشق را مجبور شدم خودم بسازم ولی آن کسی که به عنوان آهنگساز در کنار من قرار گرفته بود حتی نتوانست تنظیم این آهنگها را خوب انجام دهد و در نتیجه «آوای عشق» در حقیقت شکست خورد و من به آن آهنگساز توصیه کردم که بیشتر کار کند و در نهایت هم ایشان سر از بازار کار درآورد. پیشنهادم برای آهنگسازانی مثل ایشان که سعی دارند «افتخاری» را نردبان کنند این است که سعی کنند لااقل با فرهنگ عشق و رنج و نبرد، کار انجام دهند و تنها کسانی موفق میشوند که به آینده این مرز و بوم فکر میکنند.
»خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه رو شود آن که در او غش باشد - «افتخاری همیشه سعی کردهاست به جوانها فرصت بدهد و هیچ وقت نه گفتن را بلد نبودهاست به شرط آنکه از تجربه و سابقه و اعتبارش سوء استفاده نشود.».[۱۸]
۱۳۸۵
[ویرایش]- «بهنظر من این مجموعه (آلبوم قلندروار) از نظر سازبندی و خلق فضای نو بهوسیله ریتم، در تاریخ موسیقی ایران بیسابقه است و من بهعنوان خواننده اثر از انجام چنین کاری که در راستای اعتلای موسیقی معنوی تلاش دارد، بسیار خشنودم.»[۱۹]
۱۳۸۳
[ویرایش]- «در جایگاه یک موسیقیدان و کسی که شیوههای مختلف موسیقی اصیل را کار کرده و در مورد آن شناخت دارم، این حق را برای خود قائلم که تجربهای هم در کارهای نو کسب کنم.»
- «برای ورود صحیح موسیقی پاپ به فرهنگ موسیقی ایران، من خود را سپربلا قرار دادم.»
- «اگر تصنیف پاپ خواندم برای آن بود که بگویم این موسیقی پاپ است نه آنچه که با این عنوان عرضه میشود.»
- «تا کی خود را به موسیقی قاجار پیوند دهیم؟ باید به موسیقی لباس روز را پوشاند.»
- «اینک زمانه تغییر کردهاست، مردم خستهاند از تکرار، خداوند لحظات را خلق کرد که شاد باشیم.»
- «ابوعطا را یک بار باید خواند، یک بار «سه گاه» باید خواند، چند تا «همایون» بخوانیم؟ برای چشیدن یک مرغ، نیاز به چشیدن همه مرغها نیست، بعد از آنچه؟ این سبکها از گذشتگان به ما رسیده، ما نیز حق هر کدام را ادا کردهایم. اما، ما برای روان آیندگان چه میکنیم و چه میخواهیم به فرهنگ آیندگان تحویل دهیم؟ هر شعری تحریر خود را دارد، تا کی تمام شعرها را با یک تحریر بخوانیم؟»
- «بزرگترین معضل ما فقدان بزرگ یک صاحب فن، است که گرد او چرخ بزنیم. امروز در موسیقی هر کس رویه خود را به پیش میبرد، درست مانند یک صحنه کنسرت که هر نوازندهای هر چه خواست مینوازد، مشکل ما نداشتن یک نت واحد است، نت واحد ما نیز ایدئولوژیمان است، آن چیزی است که نهاد ما را زنده و بیدار میکند.»
- «آنچه برای من اهمیت دارد، ادای احترام و توجه به نیازهای هنرمندانی است که اینک در کهولت سن به سر میبرند.»
- «ما باید به جامعه کار نو ارائه دهیم، کار نو نیز، فکر نو و اندیشه نو میخواهد که متأسفانه هنر نو اندیشیدن نداریم، نیاز نسل جوان را نمیشناسیم و هنوز برای گذشتگان مینوازیم.».[۲۰]
بدون منبع
[ویرایش]- «دیدن دستان پینه بستهٔ کارگران، دلم را به شوق میآورد. خوردن چای با مردمی که هر چه ما هنرمندان داریم از آن هاست، روحیهام را برای ارائه کارهایی تأثیرگذار خستگی ناپذیر میکند.»
- «هنرمند را دیر میتوان شناخت و احساسات او را یافت.»
- «موسیقی کارایی یک علم، اندیشه و عشق را دارد. یک شعر و موسیقی میتواند یک کشور را به سوی دین، عشق و اخلاق هدایت کند و انسان آهنگونه را مبدل به طلا کند.»
- «مربیانم میگفتند که اگر تلاش کنم، در کشتی به جایی خواهم رسید، اما باید بین کشتی و موسیقی یکی را انتخاب میکردم… نمیتوانستم هر دو را در یک زمان انتخاب میکردم، این شد که موسیقی را فراگرفتم..»
- «اگر عشق، زیبایی، تاریخ، رنج، نبرد، عشق، سازش، آسایش، پاکبازی، جانبازی، خط و خون، شعر، عرفان، داریم پس موسیقی هم داریم، اگر آن چند قطب را یافتیم، روح سرزمین را یافتیم، که آن هنر است.»
- «کار با جوانان، انگیزه مرا قوی میسازد، همانطور که روز و روزگاری دلم میخواست من هم با آدمهایی کار کنم، که قدری بیشتر کار کردهاند.»
- «یک هنرمند خوب و با انصاف، شهرتش را با مردم تقسیم میکند، یک هنرمند خوب مثل یک ستاره است، اگر او را ندیدهاند، باز میبینید که سرجایش است.»
- «در مورد کار موسیقی به گونهای برنامهریزی کردهام که برای تمامی قشرها از گدای کوی و برزن بگیر تا افراد شاخص، مؤثر و تأثیرگذار باشم…»
- «بقول ارسطو: " زندگی بدون شادی درست نیست "، شادی و سلامتی را برای همه مردم خواهانم و اینکه هرکس شاد و خوشحال و زنده باشد، شاد برای زندگی کردن.»
- «هنر جلوهگاه زیبایی است و هنرمند آفریدگار زیبایی… هنر روح سرزمین است.»
- «از بودن میان مردم حس و حال میگیرم زندگی صحنه اپراست هنرمندی که از اجتماع تأثیر نپذیرد اجتماع هم او را نمیپذیرد.»
- «من از بودن در میان مردم حس و حال میگیرم. معمولاً به قهوهخانههای پایین شهر نظیر نازیآباد میروم. لبخند مردم به من انرژی دو چندان میدهد.»
- دربارهٔ نشریهٔ همشری جوان: «یک عدهای بی غم دور هم جمع شدند و این مجله را ساختند و هر چه میخواهند از طریق مکتوبات و کاریکاتورها به من و امثال من نسبت میدهند. آخر آنها تحت چه قواعدی این شوخیها را میکنند من خوشم نمی اید که یک عده جوان بر من لباس آمریکایی و شعبده بازی میپوشانند مگر من شعبده باز هستم ؟ .... من اگر در زمان رسول خدا بودم، شکایت پیش رسول خدا میبردم…»
- در پاسخ به اقدام مجله همشهری جوان در چاپ کاریکاتور منتسب به افتخاری، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹
دربارهٔ او
[ویرایش]” از همه بیشتر سبک و شیوه علیرضا افتخاری را میپسندم. “ —اکبر گلپایگانی، مهر ۱۳۹۷
- «امروزه میبینم خوانندهٔ جوان و خوبی مانند آقای علیرضا افتخاری وجود دارد و صدای خوبی هم دارد که همیشه چوب لای چرخش میگذارند و گاهی او را سیاسی میدانند. او اگر اهل سیاست بود که خواننده نمیشد مثلاً میرفت وکیل مجلس میشد یا سیاستمدار. این نسل باید موسیقی مملکت را نگاه دارند.[۲۱]
- «از همه بیشتر سبک و شیوه علیرضا افتخاری را میپسندم؛ هم صدای زیبایی دارد و هم تحریرها را خوب اجرا میکند اما شنیدهام جلوی کارش را گرفتهاند. تا امثال علیرضا افتخاری زنده هستند باید از وجودشان استفاده شود اما متأسفانه موسیقی کشور اسیر باندبازی شده و پول حرف اول و آخر را میزند.»[۲۲]
- «اگر من صدای افتخاری را داشتم، دنیا را فتح میکردم.»[۲۳]
- «افتخاری، تنها ستارهای است که در بعد از انقلاب ظهور کردهاست.»[۲۳]
- «یک روز به خانهٔ آقای حسن کسائی رفته بودم که با او بر سر تاج بحثم شد. به کسائی گفتم تنها خوانندهٔ خوبی که اصفهان تحویل مردم داد و مردم او را قبول کردند، آقای افتخاری بود. افتخاری به مراتب از تاج زیباتر میخواند. البته اگر از خودش بپرسید، میگوید «من شاگرد تاج بودم» در صورتی که به سن او نمیخورد.»[۲۴]
- «شما اگر به کارهای آقای افتخاری دقت کنید، میبینید که طوری شعر را خوانده که امکان ندارد شما متوجه حتی یک واژه نشوید و میتوانید تکتک ابیات را بشنوید و یادداشت کنید و در آنها یککلام فالش نمیشنوید. پس از انقلاب کسی مانند آقای علیرضا افتخاری ترانه نمیتواند بخواند. نوعی زیبایی در صدای آقای افتخاری وجود دارد که من در صدای خوانندگان دیگر نمیبینم.».[۲۵]
- «من بر این باورم که در آواز: شجریان؛ و در ترانه: افتخاری. در بعد از انقلاب کسی مانند افتخاری نمیتواند ترانه را بخواند. من صدای علیرضا افتخاری را بسیار دوست دارم و دلم میخواهد از سکوت درآید. یک بار هم به خود آقای افتخاری گفتم که منِ عباس خوشدل میتوانم ایشان را از این سکوت درآورم.»[۲۶]
” این کار بینظیر است که یک خواننده در یک روز هفت قطعه را بخواند و ضبط کند؛ و البته همه قطعهها را هم عالی و بینقص اجرا کردهاست. حتی تصنیفِ «سفرکرده» را هم که شبِ قبل ضبط کرده بودیم، دوباره خواند.
“ —مهرداد پازوکی، آبان ۱۳۹۹
- «برای اولین بار صدای آقای افتخاری را در سریال امیرکبیر شنیدم و بسیار از آن خوشم آمد و دوست داشتم که با او کار کنم. به این دلیل همواره مترصد فرصتی بودم که با ایشان حضوراً آشنا شوم و کار کنم.»[۲۷]
- «وقتی مجوزِ استاد تجویدی را در آن برگه امتحانی به او (افتخاری) نشان دادم، با اشتیاق و خوشحالی فراوان گفت که این، گنجینه است! بعد هم رفتیم و از روی آن نَه یکی، که پنج کپی رنگی گرفت!»[۲۷]
- «پیش از ضبطِ صدای خواننده، من آهنگها (آلبوم یاد استاد) را برای دکتر اسماعیل آذر که استاد ادبیات هستند، پخش کردم و ایشان هم بسیار خوشش آمد و گفت که عالی شدهاست. اما آقای افتخاری آنجا گفت که این کارها «مُرده» است. به آقای افتخاری گفتم که من از کار خودم تعریف نمیکنم؛ اما این کارها مردهاست یا زنده، همین است که هست! چون اخلاق آقای افتخاری را هم میدانستم که گاهی ناسازگاریهایی میکند، گفتم شما یک هفته فرصت داری فکر کنی که میخواهی این کار را بخوانی یا نه. اما بعد از چند روز وقتی تلفنی با هم صحبت کردیم، آقای افتخاری گفت هر یک از این آهنگها را روی دو طرف نوار ضبط کردهام و بارها گوش دادهام؛ شاهکار است! میآیم تهران که ضبط کنیم. واقعاً هم این کار را کرده بود، چراکه همهٔ آهنگها را کاملاً مسلط و حفظ بود. به او گفتم شما که گفتی این کارها مردهاست؟! گفت آن حرف را ولش کن!»[۲۷]
- «[افتخاری] این را هم گفت که استاد کسایی هم از کارها بسیار خوشش آمده و تأیید کردهاست و گفته که اسم آلبوم را هم به پاس مقام استاد تجویدی، «یاد استاد» بگذاریم. البته من فکر میکنم که انتخاب این نام برای آلبوم، فکرِ خود آقای افتخاری بود و نخواست این را بگوید. آقای افتخاری گاهی واقعاً نظرهای زیبایی میدهد.»[۲۷]
- «ما وقت استودیو را هماهنگ کرده بودیم، اما آقای افتخاری همان شب که از اصفهان رسید، گفت که کار را ضبط کنیم. در استودیو اما صدابردارها بر سرِ وقت استودیو کمی بازی درآوردند و گفتند برای امشب دیگر وقت نیست؛ که همین آقای افتخاری را عصبانی کرد. البته احساس من این است که چون استودیو بِل تحت اداره آقای محمدعلی چاووشی (مدیر نشر مشکات) بود و در همان ایام نیز آقای چاووشی میخواست آلبومی را با آقای افتخاری تولید کند، تأکید میکنم احساسم بر این بود که شاید بهعمد شیطنتهایی میشد تا آقای افتخاری عصبانی شود و ضبطِ «یاد استاد» را مدتی رها کند، تا در آنصورت، آن آلبومِ دیگر زودتر از آلبومِ ما منتشر و وارد بازار شود. این بود که با آقای منوچهر ریاحی صحبت کردم و به هر ترتیب، آن شب یک قطعه را که همان «سفرکرده» بود، با صدای آقای افتخاری ضبط کردیم.»[۲۷]
- «فردای آن روز هم آقای افتخاری هفت قطعه را خواند؛ که این کار بینظیر است که یک خواننده در یک روز هفت قطعه را بخواند و ضبط کند؛ و البته همه قطعهها را هم عالی و بینقص اجرا کردهاست. حتی تصنیفِ «سفرکرده» را هم که شبِ قبل ضبط کرده بودیم، دوباره خواند. فردایش هم تصنیف «آشفته حالی» را خواند که البته آن را با اینکه روز قبل خوانده بود، خواست دوباره بخواند، اما پس از ضبط، در نهایت گفت که همان اجرای اولم که آن را بَم خواندهام، احساس بهتری دارد و همان هم نهایی شد. بدین ترتیب ضبطِ آلبوم «یاد استاد» به پایان رسید.»[۲۷]
” صدای آقای افتخاری یکی از صداهای بسیار استثناییست که موسیقی ما به خودش دیده، صدای ایشان بسیار دلنشین است و تحریرها و ویبرههای بسیار خوبی دارد. او خوانندهای بسیار توانمند و قدرتمند است. “ —فریدون خشنود، اردیبهشت ۱۳۹۹
- «بیاغراق میگویم که صدای آقای افتخاری یکی از صداهای بسیار استثناییست که موسیقی ما به خودش دیده. صدای ایشان بسیار دلنشین است و تحریرها و ویبرههای بسیار خوبی دارد. او خوانندهای بسیار توانمند و قدرتمند است. در استودیو آنچه که میگفتم را فوری میگرفت و اجرا میکرد. در کل انسان بسیار باهوشی است. تصمیم این است که با هم همکاری کنیم اما کمی مشغله کاری دارم. امیدوارم این فرصت دست دهد تا بازهم با علیرضا افتخاری آثاری جدید ارائه دهم.»[۲۸]
” آقای افتخاری سلیقه بسیار خوبی در موسیقی دارد و صدای خودش را میشناسد. نتیجه آن رفت و آمدها و تمرینها و تکرارها آثاری ماندگار مانند «شور عشق» شد که از بهترین آثار ارکسترال من بهشمار میرود “ —فریدون شهبازیان، دی ۱۳۹۵
- «نخستین آشنایی من با آقای افتخاری برمیگردد به سالهای آغاز دهه ۶۰ که اثری مشترک با آقای هابیل علیاف ضبط میکردیم. علیرضا افتخاری خوانندهای است که هم با گروههای موسیقی ایرانی کار کرده و هم آثار موسیقی ارکسترال را به خوبی میخواند. وقتی اثر «شور عشق» را ضبط میکردیم، افتخاری ساکن تهران نبود. در مدت حدود ۳ ماهی که ضبط این آثار طول کشید ایشان از اصفهان به تهران رفتوآمد میکرد. وقتی به استودیو میآمد ساعتها باهم کار میکردیم. خود ایشان گاهی میگفت که راضی نیستم و بگذار باز هم بیایم و بخوانم. آقای افتخاری سلیقه بسیار خوبی در موسیقی دارد و صدای خودش را میشناسد. نتیجه آن رفت و آمدها و تمرینها و تکرارها آثاری ماندگار مانند «شورعشق» شد که از بهترین آثار ارکسترال من بهشمار میرود.»
” پس از واقعه غمانگیز سیل اخیر، آقای افتخاری پیامی برای من فرستادند که ما برای چه نشستهایم و باید کاری انجام بدهیم و اعلام آمادگی کرد و گفت حاضر هستم هرکاری از دستم بربیاید انجام بدهم و من واقعاً خیلی خوشحال شدم از این هنرمند که همیشه در کنار مردم و با مردم بوده و خودشان تا این لحظه با عشق و علاقه و انگیزه پیگیر تمام مراحل کار بودهاند و اعلام آمادگی کرده که برای همیشه و اینچنین شرایطی آماده کمک و برگزاری کنسرت خیریه برای هموطنان عزیز خواهد بود. “ —حسین پرنیا، اردیبهشت ۱۳۹۸
- «پس از واقعه غمانگیز سیل اخیر، آقای افتخاری پیامی برای من فرستادند که ما برای چه نشستهایم و باید کاری انجام بدهیم و اعلام آمادگی کرد و گفت حاضر هستم هرکاری از دستم بربیاید انجام بدهم و من واقعاً خیلی خوشحال شدم از این هنرمند که همیشه در کنار مردم و با مردم بوده و خودشان تا این لحظه با عشق و علاقه و انگیزه پیگیر تمام مراحل کار بودهاند و اعلام آمادگی کرده که برای همیشه و اینچنین شرایطی آماده کمک و برگزاری کنسرت خیریه برای هموطنان عزیز خواهد بود.»[۲۹]
- «هنرمند ارزشمندی چون علیرضا افتخاری که بیش از ۴۰ سال، بسیاری از ترانه تصنیفهای خاطره انگیز را برای همین مردم خواندهاند و آوازهایی که هر کدام در ورقهای تاریخ موسیقی ایران خواهد ماند. او در این سالها فقط به خاطر مسائل سیاسی مورد هجمه قرار گرفته و نه چیز دیگری، و دیگر این که علیرضا افتخاری در برنامه کنسرتی که برای سیل زدگان لرستان بود حضور چشمگیر داشت و برگ سبزی که نشان از مهرورزی و همدردی با این مردم سیل زده بود، با نهایت تواضع و تکریم و محبت و عشق به روی صحنه آمد و ما در کنار هم به اجرای کار عمل پرداختیم که در برنامه هم عنوان گردید. برنامه ای که برای حدود نیم ساعت در نظر گرفته شده بود اما با استقبال و همراهی و درخواست مکرر مردم به زمانی حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید… دوم این که، آیا علیرضا افتخاری با ۴۰ سال سابقه درخشان و با نام و نشان کار هنری، نباید به ارکستر ملی دعوت شود ؟! من گمان نمیکنم جناب افتخاری جای کسی را تنگ کرده باشد که موجب این برافروختنها شدهاست…»[۳۰]
- «علیرضا افتخاری بی شک یکی از بهترین و با استعدادترین خوانندگان ماست. علیرضا افتخاری، از آن دسته هنرمندانی است که در این وضعیت کاری، همیشه کار کرده؛ هر چند روند رو به بالا و پایینی داشتهاست. در این رفت و برگشتی که علیرضا افتخاری میان موسیقی سنتی و پاپ داشت، خیلی از طرفدارانش را از دست داد.»[۲۳]
- «تا صد سال آینده فکر نمیکنم خواننده ای مثل افتخاری پدید بیاید.»[۲۳]
” او بهطور فطری عاشق تجربه فضاهای تازه است. آواز او را در قطعه مشرق مطلق گوش کنید. ذهنیت من فرمی میان شروه خوانی و آوازهای پرسه ای و کوچه باغی بود و او به بهترین شکل این آواز را اجرا کرد و افزون بر آن تحریرهای پخته، ادای صحیح شعر و احساس سرشار او بسیار به قدر قطعات افزود. کار با او لذتبخش است.
“ —عماد توحیدی، مهر ۱۳۸۶
- «علیرضا افتخاری: درخور احترام و شایسته ستایشی عمیق. هنرمندی که فضا را به تمامی دریافت و به شایستگی بر بیان گری معنوی آن افزود. وجود او یک اتفاق ویژه در موسیقی ماست که استعدادهای نهفته بسیار دارد. برخورد او با کار توأم با یک هیجان و شور بود. هیجان و شوری از جنس جوانی از یک سو و پختگی از سویی دیگر همراه و همدل، پراحساس و شعورمند. حتی منتقدان جدی این سالهای او- چه آنانی که دلایل قابل قبولی برای نقد آثارش (از جمله آلبومهای پاپ) دارند و چه آنهایی که دلایل مردودی از جمله اینکه هنرمند نباید در دسترس باشد- در یک باور مشترکند؛ او خوب میخواند! نه! او بسیار خوب میخواند!»[۳۱]
- «او در یک فضای پردازش شده سعی کرد در جاهایی که خود مجری آن است، تبحر خود را نشان دهد و انصافاً این کار را به بهترین شکلش انجام داد. او بهطور فطری عاشق تجربه فضاهای تازه است. آواز او را در قطعه مشرق مطلق گوش کنید. ذهنیت من فرمی میان شروه خوانی و آوازهای پرسه ای و کوچه باغی بود و او به بهترین شکل این آواز را اجرا کرد و افزون بر آن تحریرهای پخته، ادای صحیح شعر و احساس سرشار او بسیار به قدر قطعات افزود. کار با او لذتبخش است.»[۳۱]
- «مشکل بتوان تواناییهای افتخاری در کار خود را در خوانندهای دیگر پیدا کرد. منظور از توانایی به قول قدیمیها فقط ششدانگ خواندن و چهچهه زدن نیست. در عصر وسایل پیشرفته ضبط و پخش و در دورهای که نود و چند درصد نیازهای موسیقایی مردم از طریق کالای صوتی تحصیل میشود نه از طریق اجرای زنده، این تواناییهای فیزیکی کمتر به کار میآید. تسلّط افتخاری در خواندن سبکها و روشهای مختلف است و حتی موسیقی طبقات مختلف فرهنگی، نداشتهایم و نداریم خوانندهای که هم بتواند ردیف استادش را خوب بخواند (البته اگر انگیزه و حوصله داشته باشد و تمرین کند)، هم مدل خوانندگان برنامه گلها را خوب از آب دربیاورد، هم ضربی و تصنیف قدیمی بخواند (نوار «آتش دل» با تنظیم استاد پایور را شنیدید)، هم از عهده ترانههای محلی خوب برآید و هم موسیقی مردمی را با همان لحن و لهجه حتی گیراتر و گرمتر از اصل ادا کند. درست مثل بازیگری منعطف و آماده که نقشهای متضاد و مختلفی را با مهارت اجرا میکند و خود را طوری به جای آنها میگذارد که بیننده جریان زندگی و حضور را پشت این نقش حس کند. افتخاری در آواز چنین شخصیتی است: بازیگری به هزار چهره»[۲۳]
- «میگویند که استاد افتخاری این ترانهها را بهتر از اصل یا اجرای کهنه و قدیمی آنها در چهل سال پیش خواندهاند و مردم هم صدای ایشان را میپسندند. تسلط افتخاری در خواندن سبکها و روشهای مختلف است و حتی موسیقی طبقات مختلف فرهنگی-اجتماعی در زندگی شهری ایرانیان نداشتهایم و نداریم خوانندهای که هم بتواند ردیف استادش را خوب بخواند (البته اگر انگیزه و حوصله داشته باشد و تمرین کند)، هم مدل خوانندگان برنامه گلها را خوب از آب دربیاورد، هم ضربی و تصنیف قدیمی را مؤثر بخواند (نوار «آتش دل» با تنظیم استاد پایور را شنیدید)، هم از عهدهٔ ترانههای محلی خوب برآید و هم موسیقی مردمی (معروف به کوچه و بازار) را با همان لحن و لهجه حتی گیراتر و گرمتر از اصل ادا کند. یادم آمد از ملاقاتی که چندین و چند سال پیش با آقای منوچهر معروفی (فرزند استاد جواد معروفی) داشتم و سخن از پارتی تور آثاری به میان آمد که پدر ارجمندشان (جواد معروفی) برای ارکستر بزرگ و آواز تنظیم کرده بودند و تا حالا هم اجرا نشدهاست. پرسیدم چرا اینها اجرا نشدهاند؟ جواب دادند: پدرم دنبال یک صدای خوب و رسا میگشت و هر صدایی را نمیپسندید. پرسیدم: اگر الآن زنده بودند این کارها را به چه کسی میدادند که بخواند؟ جواب دادند: افتخاری. فقط به علیرضا افتخاری».[۳۲]
- «صدای انحصاری علیرضا افتخاری، ماندگارترین نام در موسیقی آوازی سالهای بعد از انقلاب، با تواناییها و انعطاف و ادراک روشهای مختلف بیان و القای عاطفی بینظیری که دارد، به درستی حال و هوای متین نغمههای تجویدی و کلام معینی کرمانشاهی را فهمیده و بیان کردهاست. او در این نوار (به دنبال دل)، متفاوت از نوارهای قبلی خود خواندهاست. افتخاری، هنر-پیشه ای پراستعداد است که قابلیت اجرای هر نقشی را در دنیای آواز ایرانی دارد. از ردیف خوانی در مکتب اصفهان تا ترانههای مردمی تهران چهل سال پش؛ حالتهای صدای افتخاری در این نوار، گویای فهم او از کاراکتر موسیقی ای است که بازخوانی و اجرا میکند و این کیفیت، بیشتر با شنیدن قابل توضیح است تا با نوشتن و حرف زدن دربارهٔ آن.».[۳۳]
- «حنجره ای استثنایی، تسلط بر کلام، رنگ زیبای صدا، تحریرهای دندانه دار و شفاف»، همه اینها تواناییهای کمنظیر علیرضا افتخاری است؛ خواننده ای که از مکتب اصفهان و تاج برآمده و در عرصه خوانندگی ایران خوش درخشیدهاست. قدرت صدای او و ریاضتهایی که در راه ساختن این حنجره متحمل شد، بر کمتر کارشناس و موسیقی دانی پوشیدهاست؛ نگاه من به آثار قبل از دهه ۸۰ ایشان است که الحق و الانصاف جزء کارهای درخشان موسیقی ایران در آن دوره زمانی است. «علیرضا افتخاری»، میتوانست به پرچم دار آواز ایرانی بعد از استاد شجریان تبدیل شود که کم دقتی در انتخاب آثار منتشرشده بعد از دهه ۸۰ و حفظ نکردن آمادگی صدا و حنجره در این دوره، از این مهم جلوگیری کرد. البته من به هیچ عنوان حق قضاوت کردن دربارهٔ این هنرمند بزرگ را ندارم».[۳۴]
- «یکی از صداهایی که بعد از انقلاب مطرح بوده صدای علیرضا افتخاری است. این صدا، صدای ممتازی بوده و خواهد بود.»[۳۵]
- «صدای او زیباترین صدایی است که در موسیقی ایران وجود دارد.»[۳۶]
- «موسیقی سنتی اسطورههایی چون علیرضا افتخاری را دارد که بیش از ۲۰ سال برای این مملکت آواز خواند اما چرا حس صدای زیبای این استاد موسیقی خاموش شدهاست؟ چرا صدای استادان دیگر این چنین باید خاموش شود؟ موسیقی سنتی در سراشیبی قرار گرفته اما حالا یک نفر آمده و در عرض سه ساعت فضایی را فراهم کرده که ۱۶ هزار بلیت به فروش میرسد.»[۳۷]
بیژن امکانیان: «یکی از صادقانهترین برنامههای دورهمی گفتگو با علیرضا افتخاری بود. این هنرمند بی شیله پیله ظاهر شد و بی ادعا اونقدر که بی واهمه چند بار در میانه گفتگو به زیر آواز زد و نترسید از اینکه صدایش بدون آهنگ آن جذابیت لازم را نداشته باشد عشق در صدایش موج میزد و خبری از تبختر و خودنمایی نبود او باید کلاس درسی باشد برای بسیاری از هنرمندان، سیاستمداران و ورزشکاران خودنما، خودشیفته و مغرور که فقط ادای تواضع را درمیآورند.»[۳۸]
رضا رشیدپور: «ما با هنر این مرد خاظرهها داریم، همه ما عاشق صدای شما هستیم، همهٔ ما شما را دوست داریم قدر کارهای شما را در موسیقی ایران میدانیم».[۳۹]
منابع
[ویرایش]- پایگاه مجازی-اینترنتی استاد علیرضا افتخاری
در پروژههای خواهر میتوانید در مورد علیرضا افتخاری اطلاعات بیشتری پیدا کنید.
در میان تصویرها و رسانهها از ویکیانبار
پیوند بهبیرون
[ویرایش]- ↑ اعتراض علیرضا افتخاری به برخورد نامناسب با مردم در مراسم شجریان:علیرضا افتخاری: چرا مردم را با باتوم میزنید؟، ۱۸ مهر ۱۳۹۹.
- ↑ گفتگوی فرید صلواتی با علیرضا افتخاری، عمارت هنرمند اصفهان، شهریور ۱۳۹۹.
- ↑ علیرضا افتخاری مهمان این قسمت از دورهمی (گفتگوی کامل) قسمت جدید دورهمی با حضور علیرضا افتخاری، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹.
- ↑ حسن ریوندی - دیدار اتفاقی با علیرضا افتخاری، مهر ۱۳۹۸.
- ↑ گفتوگوی ویدیویی «موسیقی ما» با علیرضا افتخاری در حاشیه تمرین ارکستر ملی ایران، ۲۴ تیر ۱۳۹۸.
- ↑ مصاحبه با روزنامه ایران، ۴ دی ۱۳۹۷.
- ↑ گفتوگوی ایرنا با شاگرد نامدار تاج اصفهانی؛حکایت علیرضا افتخاری از تاج آواز ایران، ۱۳ آذر ۱۳۹۶.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ افتخاری: ۷ سال خانهنشین بودم، کسی سراغم را نگرفت / شهبازیان: پاپ به میان مردم ما رسوخ کردهاست، ۱۴ دی ۱۳۹۵
- ↑ برنامه نقد موسیقی، اردیبهشت ۱۳۹۵.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ انتقاد افتخاری از حضور خواننده جوان با بادیگارد روی استیج، اردیبهشت ۱۳۹۵
- ↑ علیرضا افتخاری در گفتگو با مهر:تنهاییام را با کتاب پر میکنم/ بازدید نامحسوس از نمایشگاه، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ گلایههای خواننده «نیلوفرانه»، ۱ مرداد ۱۳۹۴.
- ↑ علیرضا افتخاری در گفتگو با مهر:دغدغه معیشت مردم را از موسیقی دور کردهاست/ راضی نیستم، ۶ اسفند ۱۳۹۳.
- ↑ یک گفتگوی ورزشی با علیرضا افتخاری/ کاش هنر هم اندازه فوتبال مهم بود، ۴ تیر ۱۳۹۳.
- ↑ صدا را خدا به من داده پس موظف به خواندنم، ۱۷ اسفند ۱۳۹۲.
- ↑ گاهی شخصی ۵۰ سال کارحرفه ای میکند اما این هنرمند با ۵۰ سال فعالیت هیچ نوآوری ندارد!
- ↑ گوهر باران اندیشه، ۲۰ مهر ۱۳۸۹.
- ↑ قلندروار؛ گفت و گوی عصر ایران با علیرضا افتخاری، ۱۹ مهر ۱۳۸۶
- ↑ «علیرضا افتخاری»: آلبوم «قلندروار» با توجه به موسیقی روحانی و معنوی شکل گرفت، ۰۹ اسفند ۱۳۸۵.
- ↑ علیرضا افتخاری: خودم را سپر بلا کردم... تا کی خود را به موسیقی قاجار پیوند دهیم...، گفتوگو با خبرنگار هنری ایسنا، ۲۲ مهر ۱۳۸۳.
- ↑ گفت وگو با علی اکبر گلپایگانی به بهانه دریافت جایزه جهانی رز طلایی، روزنامه ایران، ۱۰ تیر ۱۳۹۱.
- ↑ احوالپرسی از اکبر گلپایگانی که 4 دهه خاموشی را به ادامه فعالیت هنری در غربت ترجیح دادهاست، روزنامه همشهری، 26 مهر 1397.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ ۲۳٫۳ ۲۳٫۴ درباره علیرضا افتخاری
- ↑ مجله هفتهنامه خبری تحلیلی صدا شماره ۱۲۴، ۱۳۹۶/۰۵/۱۴.
- ↑ گفتوگوی مفصل ایرنا با آهنگساز نامدار موسیقی ایران؛با استاد عباس خوشدل؛ از نیلبک تا نوای کاروان و نیلوفرانه، ۶ مهر ۱۳۹۸.
- ↑ آهنگساز'نیلوفرانه': اگر اسپانسر پیدا شود باز هم با افتخاری کار میکنم/ پورتراب یک دایرةالمعارف بود، گفتگوی اختصاصی ایرنا با عباس خوشدل، ۱۳ مرداد ۱۳۹۵.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ ۲۷٫۳ ۲۷٫۴ ۲۷٫۵ روایت مهرداد پازوکی از شکلگیری آلبوم «یاد استاد»، ۱۸ آبان ۱۳۹۹.
- ↑ فریدون خشنود در گفتوگو با ایلنا، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹.
- ↑ کنسرتهای خیریه حسین پرنیا ۲۰ ساله شد/ همراهی با علیرضا افتخاری برای سیلزدگان، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- ↑ وه چه بینام و بی نشان که منم، روزنامه جام جم، ۲۰ تیر ۱۳۹۸.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ گفت وگو با عماد توحیدی آهنگساز آلبوم قلندروار: جست وجوی موسیقی تصویری، روزنامه ایران، ۲۳ مهر ۱۳۸۶
- ↑ چند کلمه بدیهی درباره آقای افتخاری، مجله مقام موسیقایی، مهر ۱۳۸۳ - شماره ۳۱ (صفحه ۴۲ تا ۴۳).
- ↑ صدایی که خاطرهها را نو میکند، مجله مقام موسیقایی، آبان ۱۳۸۴ - شماره ۴۳ (صفحه ۵۷ تا ۵۹).
- ↑ «راز گل» افتخاری، روزنامه شرق، ۱۲ مرداد ۱۳۹۵.
- ↑ صحبتهای علیرضا قربانی در شهر کتاب قم، ۲۰ مرداد ۹۵.
- ↑ مصاحبه با پرواز همای، مرداد ۱۳۹۸.
- ↑ پرواز همای در نشست خبری مطرح کرد:فرصت طلب سیاسی نیستم/ موسیقی سنتی در سراشیبی سقوط، ۲۸ شهریور ۱۳۹۴.
- ↑ واکنش «بیژن امکانیان» به حضور علیرضا افتخاری در «دورهمی»، 22 اردیبهشت 1399.
- ↑ واکنش رضا رشیدپور به اشکهای علیرضا افتخاری در دورهمی، سایت روزنامه ایران، ۲۲ اردیبهشت ۹۹.