هنر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز ←پ |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== آ == |
== آ == |
||
* |
* «آنجاکه تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر// ویران شود آن بوم و بر، دشمن بر آن کشور زند» |
||
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
||
* |
* «آنجاکه [[طبیعت]] توقف میکند، هنر آغاز میشود.» |
||
** ''[[ویل دورانت]]'' |
** ''[[ویل دورانت]]'' |
||
* |
* «آنچه هنگام مردن بر اندوه میافزاید بیهنری فرزند و کارهای بیهوده و ناپسند اوست و هرآنچه از غم میکاهد، هنرمندی و اندوختهداشتن کردار نیک و پسندیدهاش میباشد.» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
* |
* «آنکه عیب از هنر نداند باز// زو، هنرمند کی پذیرد ساز» |
||
** ''[[نظامی]]'' |
** ''[[نظامی]]'' |
||
* |
* «آه از آن روز که بیکسب هنر شام شود// وای از آن شام که بیمطرب و ساغر گذرد» |
||
** ''[[ایرجمیرزا]]'' |
** ''[[ایرجمیرزا]]'' |
||
== الف == |
== الف == |
||
* |
* «اختلاف رأی در باره خوبی یا بدی یک اثر هنری، نشان میدهد که آن اثر پرمعنی و جاندار است.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* |
* «ارزش هنرمند را باید هنرشناس معین کند نه مردم کوچه و بازار، بهتعریف این و آن غره نشوید و خود را هنرمند نشمارید، بگذارید مقام و شخصیت شما بیآنکه به دیگران تحمیل گردد، شناخته شود.» |
||
** ''[[امیل زولا]]'' |
** ''[[امیل زولا]]'' |
||
* |
* «از این روست که از عالمان همهٔ [[مذهب|ادیان]] و متفکران و [[دانش|دانشمندان]] و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بینالمللی و منطقهای مجدّانه میخواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریتسازییهای مصنوعی که ابزار دست قدرتهای خشونتگراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات [[سیاست|سیاسی]] و فرهنگی بهاقدامات مؤثر بینالمللی و تلاشهای جدید حقوقی بیندیشند.» |
||
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
||
* |
* «از مردم بداصل نخیزد هنر نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار» |
||
** ''[[منوچهری دامغانی]]'' |
** ''[[منوچهری دامغانی]]'' |
||
* |
* «از هنر خویش گشا سینه را// مایه مـکن نسبت دیرینـه را» |
||
** ''[[امیر خسرو دهلوی]]'' |
** ''[[امیر خسرو دهلوی]]'' |
||
* |
* «اگر توصیه و سفارش و شعار از بیرون وجود هنرمند بخواهد بر او تحمیل شود، به ناچار ذوق را خواهد کشت. تعهد هنرمند باید از باطن چشمهسار هنر او بیرون بجوشد، نه آنکه از بیرون چون لعابی نازک از زنگ بر هنر او بنشیند. غلیان درد است که باید پیمانه وقت هنرمند را پر کند، در هنر او، نه آنکه هنرمند بیآنکه دردمند باشد، بخواهد ذوق خویش را در خدمت [[سیاست]] قرار دهد.» |
||
**''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
**''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
||
* |
* «اگر خواهی هنر را سختبازو// زر بیسنگ باید در ترازو» |
||
** ''[[وحشی بافقی]]'' |
** ''[[وحشی بافقی]]'' |
||
* |
* «اگر فیلمی موفقیتآمیز باشد، میگویند کاسبی است؛ اگر ناموفق باشد، هنر خوانده میشود.» |
||
** ''[[کارلو پونتی]]'' |
** ''[[کارلو پونتی]]'' |
||
* |
* «اگر مردم میدانستند برای احراز مقام استادی چه رنجها بردهام و چه روزها و چه شبها جان کندهام هرگز از دیدن شگفیهای هنریام متعجب نمیشدند.» |
||
** ''[[میکل آنژ]]'' |
** ''[[میکل آنژ]]'' |
||
* |
* «اگر هنر داری بیاور وگرنه هنرنمائی مکن که رسوائی بهبار خواهی آورد.» |
||
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
||
* |
* «امروزه، مفهوم هنر چیز دیگری است، هنر غربی حدیث نفس است نه حدث شیدایی حق،هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است هنری شیطانی است. حال آنکه هنر حقیقی حدیث شیدایی است... ماشین حجابی است که بین روح انسان و مصنوعات او حائل شدهاست و اجازه نمیدهد که جلوات حسنات روح در صفات ظاهر شود، ولکن به مصداق،«پریرو تاب مستوری ندارد» جلوهگری لازمه ذاتی هنر است و اگر در صناعت جایی برای تجلی نیابد، لاجرم روزنه دیگری برای اظهار و اشراق خواهد یافت.» |
||
**''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
**''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
||
* |
* «انسان وقتی هنرمند شد قلب او بقدر کافی وحشی است، چه ضرری دارد اگر لباس خوب بپوشد و خود را بهصورت شخص عاقل در بیاورد.» |
||
** ''[[توماس مان]]'' |
** ''[[توماس مان]]'' |
||
* |
* این شکم بیهنر پیچ پیچ//صبر ندارد که بسازد بههیـچ» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* |
* «اینکه انسان بتواند چیزهایی را که سبب آزار دیگران است در خود از بین ببرد هنر است.» |
||
** ''[[گوگول]]'' |
** ''[[گوگول]]'' |
||
== ب == |
== ب == |
||
* |
* «بالاترین مزد هنرمند لذتی است که از توفیق خود میبرد.» |
||
** ''[[آگوست ردن]]'' |
** ''[[آگوست ردن]]'' |
||
* |
* «برتر ز خویها خرد است و هنر// مردم بی این دوچیز نیاید به کار» |
||
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
||
* |
* «بس کسا کاندر گهر و اندر هنر دعوی کند// همچو [[خر]] در یخ بماند چون گَهِ برهان بود» |
||
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
||
* |
* «بهترین نوع حکومت برای یک هنرمند، فقدان حکومت است.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* |
* «به چشم علت تو هرچه هست معیوب است// درست و راست نگر تا همه هنر یابی» |
||
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]'' |
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]'' |
||
* |
* «بههمان شدتی که بقال بهکاسبی ذوق دارد، هنرمند از معامله بیزار است.» |
||
** ''[[بالزاک]]'' |
** ''[[بالزاک]]'' |
||
== پ == |
== پ == |
||
* |
* «پشت هنر آن روز شکستست درست// کین بیهنران پشت بهبالش دادند» |
||
** ''[[جوینی]]'' |
** ''[[جوینی]]'' |
||
== ت == |
== ت == |
||
* |
* «تا در کسب [[دانش]] و هنر همچشمی و رقابت نورزید، بزرگ و باارزش نمیشوید.» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
* |
* «[[تاریخ]] یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گلهای زیبای آن میباشند.» |
||
** ''[[گوستاو لوبن]]'' |
** ''[[گوستاو لوبن]]'' |
||
* |
* «تا سفرهای تو دیدند و هنرهای تو خلق// برنهادند از تعجب قصه شاهان به طاق» |
||
** ''[[منوچهری دامغانی]]'' |
** ''[[منوچهری دامغانی]]'' |
||
* |
* «تجربه نشان دادهاست افرادی که دارای نبوغ هنری فوقالعاده بودهاند در ریاضیات استعداد نداشتهاند؛ هیچکس نمیتواند در هر دو رشته ممتاز گردد.» |
||
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
||
* |
* «تشخیص دادن عیوب خیلی بهتر از دیدن هنرها است.» |
||
** ''[[دیل کارنگی]]'' |
** ''[[دیل کارنگی]]'' |
||
* |
* «تکامل باید هدف اولیه همه هنرمندان حقیقی باشد.» |
||
** ''[[بتهوفن]]'' |
** ''[[بتهوفن]]'' |
||
* |
* «تمام هنرها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنائی میافکند.» |
||
** ''[[ولتر]]'' |
** ''[[ولتر]]'' |
||
* |
* «تنها کسی که هنر دارد و کاری از او ساختهاست میتواند بهفردای خویش اطمینان کند.» |
||
** ''[[سعید نفیسی]]'' |
** ''[[سعید نفیسی]]'' |
||
* |
* «تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی// که دارد در آن بیهنر آبروی» |
||
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
== چ == |
== چ == |
||
* |
* «چون غرض آمد هنر پوشیده شد// صد حجاب از دل به سوی دیده شد» |
||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
== خ == |
== خ == |
||
* |
* «خدایا، هنر چهقدر فرازمند، عمر چه کوتاه!» |
||
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]'' |
||
* |
* «خواجهای گفت که جز غم چه هنر دارد [[عشق]]// گفتم ای خواجهٔ غافل، هنری خوشتر از این» |
||
** ''[[حافظ]]'' |
** ''[[حافظ]]'' |
||
== د == |
== د == |
||
* |
* «دانشمندان، علما و بزرگان هرکدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان این مدارج را پروازکنان میپیمایند.» |
||
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
||
* |
* «[[دانش]] و هنر از هر اقلیمی برخیزد و متعلق به هر قومی که باشد، از آن همهٔ جهانیان است.» |
||
** ''[[پوشکین]]'' |
** ''[[پوشکین]]'' |
||
* |
* «در این دنیای پست و درمانده که کوچکترین شور و اشتیاق مواجه با حرمان میشود یگانه روزنهٔ گریز، هنر است و بس.» |
||
** ''[[برنو والتر]]'' |
** ''[[برنو والتر]]'' |
||
* |
* «در اين دیار بسی [[شعر|شاعران]] باهنرند// که نور فکرت ایشان دهد به کان گوهر» |
||
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
||
* |
* «درخت هنر همچو شاخ [[گوزن]]// فرومانده بیبرگ و نشو و نما» |
||
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]'' |
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]'' |
||
* |
* «در ترویج [[دانش]] و هنر اهتمام نمائید تا مردم صاحب استعداد ضایع نشوند.» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
* |
* «درهنر کوش که زر چیزی نیست// گنج زر پیش هنر چیزی نیست» |
||
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
||
* |
* «در هنر هم مانند [[زندگی]] فقط [[آزادی]] و ترقی است.» |
||
** ''[[بتهوفن]]'' |
** ''[[بتهوفن]]'' |
||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
== ز == |
== ز == |
||
* |
* «زیبائی دنیا بسته بههنرهای زیبا است؛ هنر، مایه غرور و وسیله تسلیت و تشفی خاطر است.» |
||
** ''[[آناتول فرانس]]'' |
** ''[[آناتول فرانس]]'' |
||
* |
* «ز دشمن کی حذر جوید هنرجوی// ز [[دریا]] کی بپرهیزد گهرجوی» |
||
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]'' |
||
== س == |
== س == |
||
* |
* «سادگی، صداقت و عدم تصنع در هر اثر هنری بزرگترین اصول زیبائی است.» |
||
** ''[[الکساندر بلوک]]'' |
** ''[[الکساندر بلوک]]'' |
||
* |
* «سنت در هنر بهمنزله [[کتاب]] الفبا است، اما جز این ارزشی ندارد.» |
||
** ''[[انوره دو بالزاک]]'' |
** ''[[انوره دو بالزاک]]'' |
||
== ش == |
== ش == |
||
* |
* «شاد ماندن بههنگام گیر و دار یک کار ملالآور و بیش از اندازه پرمسؤلیت، هنر کوچکی نیست.» |
||
** ''[[فریدریش نیچه]]'' |
** ''[[فریدریش نیچه]]'' |
||
* |
* «شاعری والاترین هنرهاست» |
||
** ''[[امانوئل کانت]]'' |
** ''[[امانوئل کانت]]'' |
||
* |
* «[[شتر|شتران]] مست شدستند، ببین [[رقص]] جمل// ز اشتر مست که جوید ادب و [[دانش|علم]] و هنر» |
||
** ''[[مولوی]]'' |
** ''[[مولوی]]'' |
||
* |
* « شرف به فضل و هنر باشد و ترا همه هست// بدین نعیم مزور چرا همی نازی// ز چیست کاهل هنر را نمیکنی تمییز// تو نیز هم به هنر در زمانه ممتازی» |
||
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]'' |
||
* |
* «شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است// نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان» |
||
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
** ''[[فرخی سیستانی]]'' |
||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
== ع == |
== ع == |
||
* |
* «عمر، کم، فصل ادب بسیار است// کسب آن کن که تو را ناچار است» |
||
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
||
== غ == |
== غ == |
||
* |
* «غالب اشخاص هنر را حس میکنند بعضیها میفهمند، ولی عدهای بسیار کم، هم حس میکنند و هم میفهمند.» |
||
** ''[[هولارد]]'' |
** ''[[هولارد]]'' |
||
* |
* «غافل منشین، نه وقت ِ بازیست// وقت هنر است و سرفرازیست» |
||
** ''[[نظامی]]'' |
** ''[[نظامی]]'' |
||
== ف == |
== ف == |
||
* |
* «فضل و هنر ضایع است تا ننمایند// عود بر آتش نهند و مشک بسایند» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* |
* «فقط عقیده مرد هنرمند قابل توجهاست، حتی در مورد روش و اخلاق.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
== ق == |
== ق == |
||
* |
* «قدر اهل هنر کسی داند// که هنرنامهها بسی خواند» |
||
** ''[[نظامی]]'' |
** ''[[نظامی]]'' |
||
* |
* «قدرت در روزگار ما بیمقصد، بیمسؤولیت و حتی بیخواست و [[آرزو]] است. قدرت چیزی جز خود را نمیخواهد و قدرتی که در پی دستیابی بهقدرت است، مصداق بارز «نهیلیسم» است و این است فاجعه بزرگ روزگار ما که در [[جنگ|جنگ]]ها، اشغالها، آوارگی انسانها، پایمال کردنِ حق و حقوق ملتها و ترور و خشونت تجلی میکند و این است راز و رمز مصیبتی که در اثر استخدام [[دانش|علم]]، هنر و [[مذهب|دین]] توسط قدرت و اشتهای سیریناپذیر قدرتهای ریز و درشت روزگار ما برای استیلا برآنچه آن را «غیرخودی» و «دیگری» میدانند نصیب ما شدهاست و جهان ما را ناامن و از نعمت محبت و همدلی محروم کردهاست.» |
||
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
** ''[[محمد خاتمی]]'' |
||
== ک == |
== ک == |
||
* |
* «[[کژدم]] از راه آن که بدگهر است// ماندنش عیب و کشتنش هنر است» |
||
** ''[[نظامی]]'' |
** ''[[نظامی]]'' |
||
* |
* «کسب هنر بر همهکس از غنی و فقیر لازم است، چه بسا فقیران نیازمند که از راه هنرمندی بهمقام ثروت و بینیازی رسیدهاند و چه بسا فرزندان اغنیا که بهثروت مغرور و از صناعات و آداب محروم گشته و بهروزگار مذلت و درویشی افتاده و مورد زحمت دوستان و محل شماتت دشمنان شدهاند.» |
||
** ''[[اخلاق ناصری]]'' |
** ''[[اخلاق ناصری]]'' |
||
* |
* «کسیکه هنگام ظاهر شدن در صحنه، ما را وادار کند که فراموش کنیم او یک هنرپیشه است، بهترین هنرمند است.» |
||
** ''[[شارل ویلدراک]]'' |
** ''[[شارل ویلدراک]]'' |
||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
== ل == |
== ل == |
||
== م == |
== م == |
||
* |
* «ما آموختیم تا همچون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.» |
||
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]'' |
** ''[[مارتین لوتر کینگ جونیور]]'' |
||
* |
* «ما نسل بدبختی هستیم، بههمین جهت از بیچارگی ناچاریم بهکمک دروغهائی هنر خود را از واقعیتهای زندگی دور نگهداریم.» |
||
** ''[[ژرژ ساند]]'' |
** ''[[ژرژ ساند]]'' |
||
* |
* «مرد آزاده، پروردن هنرهای عالی را اساس مصاحبت با دوستان خود قرار میدهد و بهوسیله مصاحبت با دوستان خود، فضایل اخلاقی را در نفس خویش بهکمال میرساند.» |
||
** ''[[کنفوسیوس]]'' |
** ''[[کنفوسیوس]]'' |
||
* |
* «مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانهای است که مهربانی در آنجا حکومت میکند.» |
||
** ''[[شکسپیر]]'' |
** ''[[شکسپیر]]'' |
||
* |
* «من میتوانم ادعا کنم که در هنر ِ تحمل ِ بار ِ مقدرات، اعم از شادی و تعب، آنقدر مسلط شدهام که مصائب در نهاد من وجد و نشاطی ایجاد میکند که قرین سعادت است.» |
||
** ''[[هلن کلر]]'' |
** ''[[هلن کلر]]'' |
||
* |
* «موسیقی لذت بخش ترین هنرها است ولی چیزی به ما نمی آموزد، اما آن چه که به فکر و روح آدمی غذا می دهد و آموزنده است، شعر و شاعری است.» |
||
** ''[[امانوئل کانت]]'' |
** ''[[امانوئل کانت]]'' |
||
== ن == |
== ن == |
||
* |
* «نمیدانم چه سری بین هنرمندان حقیقی وجود دارد که هیچکدام بهدنیا روی خوش نشان نمیدهند.» |
||
** ''[[بتهوفن]]'' |
** ''[[بتهوفن]]'' |
||
== و == |
== و == |
||
* |
* «والاترین هنر در جهان آنست که مرید باشی. این موهبت با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. مریدی یگانهاست و همتایی ندارد. در هر پیوند دیگری، چیزی شبیه آن نخواهی یافت، نه چیزی مثل آن نمیتواند وجود داشته باشد.» |
||
** ''[[اوشو]]'' |
** ''[[اوشو]]'' |
||
* |
* «وقتی از [[میکل آنژ]] سؤال شد، چرا تا بهحال ازدواج نکردهای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کردهام و آثاری که از خود بهجای میگذارم در حکم فرزندان من هستند...» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
* |
* «ولیکن پا به [[دانش]] نه در این راه// که علم آمد فراوان، عمر، کوتاه» |
||
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
** ''[[عبدالرحمن جامی]]'' |
||
== هـ == |
== هـ == |
||
* |
* «هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبائی.» |
||
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
** ''[[ویکتور هوگو]]'' |
||
* |
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحبنظر است// [[گل]] بیخار جهان، مردم صاحبهنرند» |
||
** ''[[سعدی]]'' |
** ''[[سعدی]]'' |
||
* |
* «همیشه بوده هنر [[کودک]]، [[اصفهان]] [[مادر]]// اگر نبود صفاهان نبود فضل و هنر» |
||
** ''[[وحید دستگردی]]'' |
** ''[[وحید دستگردی]]'' |
||
* |
* «هنر از احتیاج زاده میشود و از ثروت میمیرد.» |
||
** ''[[ناشناس]]'' |
** ''[[ناشناس]]'' |
||
* |
* «هنر برتر از پول است» |
||
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]'' |
||
* |
* «هنر برتر از گوهر آمد پدید» |
||
** |
** |
||
* |
* «هنر بهتر آنکو بود گوهری // چو رخشانی زهره و مشتری» |
||
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
** ''[[ادیب پیشاوری]]'' |
||
* |
* «هنر بهتر از گوهر نابکار// که گیرد تو را مرد داننده خوار» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «هنر بهتر از گوهر نامدار» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «هنر بهتر از ملک و مال پدر» |
||
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]'' |
||
* |
* «هنرپیشه باید هنر خود را آشکار و خود را پنهان کند، این است هدف هنر.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* |
* «هنر تلخیهای زندگی را افزون میسازد و این تلخیها، زندگی را شیرین میکند.» |
||
** ''[[شوپن]]'' |
** ''[[شوپن]]'' |
||
* |
* «هنر خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند، احساسات هنگامی خوب است که شعور ِ ممیز ِ نیک و بد به خوبی آنها حکم دهد و این شعور در میان مردم یک عصر مشترک است، هنر جهانی یک محک درونی دارد که پا برجا و بیخطاست و آنهم وجدان پاک نام دارد.» |
||
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
||
* |
* «هنر در دسترس همگان قرار ندارد اما رقص و [[موسیقی]] برای همگان هست.» |
||
** ''[[ریکاردا هوخ]]'' |
** ''[[ریکاردا هوخ]]'' |
||
* |
* «هنر در [[طبیعت]] نهفتهاست و متعلق بهکسی است که آن را از طبیعت استخراج کند.» |
||
** ''[[دورر]]'' |
** ''[[دورر]]'' |
||
* |
* «هنر، دشمنی دارد بهنام جهالت.» |
||
** ''[[بن جانسن]]'' |
** ''[[بن جانسن]]'' |
||
* |
* «هنر دیدنیها را بازگو نمیکند، بلکه آنچه را که دیدنی نیست، قابل دیدن میکند.» |
||
** ''[[پل کلی]]'' |
** ''[[پل کلی]]'' |
||
* |
* «هنر را نمیتوان با سفارش پدید آورد، تنها چکمه را میتوان سفارش داد.» |
||
** ''[[برتولت برشت]]'' |
** ''[[برتولت برشت]]'' |
||
* |
* «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان.» |
||
** ''[[ناصرخسرو]]'' |
** ''[[ناصرخسرو]]'' |
||
* |
* «هنر قدرت و توانائی نیست، بلکه تسلی خاطر است.» |
||
** ''[[توماس مان]]'' |
** ''[[توماس مان]]'' |
||
* |
* «هنر کلید فهم [[زندگی]] است.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* |
* «هنر محصول تحریک احساسات، و هدف آن نیز انتقال احوال نفسانی و عواطف انسانی است.» |
||
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
||
* |
* «هنر ِ من باید برای سعادت بیچارهگان اختصاص یابد.» |
||
** ''[[بتهوفن]]'' |
** ''[[بتهوفن]]'' |
||
* |
* «هنرمند عاشق [[طبیعت]] است و بههمین جهت، هم برده و هم ارباب آن است.» |
||
** ''[[رابیندرانات تاگور]]'' |
** ''[[رابیندرانات تاگور]]'' |
||
* |
* «هنرمند متعلق بهآثارش میباشد و آثارش متعلق بهدیگران.» |
||
** ''[[برگسون]]'' |
** ''[[برگسون]]'' |
||
* |
* «هنرمند هرجا بود سرفراز// کجا باهنر شد اسیر نیاز» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «هنر، نان نمیشود ولی [[شراب]] زندگی است.» |
||
** ''[[ژان پل]]'' |
** ''[[ژان پل]]'' |
||
* |
* «هنر نوعی رستگاری است، ما را از خواستن ، یعنی درد و رنج [[آزادی]] میبخشد، تصاویر زندگانی را دلربا میکند.» |
||
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
** ''[[آرتور شوپنهاور]]'' |
||
* |
* «هنر و [[دانش]]، برگزیدهترین و بزرگوارترین انسانها را بههم مربوط میسازد.» |
||
** ''[[بتهوفن]]'' |
** ''[[بتهوفن]]'' |
||
* |
* «هنرور باید برای عدهای بیشمار مفید باشد نه برای عدهای معدود.» |
||
** ''[[گدئون تاله مان دِ روو]]'' |
** ''[[گدئون تاله مان دِ روو]]'' |
||
* |
* «هنر هرکجا افکند سایهای// چو ظل همایش دهد پایهای» |
||
** ''[[فردوسی]]'' |
** ''[[فردوسی]]'' |
||
* |
* «هنر یادِ بهشت است و نوحهٔ انسان در فراق؛ هنر زبان غربت بنیآدم است در فرقت دارالقرار؛ و از همین روی همه باآن انس دارند. چه در کلام جلوه کند و چه در نقش... انسی دیرینه بر قدمت جهان ِهنر زبان بیزبانی است و زبان همزبانی.» |
||
** ''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
** ''[[سید مرتضی آوینی]]'' |
||
* |
* «هیچ پدیدهای تحت تأثیر ِ سنتگرایی، بهاندازه قلمرو هنر آسیب پذیرد نیست.» |
||
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
** ''[[لئو تولستوی]]'' |
||
* |
* «هیچ گنجی بهاز هنر نیست و هیچ هنری بزرگوارتر از دانش نیست و هیچ پیرایهای بهتر از شرم نیست و هیچ دشمنی بدتر از خوی بد نیست.» |
||
** ''[[سقراط]]'' |
** ''[[سقراط]]'' |
||
== ی == |
== ی == |
||
* |
* «یک هنردوست ممکن است هنرمند نشود، ولی یک هنرمند محققأ باید هنردوست باشد.» |
||
** ''[[بنیامین دیسرائیلی]]'' |
** ''[[بنیامین دیسرائیلی]]'' |
||
* |
* «یک هنرمند بزرگ، چیزها را همانطور که هستند نمیبیند، اگر میدید هنرمند نبود.» |
||
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
** ''[[اسکار وایلد]]'' |
||
* |
* «یکی از والاترین اهداف هنر موسیقی نشر [[مذهب]] و ترغیب ارواح جاودان است.» |
||
** ''[[کارل فیلیپ امانوئل باخ]]'' |
** ''[[کارل فیلیپ امانوئل باخ]]'' |
||
خط ۳۷۷: | خط ۳۷۷: | ||
{{ویکیواژه}} |
{{ویکیواژه}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:موضوعها|هنر]] |
[[رده:موضوعها|هنر]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۷
آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - هـ - ی
آ
- «آنجاکه تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر// ویران شود آن بوم و بر، دشمن بر آن کشور زند»
- «آنجاکه طبیعت توقف میکند، هنر آغاز میشود.»
- «آنچه هنگام مردن بر اندوه میافزاید بیهنری فرزند و کارهای بیهوده و ناپسند اوست و هرآنچه از غم میکاهد، هنرمندی و اندوختهداشتن کردار نیک و پسندیدهاش میباشد.»
- «آنکه عیب از هنر نداند باز// زو، هنرمند کی پذیرد ساز»
- «آه از آن روز که بیکسب هنر شام شود// وای از آن شام که بیمطرب و ساغر گذرد»
الف
- «اختلاف رأی در باره خوبی یا بدی یک اثر هنری، نشان میدهد که آن اثر پرمعنی و جاندار است.»
- «ارزش هنرمند را باید هنرشناس معین کند نه مردم کوچه و بازار، بهتعریف این و آن غره نشوید و خود را هنرمند نشمارید، بگذارید مقام و شخصیت شما بیآنکه به دیگران تحمیل گردد، شناخته شود.»
- «از این روست که از عالمان همهٔ ادیان و متفکران و دانشمندان و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بینالمللی و منطقهای مجدّانه میخواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریتسازییهای مصنوعی که ابزار دست قدرتهای خشونتگراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات سیاسی و فرهنگی بهاقدامات مؤثر بینالمللی و تلاشهای جدید حقوقی بیندیشند.»
- «از مردم بداصل نخیزد هنر نیک// کافور نخیزد ز درختان سپیدار»
- «از هنر خویش گشا سینه را// مایه مـکن نسبت دیرینـه را»
- «اگر توصیه و سفارش و شعار از بیرون وجود هنرمند بخواهد بر او تحمیل شود، به ناچار ذوق را خواهد کشت. تعهد هنرمند باید از باطن چشمهسار هنر او بیرون بجوشد، نه آنکه از بیرون چون لعابی نازک از زنگ بر هنر او بنشیند. غلیان درد است که باید پیمانه وقت هنرمند را پر کند، در هنر او، نه آنکه هنرمند بیآنکه دردمند باشد، بخواهد ذوق خویش را در خدمت سیاست قرار دهد.»
- «اگر خواهی هنر را سختبازو// زر بیسنگ باید در ترازو»
- «اگر فیلمی موفقیتآمیز باشد، میگویند کاسبی است؛ اگر ناموفق باشد، هنر خوانده میشود.»
- «اگر مردم میدانستند برای احراز مقام استادی چه رنجها بردهام و چه روزها و چه شبها جان کندهام هرگز از دیدن شگفیهای هنریام متعجب نمیشدند.»
- «اگر هنر داری بیاور وگرنه هنرنمائی مکن که رسوائی بهبار خواهی آورد.»
- «امروزه، مفهوم هنر چیز دیگری است، هنر غربی حدیث نفس است نه حدث شیدایی حق،هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است هنری شیطانی است. حال آنکه هنر حقیقی حدیث شیدایی است... ماشین حجابی است که بین روح انسان و مصنوعات او حائل شدهاست و اجازه نمیدهد که جلوات حسنات روح در صفات ظاهر شود، ولکن به مصداق،«پریرو تاب مستوری ندارد» جلوهگری لازمه ذاتی هنر است و اگر در صناعت جایی برای تجلی نیابد، لاجرم روزنه دیگری برای اظهار و اشراق خواهد یافت.»
- «انسان وقتی هنرمند شد قلب او بقدر کافی وحشی است، چه ضرری دارد اگر لباس خوب بپوشد و خود را بهصورت شخص عاقل در بیاورد.»
- این شکم بیهنر پیچ پیچ//صبر ندارد که بسازد بههیـچ»
- «اینکه انسان بتواند چیزهایی را که سبب آزار دیگران است در خود از بین ببرد هنر است.»
ب
- «بالاترین مزد هنرمند لذتی است که از توفیق خود میبرد.»
- «برتر ز خویها خرد است و هنر// مردم بی این دوچیز نیاید به کار»
- «بس کسا کاندر گهر و اندر هنر دعوی کند// همچو خر در یخ بماند چون گَهِ برهان بود»
- «بهترین نوع حکومت برای یک هنرمند، فقدان حکومت است.»
- «به چشم علت تو هرچه هست معیوب است// درست و راست نگر تا همه هنر یابی»
- «بههمان شدتی که بقال بهکاسبی ذوق دارد، هنرمند از معامله بیزار است.»
پ
- «پشت هنر آن روز شکستست درست// کین بیهنران پشت بهبالش دادند»
ت
- «تاریخ یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گلهای زیبای آن میباشند.»
- «تا سفرهای تو دیدند و هنرهای تو خلق// برنهادند از تعجب قصه شاهان به طاق»
- «تجربه نشان دادهاست افرادی که دارای نبوغ هنری فوقالعاده بودهاند در ریاضیات استعداد نداشتهاند؛ هیچکس نمیتواند در هر دو رشته ممتاز گردد.»
- «تشخیص دادن عیوب خیلی بهتر از دیدن هنرها است.»
- «تکامل باید هدف اولیه همه هنرمندان حقیقی باشد.»
- «تمام هنرها برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنائی میافکند.»
- «تنها کسی که هنر دارد و کاری از او ساختهاست میتواند بهفردای خویش اطمینان کند.»
- «تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی// که دارد در آن بیهنر آبروی»
ج
چ
- «چون غرض آمد هنر پوشیده شد// صد حجاب از دل به سوی دیده شد»
ح
خ
- «خدایا، هنر چهقدر فرازمند، عمر چه کوتاه!»
- «خواجهای گفت که جز غم چه هنر دارد عشق// گفتم ای خواجهٔ غافل، هنری خوشتر از این»
د
- «دانشمندان، علما و بزرگان هرکدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان این مدارج را پروازکنان میپیمایند.»
- «در این دنیای پست و درمانده که کوچکترین شور و اشتیاق مواجه با حرمان میشود یگانه روزنهٔ گریز، هنر است و بس.»
- «در اين دیار بسی شاعران باهنرند// که نور فکرت ایشان دهد به کان گوهر»
- «درخت هنر همچو شاخ گوزن// فرومانده بیبرگ و نشو و نما»
- «درهنر کوش که زر چیزی نیست// گنج زر پیش هنر چیزی نیست»
ذ
ر
ز
- «زیبائی دنیا بسته بههنرهای زیبا است؛ هنر، مایه غرور و وسیله تسلیت و تشفی خاطر است.»
- «ز دشمن کی حذر جوید هنرجوی// ز دریا کی بپرهیزد گهرجوی»
س
- «سادگی، صداقت و عدم تصنع در هر اثر هنری بزرگترین اصول زیبائی است.»
- «سنت در هنر بهمنزله کتاب الفبا است، اما جز این ارزشی ندارد.»
ش
- «شاد ماندن بههنگام گیر و دار یک کار ملالآور و بیش از اندازه پرمسؤلیت، هنر کوچکی نیست.»
- «شاعری والاترین هنرهاست»
- « شرف به فضل و هنر باشد و ترا همه هست// بدین نعیم مزور چرا همی نازی// ز چیست کاهل هنر را نمیکنی تمییز// تو نیز هم به هنر در زمانه ممتازی»
- «شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است// نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان»
ص
ض
ط
ظ
ع
- «عمر، کم، فصل ادب بسیار است// کسب آن کن که تو را ناچار است»
غ
- «غالب اشخاص هنر را حس میکنند بعضیها میفهمند، ولی عدهای بسیار کم، هم حس میکنند و هم میفهمند.»
- «غافل منشین، نه وقت ِ بازیست// وقت هنر است و سرفرازیست»
ف
- «فضل و هنر ضایع است تا ننمایند// عود بر آتش نهند و مشک بسایند»
- «فقط عقیده مرد هنرمند قابل توجهاست، حتی در مورد روش و اخلاق.»
ق
- «قدر اهل هنر کسی داند// که هنرنامهها بسی خواند»
- «قدرت در روزگار ما بیمقصد، بیمسؤولیت و حتی بیخواست و آرزو است. قدرت چیزی جز خود را نمیخواهد و قدرتی که در پی دستیابی بهقدرت است، مصداق بارز «نهیلیسم» است و این است فاجعه بزرگ روزگار ما که در جنگها، اشغالها، آوارگی انسانها، پایمال کردنِ حق و حقوق ملتها و ترور و خشونت تجلی میکند و این است راز و رمز مصیبتی که در اثر استخدام علم، هنر و دین توسط قدرت و اشتهای سیریناپذیر قدرتهای ریز و درشت روزگار ما برای استیلا برآنچه آن را «غیرخودی» و «دیگری» میدانند نصیب ما شدهاست و جهان ما را ناامن و از نعمت محبت و همدلی محروم کردهاست.»
ک
- «کسب هنر بر همهکس از غنی و فقیر لازم است، چه بسا فقیران نیازمند که از راه هنرمندی بهمقام ثروت و بینیازی رسیدهاند و چه بسا فرزندان اغنیا که بهثروت مغرور و از صناعات و آداب محروم گشته و بهروزگار مذلت و درویشی افتاده و مورد زحمت دوستان و محل شماتت دشمنان شدهاند.»
- «کسیکه هنگام ظاهر شدن در صحنه، ما را وادار کند که فراموش کنیم او یک هنرپیشه است، بهترین هنرمند است.»
گ
ل
م
- «ما آموختیم تا همچون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما هنر سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.»
- «ما نسل بدبختی هستیم، بههمین جهت از بیچارگی ناچاریم بهکمک دروغهائی هنر خود را از واقعیتهای زندگی دور نگهداریم.»
- «مرد آزاده، پروردن هنرهای عالی را اساس مصاحبت با دوستان خود قرار میدهد و بهوسیله مصاحبت با دوستان خود، فضایل اخلاقی را در نفس خویش بهکمال میرساند.»
- «مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانهای است که مهربانی در آنجا حکومت میکند.»
- «من میتوانم ادعا کنم که در هنر ِ تحمل ِ بار ِ مقدرات، اعم از شادی و تعب، آنقدر مسلط شدهام که مصائب در نهاد من وجد و نشاطی ایجاد میکند که قرین سعادت است.»
- «موسیقی لذت بخش ترین هنرها است ولی چیزی به ما نمی آموزد، اما آن چه که به فکر و روح آدمی غذا می دهد و آموزنده است، شعر و شاعری است.»
ن
- «نمیدانم چه سری بین هنرمندان حقیقی وجود دارد که هیچکدام بهدنیا روی خوش نشان نمیدهند.»
و
- «والاترین هنر در جهان آنست که مرید باشی. این موهبت با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. مریدی یگانهاست و همتایی ندارد. در هر پیوند دیگری، چیزی شبیه آن نخواهی یافت، نه چیزی مثل آن نمیتواند وجود داشته باشد.»
- «وقتی از میکل آنژ سؤال شد، چرا تا بهحال ازدواج نکردهای؟ بدون تأمل جواب داد: من با هنر خود ازدواج کردهام و آثاری که از خود بهجای میگذارم در حکم فرزندان من هستند...»
- «ولیکن پا به دانش نه در این راه// که علم آمد فراوان، عمر، کوتاه»
هـ
- «هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبائی.»
- «هنر از احتیاج زاده میشود و از ثروت میمیرد.»
- «هنر برتر از پول است»
- «هنر برتر از گوهر آمد پدید»
- «هنر بهتر آنکو بود گوهری // چو رخشانی زهره و مشتری»
- «هنر بهتر از گوهر نابکار// که گیرد تو را مرد داننده خوار»
- «هنر بهتر از گوهر نامدار»
- «هنر بهتر از ملک و مال پدر»
- «هنرپیشه باید هنر خود را آشکار و خود را پنهان کند، این است هدف هنر.»
- «هنر تلخیهای زندگی را افزون میسازد و این تلخیها، زندگی را شیرین میکند.»
- «هنر خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند، احساسات هنگامی خوب است که شعور ِ ممیز ِ نیک و بد به خوبی آنها حکم دهد و این شعور در میان مردم یک عصر مشترک است، هنر جهانی یک محک درونی دارد که پا برجا و بیخطاست و آنهم وجدان پاک نام دارد.»
- «هنر در دسترس همگان قرار ندارد اما رقص و موسیقی برای همگان هست.»
- «هنر، دشمنی دارد بهنام جهالت.»
- «هنر دیدنیها را بازگو نمیکند، بلکه آنچه را که دیدنی نیست، قابل دیدن میکند.»
- «هنر را نمیتوان با سفارش پدید آورد، تنها چکمه را میتوان سفارش داد.»
- «هنر زیور بشر است و بشر زیور کیهان.»
- «هنر قدرت و توانائی نیست، بلکه تسلی خاطر است.»
- «هنر کلید فهم زندگی است.»
- «هنر محصول تحریک احساسات، و هدف آن نیز انتقال احوال نفسانی و عواطف انسانی است.»
- «هنر ِ من باید برای سعادت بیچارهگان اختصاص یابد.»
- «هنرمند عاشق طبیعت است و بههمین جهت، هم برده و هم ارباب آن است.»
- «هنرمند متعلق بهآثارش میباشد و آثارش متعلق بهدیگران.»
- «هنرمند هرجا بود سرفراز// کجا باهنر شد اسیر نیاز»
- «هنر نوعی رستگاری است، ما را از خواستن ، یعنی درد و رنج آزادی میبخشد، تصاویر زندگانی را دلربا میکند.»
- «هنرور باید برای عدهای بیشمار مفید باشد نه برای عدهای معدود.»
- «هنر هرکجا افکند سایهای// چو ظل همایش دهد پایهای»
- «هنر یادِ بهشت است و نوحهٔ انسان در فراق؛ هنر زبان غربت بنیآدم است در فرقت دارالقرار؛ و از همین روی همه باآن انس دارند. چه در کلام جلوه کند و چه در نقش... انسی دیرینه بر قدمت جهان ِهنر زبان بیزبانی است و زبان همزبانی.»
- «هیچ پدیدهای تحت تأثیر ِ سنتگرایی، بهاندازه قلمرو هنر آسیب پذیرد نیست.»
- «هیچ گنجی بهاز هنر نیست و هیچ هنری بزرگوارتر از دانش نیست و هیچ پیرایهای بهتر از شرم نیست و هیچ دشمنی بدتر از خوی بد نیست.»
ی
- «یک هنردوست ممکن است هنرمند نشود، ولی یک هنرمند محققأ باید هنردوست باشد.»
- «یک هنرمند بزرگ، چیزها را همانطور که هستند نمیبیند، اگر میدید هنرمند نبود.»
- «یکی از والاترین اهداف هنر موسیقی نشر مذهب و ترغیب ارواح جاودان است.»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |