پرش به محتوا

ضرب‌المثل‌های ایتالیایی

از ویکی‌گفتاورد

ضرب‌المثل‌های ایتالیایی و مترادف آن به‌فارسی.


A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - R - S - T - U - V - W - X - Y

  • «A lavare la testa dell'asino si spreca iI sapone.»
  • ترجمه: «حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.»
    • مترادف فارسی: «که زنگی به شستن نگردد سفید»
  • Buona incudine non teme martello.
  • ترجمه: «یک سندان خوب از پتک هراسی ندارد.»
  • مترادف فارسی: «شتر نقاره‌خانه‌است، از صدای طشتک و طبلک رم نمی‌کند.»
  • مترادف فارسی: «اشتر که چهاردندان شود از آواز جرس نترسد.»
  • مترادف فارسی: «قاطر قصاب‌خانه کاردخونی زیاددیده.»
  • تمثیل: «نترسم من از کبک یافه‌سرای// که اشتر نترسد ز بانگ درای» اسدی طوسی
  • Chi va al mulino s'infarina.
  • ترجمه: «هرکه به‌آسیاب می‌رود، خود را آردی می‌کند.»
  • مترادف فارسی: «همنشین بد چون آهنگر است، اگر جامه نسوزد، دود در تو نشاند.»
  • Chi va diritto non fallisce strada.
  • ترجمه: «هرکه به‌راه راست رفت، گمراه نخواهد شد.»
  • مترادف فارسی: «راه راست برو اگرچه دور است.»
  • مترادف فارسی: «راه راست، گم‌شدن ندارد.»
  • تمثیل: «راستی موجب رضای خداست// کس ندیدم که گم شد از ره راست» سعدی
  • Chi va piano va sano e lontano.
  • ترجمه: «هرکه آهسته رفت، راه بیشتری را به ‌تندرستی طی می‌کند.»
  • مترادف فارسی: «شتر آهسته می‌رود شب و روز (اسب تازی دو تک رود به شتاب...)» سعدی
  • مترادف فارسی: «رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود// رهرو آن‌است که آهسته و پیوسته رود»
  • E' bello ciò che piace.
  • ترجمه: «قشنگ آنست که به‌دل نشیند.»
    • مترادف فارسی: «علف باید به دهن بزی شیرین بیاد!»
  • «Fino alla bara sempre s'impara.»
  • ترجمه: «آدمی تا پای تابوت هم از آموختن بازنماند.»
  • Gallina vecchia fa buon brodo.
  • ترجمه: «سوپ مرغ پیر خوشمزه‌تر است.»
  • «La scimmia è sempre scimmia, anche vestita di seta.»
  • ترجمه: «میمون در لباس ابریشمی هم، میمون باقی می‌ماند»
    • مترادف فارسی: «خر ار جل اطلس بپوشد خر است» سعدی
    • مترادف فارسی: «خر همون خره پالونش عوض شده»
  • Se non è vero, è ben trovato.
  • ترجمه: «اگر اصل نباشد، بدل خوبی است.»
  • Una mano lava l'altra.
  • ترجمه: «یک دست، دگر دست را شوید.»
  • مترادف فارسی:«دست، دست را می‌شوید
  • مترادف فارسی: «دست، دست را می‌شوید، دست هم برمی‌گردد صورت را می‌شوید
  • Vedi Napoli e poi muori.
  • ترجمه: «اول «ناپل» را ببین بعد «بمیر».»
  • توضیح: «ترجمه این مثل به‌زبان‌های دیگر، طنز نهفته درآن را که نوعی بازی با کلمات است، بیان نمی‌کند. "muori" نام شهری است که پس از گذشتن از ناپل پدیدار می‌شود. از سویی دیگر این لغت به معنی «تو می‌میری» هم می‌باشد.»

بدون متن اصلی

[ویرایش]
  • «اگر می خواهی ماهی فراوانی بگیری، به دریا برو.»
  • «خداوند، گوشت را به ما ارزانی داشت، شیطان آشپزخانه را.»
  • «سر ماهی بودن بهتر از دم گاو بودن است.»
  • «وقتی که بازی به ‌پایان می‌رسد، شاه و سربازان دوباره داخل یک جعبه قرار می‌گیرند.»
  • مترادف فارسی: «مرگ به فقیر و غنی نگاه نکند.»
  • مترادف فارسی: «مرگ پیر و جوان نمی‌شناسد.»
  • تمثیل: «فرق شاهی وبندگی برخاست// چون قضای نبشته آید پیش// گر کسی خاک مـرده باز کند// ننماید توانگر و درویش» سعدی
  • تمثیل: «اگر تاج داری و گر درد و رنج// همان بگذری زین سرای سپنج// اگر شهریاری و گر زیردست// جز از خاک تیره نیابی نشست» فردوسی
  • «هرکس هرکاری را فقط به ‌خاطر پول انجام بدهد، چیزی نخواهد گذشت که به خاطر پول هرکاری را انجام دهد.»
  • «هرکه خواهان خوب سخن‌گفتن است، اول باید خوب فکر کند.»
  • «هرکه وقت نداشته باشد، از هر گدایی گداتر است.»