فخرالدین عراقی
ظاهر
در متن این گفتاورد از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیگفتاورد کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
فخرالدین عراقی، شاعر و عارف ایرانی. زادروز: (۶۱۰ - ۶۸۸ هجری قمری).
دارای منبع
[ویرایش]بدون منبع
[ویرایش]- «آن شنیدم که عاشقی جانباز// وعـظ گفتی به خطـه شیراز// ناگهان روستائیـی نـادان// خالی از نور دیده و دل و جان// ناتراشیده هیکل و ناراست// همچو غولی از آن میان برخاست// گفت ای مقتدای اهل سخن// غم کارم بخور که امشب من// خرکی داشتم چگونه خری// خری آراسته به هر هنری// یک دم آوردم آن سبک رفتار// به تفرج میانه بازار// ناگهانش ز من بدزدیدند// زین جماعت بپرس اگر دیدند// پیر گفتا بدو کهای خرجو// بنشین یک زمان و هیچ مگو// پس ندا کرد سوی مجلسیان// کاندرین طایفه ز پیر و جوان// هرکه با عشق در نیامیزد// زین میانه به پای برخیزد// ابلهی همچو خر کریه لقا// زود برجست از خری برپا// پیر گفتش توئی که در یاری// دل نبستی به عشـق؟ گفت آری// بانگ برداشت گفت ای خردار// هان خرت یافتم بیار افسار»
- «به عالم هرکجا درد و غمی بود// به هم کردند و عشقش نام کردند»
- «چون جام جهاننمای ساقی// بنمود مرا لقای ساقی// باشد که شود دل عراقی// چون جام جهاننمای ساقی»
- «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خـوبی به بن// به بسمالله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خـواند در لـوح پیشانیش// خـط سرنوشت سخندانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبول ِکتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
- «عشق سیمرغی است کورا دام نیست// در دو عالم زو نشان و نام نیست»
- «هر دلی کان به عشق مایل نیست// حجره دیو دان، که آن دل نیست// دل بیعشق، چشم بینور است// خود ببین، حاجت دلایل نیست// بیدلان را جز آستانه عشق// در ره کوی دوست منزل نیست// هرکه از عشق بیخبر باشد// اندرین ره، به سان خر باشد// آب در میوهٔ خرد عشق است// بلکه آب حیات خود عشق است»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |