تهران
تِهْران پایتخت و بزرگترین شهر ایران است. در شمال کشور و در دامنهٔ رشته کوههای البرز جای گرفته، نام خود را به استانی که مرکز آن نیز میباشد، میدهد. با جمعیتی در حدود ۷/۸ میلیون نفر در شهر مرکزی و ۱۵ میلیون نفر در کلانشهر آن، پرجمعیتترین شهر کشور و آسیای غربی است و دومین کلانشهر بزرگ غرب آسیا پس از قاهره میباشد. از نظر اداری، به ۲۲ منطقه و ۱۲۲ ناحیهٔ شهری تقسیم شدهاست و شهرهای تجریش و ری را دربر گرفتهاست.
در این صفحه، نقلقولهایی از افراد سرشناس دربارهٔ تهران گردآمده است.
برپایهٔ نام گوینده: الف - ب، پ، ت، ث - ج، چ، ح، خ - د، ذ، ر، ز، ژ - س، ش - ص، ض، ط، ظ - ع، غ - ف، ق - ک، گ - ل، م، ن - و، ه، ی
برپایهٔ گونه: شُعار - شعر
نوشتارهای وابسته - منابع - پیوندهای بیرونی
گفتاوردها
[ویرایش]الف
[ویرایش]- پررونقترین کسب وکار در تهران و کلانشهرهای دیگر خاک پاک، ساخت وساز است. به عبارت بهتر بالابردن برجهای مسکونی و تجاری به سوی آسمانی که هوای آلوده چشم آبی رنگش را مکدر کرده و خراش دادن ساختمانهای عمودی مشبک، دل و جانش را زخمی میکند. نه! این سازندگی نه، ویرانگری است. مباد روزی که سقف آسمانهای مجروح بر سر بندگان خدا فرو ریزد! راستی کسی به فکر فردا نیست؟
- اگر به همین منوال پیش برود اصلاً خیابان و کوچهای برای تردد و هوایی برای تنفس باقی خواهد ماند؟ گلزارها و سبزستانها را در هم کوبیدید، خانههای آباد را ویران کردید، خیابانهای بسیار درخت خلوت را از دود و گرد و غبار و هوای آلوده رفتوآمدهای زیگزاگ شتابزده انباشتید، حتی تصویر کوچهباغهای خاطرات زیبای ما را از یادمان زدودید…
- سیروس ابراهیمزاده، ۳۱ مه ۲۰۱۴/ ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، «کوچهباغهای تیرآهن در خیابان خاطرهها»، روزنامهٔ «شرق»[۱]
- من تهران را خیلی دوست دارم و از اینکه میبینم الان به شکل یک هیولا درآمده خیلی غصه میخورم. یک زمانی که شهر کوچکتر بود و این همه ساختوساز در آن نبود، کوههای شمیران را میتوانستید ببینید؛ کوههایی که جزو افتخار و هویت ما بود، اما الان دیگر نمیبینید. دیگر تهران، تهران ما نیست.
- فرهنگ قدیم تهران مال خود بچههای تهران است و آنها هستند که این فرهنگ را حفظ کردند. بچه تهران دروغ نمیگوید، بچه تهران پول و مال کسی را نمیخورد و همچنین به حریم و روابط کسی تعرض نمیکند … ما دوستانمان را ترک نمیکنیم. ما دوستیهایمان را از دبستان شروع میکنیم و تا مرگ با هم هستیم. اما در تهران فعلی همه چیز منسوخ شدهاست… باید پرسید چرا شهر ما اینطور شدهاست. الان یک دختر نمیتواند در خیابان براحتی راه برود. در قدیم در محلات همه مراقب دخترانشان بودند و کسی جرأت نمیکرد به یک دختر چپ نگاه کند، چون همه بچهمحلها آن را مثل ناموس خود میدانستند و از او مراقبت میکردند. الان کافی است یک دختر سر خیابان بایستد همه ماشینها جلویش میایستند تا سوارش کنند. ارزشهای اخلاقی از بین رفتهاست. یک مرد در تهران قدیم سعی میکرد اگر زنی را میبیند، سرش را پایین بیندازد تا برداشت بد نشود، اینها از ویژگیهای اخلاقی ما بودهاست، اما با مهاجرتهای بیرویهای که شد و با تأثیرات دنیای مدرن شما دیگر این سنتهای زیبا را نمیبینید.
- مرتضی احمدی، ۳۰ ژانویه ۲۰۱۳/ ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲]
- آیا کوهپایههای تهران میتواند ۱۰ میلیون نفر جمعیت را در خود جای دهد؟ اما ما ۱۰ میلیون نفر را در کوهپایهها اسکان دادیم اما زندگی قابل قبول و باکیفیت وجود ندارد.
- عباس آخوندی، ۲۴ ژانویه ۲۰۱۷/ ۵ بهمن ۱۳۹۵، سخنرانی در دومین همایش شهرسازی ریل پایه[۳]
- دلم میخواست تهران شبیه کلاردشت بود! تمیز و سرسبز و زیبا با کوه و دشت و جنگلهای بسیار!... به شهرمان از هر لحاظ که نگاه میکنم میبینم زیبا نیست. آسمان که آبی نیست. زمین که چاله دارد. ساختمانها هم که در کنار هم زیبا نیستند.
- ویشکا آسایش، ۲۸ آوریل ۲۰۱۳/ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲؛ مصاحبه با خبرگزاری «مهر»[۴]
- … به پایتخت کشورمان یعنی تهران نگاهی بیندازیم، میبینیم، گردشگر از لحظهای که وارد فرودگاه مهرآباد میشود غیر از نماد میدان آزادی، ساختمانهای بلند و کوتاهی را میبیند که هر کدام یک ساز میزنند و در بزرگراههایمان چون بزرگراه مدرس مجسمههای علفی را به عنوان نمادهای شهری میبیند و درختچههای نئونی، این در حالی است که دایم میگوییم از نظر طبیعت جزو پنج کشور اول دنیا هستیم، پس چرا با این رتبه، برای تزیین شهرمان از لامپ نئون و پلاستیک استفاده میشود در کجا میخواهیم این طبیعت را به نمایش بگذاریم.
- فرزانه اسعدی، ۲۷ دسامبر ۲۰۰۶/ ۶ دی ۱۳۸۵، مصاحبه با روزنامهٔ «سرمایه»[۵]
- تهران شهری است «پر کرشمه» ولی از نوع کرشمههای مادر فولادزره، که میلیونها پیر و جوان را اسیر کمند خود دارد.
- هر شهروند تهرانی - پیاده یا سواره - دشمن بیدلیل و بیگناه شهروند دیگری است، بیانکه او را بشناسد، زیرا او را خار راه خود میبیند. به همین علیت شهر آن همه اخمآلود است.
- براستی تهران به کجا میرود، و تا کی؟
- تهران شهر تک اتوموبیلی شدهاست. کهنهها که از صحنه به در نمیروند، کارخانههای متعدّد داخلی هم هرماه انبوهی از آنها را وارد بازار مینمایند. پررونقترین معاملهای که در محضرها صورت میگیرد، معاملهٔ اتومبیل است.
- محمدعلی اسلامی ندوشن، «مرزهای ناپیدا»، «آیا کسی به فکر تهران هست»، ۱۹۹۶م/ ۱۳۷۵ش[۶]
- آیا تهران میرود تا به یک شهر غیرقابل زیست تبدیل شود؟ پاسخش را اگر از زبان دو پتیارهٔ بیبدیل، یکی هوا و دیگری ترافیک شهر بنشویم، بیتردید مثبت است.
- زندگی در تهران، اگر نگوییم برای همه، لا اقل برای اکثریّتی، نوعی محکومیّت شدهاست، سلب ارادهٔ تصمیم شدهاست، مانند اعتیاد.
- محمدعلی اسلامی ندوشن، «مرزهای ناپیدا»، «هوا و صفای تهران»، زمستان ۱۹۹۳م/ ۱۳۷۲ش[۷]
- تهران اتفاقاً شهر سادهای است برای زندگی که بر اساس فونکسیونهای عمودی و افقی: عبور، مرور! تعریف شده. خیلی شهر سادهای است. شما راحت میتوانی توی این شهر گم شوی. کمتر شهری مثل تهران است که آدم میتواند راحت در آن گم شود… تهران شهر گمشدگی است. در اینجا راحت میتوان گم شد… ما عادت کردهایم که در این شهر باید فقط از این طرف به آن طرف برویم. نباید بایستیم. اگر بایستیم دیده میشویم. پیدا میشویم. این حرکت مدام است که ما را بدل به آدمهایی گمگشته در این شهر کرده.
- تهران پای کوهستان ساخته شده. شهرهای زیادی در دنیا اینطور نیستند. اگر هم باشند مثل توکیو، شهر را طوری بنا میکنند که شما هر آن بتوانی فوجییاما را ببینی. تهران با دماوند شهر است، بدون دماوند هیچ نیست، اما آیا ما میتوانیم از تهران دماوند را ببینیم. شهر را طوری ساختهایم، چنان بلندمرتبهسازی کردهایم که همه زوایای دید به دماوند را کور کردهایم.
- محمدرضا اصلانی، سپتامبر ۲۰۱۳/ شهریور ۱۳۹۲، مصاحبه با «نمایه تهران»[۸]
- [آقای امانت، در ایران بیشتر مردم خصوصاً جوانها برج شهیاد را با نام آزادی میشناسند. شما ترجیح میدهید در این گفت و گو از کدام نام استفاده کنیم؟] فرقی نمیکند. شما از نام آزادی هم میتوانید استفاده کنید. آزادی هم نام خوبی است. ولی فکر میکنم این بنا به نام اصلی خود شهیاد نامیده خواهد شد.
- [پرسش اول من بی ربط به این نامگذاری نیست. شما شهیاد یا همان آزادی را به یادبود ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران طراحی کردید، اما بعداً علاوه بر این که نماد شهر تهران و ایران مدرن شد، نماد انقلابی شد که در تقابل با نظام شاهنشاهی بود. چه قابلیتهایی را در این اثر میبینید که توانسته در مدت کوتاهی نماد دو موضوع متفاوت از هم باشد؟] شهیاد طوری طراحی شده که معطوف به حقیقت، جوهره و عمق فرهنگ ایران است؛ یعنی با توجه به آنچه که در طول تاریخ بر سر ایران رفته و عظمتی که در تاریخ این کشور هست، ساخته شده. درست است که این کار در زمانی انجام شد که یک وضع سیاسی دیگری در ایران حکمفرما بود، اما وقتی من آن را طراحی کردم به تمام دورههای تاریخی و به آینده ایران فکر میکردم؛ نه به آن وضع سیاسی خاص.
- [اگر دوباره به شما پیشنهاد دهند که یک بنای یادبود و نمادین برای تهران طراحی کنید ، یادبود چه چیزی را میسازید و چه مفاهیمی را در ساختار آن بکار میگیرید؟] میدانید، یادبود مربوط است به آنچه بر یک فرد یا یک جامعه ای گذشته؛ یک چیزی است که وقتی آن را میبینید فکر میکنید چه خبر بودهاست. من یک دوره با توجه به آنچه در طول تاریخ بر سر ایران رفته، کاری را انجام دادم. اما تا مأمور کار دیگری نشوم نمیتوانم بگویم آن کار چیست. باید مأمور بشوم تا مثل بچه ای که میگویند مشق بنویس، یک مدتی در شور و التهاب باشم و سختی بکشم. باید یک مقداری دعا و مناجات داشته باشم تا متمرکز شوم و از درون این تمرکز یک فکری بیرون بیاید. باید مأمور بشوم تا توکل کنم.
- [آیا این مناجات و توکل برای طراحی آزادی هم وجود داشت؟] البته، البته، وقتی میخواستم این کار را انجام بدهم، دعا کردم؛ چون میدانستم که به تنهایی نمیتوانم کاری بکنم. شهیاد را ساختم تا بگویم ایران از دوران سخت گذشته میگذرد و به آینده ای درخشان میرسد. در این تردیدی نیست.
- حسین امانت، اکتبر ۲۰۰۷/ مهر ۱۳۸۶، مصاحبه با «بیبیسی فارسی»[۹]
- متأسفانه از کودکیهایمان چیزی نماندهاست. چهره شهر تغییر کرده، خانههای قدیمی برج شدهاند. گاهی از محله قدیمیمان رد میشوم، اما فکر میکنم تنها آسفالت آن یادگار گذشتهاست. متأسفانه کوچههای خلوتی که در آن فوتبال بازی میکردیم خیابان شده و دیگر جای راه رفتن در آنها نیست.
- سپند امیرسلیمانی، ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵/ ۲۲ شهریور ۱۳۹۴مصاحبه با «جام جم»[۱۰]
- چه کسی میگوید تهران بیهویت است؟ این پایتخت عریض و طویل، بیبهره از هرگونه نشانهٔ اختصاصی و منحصربهفرد، ابرشهری بیشکل و بیشناسنامه است؟ هویت تهران امروز، در همین نشانههای گریزان باقیمانده از تخریب و تغییر و بازسازی، شکل نمیگیرد؟ تهران امروز از نایلونهای رنگی زشتی شکل میگیرد که سعی دارند هر چیز (بهزعم خود) زشتی را بپوشانند و مخفی نگه دارند؛ از همین کیسههای یکشکل پرشده از گچ و سیمان، و تل خاک و آجر و ساختمانهایی که هر روز برای تبدیل شدن، به شکلی نو، تخریب میشوند و بخشی از هویت گذشتهٔ ما را نیز همراه خود از بین میبرند. تهران، اتفاقاً، هویتش را در از میان برداشتن هویت ما، در ویران ساختن هر چه در گذشتهٔ دور و نزدیک به آن وصل شدهایم، میجوید. تهران اتفاقاً هویتش را در مخفی نگه داشتن چیزها میجوید، هویتی که بیرحم است و این سانتیمانتالبازیها و احساسات رمانتیک آبکی را خوش ندارد.
- هدی امین، ۱۹ نوامبر ۲۰۱۴/ ۲۸ آبان ۱۳۹۳، «تهران، شهری که مخفی میکند»[۱۱]
- تهرانی را که در آن متولد شدم، به خاطر دارم… تهرانی که حالا پر از اتومبیل شده، جایی نیست که از آن لذت ببرم و با آن زندگی کنم.
- در خانه دوران کودکی من، فردی بود که برای قالیبافان تهران نخ پشمی رنگ میکرد. من آنجا متولد شدم و نخهایی که در حیاط آویزان میکرد، آبی که از آنها میچکید و زنبورهایی که دورشان میچرخیدند، تا امروز در ذهنم زنده ماندهاست. ما زیاد در آن خانه قاجاری زندگی نکردیم، اما کوچههای آن محله را یادم است؛ کوچه همتآباد درخت بزرگی داشت که داخل آن را کنده بودند و شمع و تمثال حضرت علی را در آنجا میگذاشتند. نمیدانم چیزی در از آن روزها باقی مانده یا نه، البته چندبار خواستهام که در پایین شهر تهران بگردم، اما بهقدری حالم از دود و آلودگی هوا بد شد که نتوانستم.
- ادمان آیوازیان، ۹ سپتامبر ۲۰۱۶/ ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، مصاحبه با «ایسنا»[۱۲]
ب، پ، ت، ث
[ویرایش]- تهران یک میلیون مسکن کم دارد، حدود ۳۵۰ هزار واحد مسکن خالی در مناطق بالای شهر وجود دارد که از آن برای سوداگری استفاده میشود.
- تهران جز پایتخت بودن هویت دیگری ندارد.
- … اصلاً سفر طولانی از تهران، مرا به وحشت میاندازد. من تهران را هم دوست دارم و هم ازش نفرت دارم… تهران، به یادهای من بُعد میدهد.
- گرچه در تهران خانوادهای ندارم، ولی یادهایم خانوادهام را تشکیل میدهند. من نمیگویم بشر تنهاست، ولی من یکی، همیشه تنها بودهام و شاید به همین دلیل است که نمیخوانم و نمیتوانم خانوادهای را که از یادهایم تشکیل دادهام از دست بدهم. مکان این یادها، تهران است و این فرش زبر و سنگی و آهنینی که به زیر پای یادهای من گسترده شده، مرا هم مست میکند و هم آزار میدهد.
- یادهای من تهران است و وصیتنامهٔ من تهران، و من وصیتنامهٔ خود را نمیتوانم ترک کنم.
- در تهران… انسان در تنگنای خانهها، آپارتمانها و دورن ماشینها، قاب گرفته شده، آنکادر گردیده، و در این حال بخش عظیمی از تعادل روحی خود را از دست دادهاست. در این حال انسان نمیتواند احساس ترحم بکند، احساس آسایش بکند. تنگنا، مثل یک سکتهٔ ناقص، روح را نیمهفلج کردهاست. انسان در این حال، ستیزهجو، پرخاشگر، فحاش و ظالم بار میآید. تهران مردم را ظالم و شقی بار میآورد.
- تهران، در روز، بر سر میدانها و چهارراهها و دربرابر چراغهای سبز و قرمز، عطوفت را از قلب آدم بیرون میکشد، دودش میکند و بر بادش میدهد. در نمیروز تهران، انسان فقط شقاوت میشناسد، شقاوت میشنود و شقاوت میگوید.
- رضا براهنی، «سفر مصر»، چاپ ۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م[۱۳]
- آنچه دیدیم، آنچه با آن بازگشتیم، داستانی عمیقاً گیج کننده است. چون ایران که از درون میبینید، وقتی در خیابانهای تهران قدم میزنید، وقتی ایرانیها را میبینید، با ایران که از اخبار میشناسید بسیار متفاوت است. در هیچ جای دیگری که بودهام، این گسست بین آنچه از مردم دیده و احساس میشود و آنچه از دولت دیده و شنیده میشود، به این اندازه شدید نبودهاست.
- یکی از دلایلی که این اپیزود عمیقاً گیج کننده است ممکن است این باشد که حال و هوای ایران، احساس عمومی قدم زدن در خیابانها، در بازارها، نحوه پذیرایی از ما در همه جا توسط غریبهها و رهگذران بسیار دوستانه بود. من گفتهام که ایران گرمترین و طرفدار آمریکاییترین جایی است که تا به حال فیلمبرداری کردهایم، و این درست است: در تهران، علیرغم این واقعیت که شما در مقابل یک نقاشی دیواری غولپیکر ایستادهاید که روی آن نوشته شدهاست: «مرگ بر آمریکا!»، متوجه شدیم که معمولاً غریبهها با شما بهتر رفتار میکنند - یعنی لبخند، پیشنهاد کمک، تلاشهای کنجکاو با زبان انگلیسی محدود، احوالپرسی و ابراز حسن نیت عمومی - بیش از هر جای دیگر از اروپای غربی. تصور اینکه غریبههایی در آلمان، فرانسه یا انگلیس شما را آمریکایی میشناسند و صرفاً به خاطر ملیتتان به شما لبخند میزنند، سخت است. در ایران بهطور قاطع چنین بود.
- آنتونی بوردین، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷/ ۳ مهر ۱۳۹۶، یادداشت میدانی[۱۴]
- اینک شهر ما متورم شده و مترو تمیزی دارد، باغهایش را تکهتکه به میلیونها فروختهاند اما شهرداری پارکهای نو ساخته، اتوبان دارد و پلهای عابر پیاده که کمتر کسی از آن عبور میکند، اما میلیونها موش آهنی بنزین خوار در آن میجنبند. بازارش مانده اما دیگر جنس مطبوع ساخت و دوخت ایران در آن نیست…
- شهری که به ما سپردند با چنارها و سارها، این همه آدم نداشت، این همه خودرو نداشت. شهری بود که پایش به کویر میرسید و سرش در حلقه سیمگون دماوند دیدنی بود، میخواستند دروازه تمدن بزرگ شود نشد، میخواستند ام القرای اسلامش کنند، نشد و اینک که دروازههای دوازدهگانه و تکیه دولتش نیست و نارنجستانها و انارکهایش هم نیست، ماندهاست با یادمانی که روزی شهباد نام داشت و امروز بنای آزادی است، و میگویند نم کشیده و پوک شده و دیر نمیپاید.
- تهران ما از همان روز آسمان صافش را به برجهای بلند و خیابانهای شلوغ فروخت که بهای نفت فزونی گرفت و خیالات بزرگ در سر کسانی افتاد که جامعه را مدیریت میکردند. مژده دروازههای تمدن بزرگ، میلیونها نفر را به تهران ریخت که جائی نداشت و در حاشیه ماند. مژده ام القرای اسلامی حاشیه را به شهر کشاند و جمعیت را از یک و دو به ده میلیون رساند. شهر که ساری بود و بلدرچینی شد دایناسوری نفس زنان که جز با دهان بند از خانه بیرون نمیشد. شهری که یک چند هم به آواز "علامتی که اکنون میشنوید نشانه وضعیت …" بیدار شد.
- مسعود بهنود، ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۲۵ تیر ۱۳۸۶، «شهری که به ما سپردند»[۱۵]
- شهرهای ریز و درشت کشور هم به راه تهران رفته و میروند و در کنار بدلشدن به کارگاه بسیار پرسروصدای ساختمانی و تواناسازی سازندگان به هرکاری که مایلند انجام دهند، هجوم و ریشهکنکردن بافت تاریخی و باقیمانده نشانههایی از تاریخ شهرها و هویت و شناسنامه آنها را در دستور دارند. ضدیتی چشمگیر و بغضآلود با بناهای ارزشمند شهری و ضدیتی حاوی حرص و «بغض نمرودی زمینخواران» با هر آنکس که از این آثار دفاع میکرد یا میکند، کوچهها و خیابانهای فرعی اکثر شهرها بهویژه تهران را از این آثار آنهم گاه دزدانه و شبانه تهی کرده و برای این اقدام گاه باورهای مردم مصرف شده و میشود. چنین است که کلانشهرها و شهرهای بزرگ و حتی متوسط به سیما و منظری حاوی اغتشاش بصری و بلندمرتبهسازی بیدروپیکر از یکسو و بدلشدن به پارکینگی فراتر از ظرفیت آنهم بیقاعده دچار شدهاند.
- پرویز پیران، ۲۳ فوریه ۲۰۱۵/ ۴ اسفند ۱۳۹۳[۱۶]
- … اولین منظرهای که چشم را میگرفت مرتفعترین نقطه کوه سلسله جبال البرز در شمال تهران بود. همان کوه بلند شکوهمندی که برای همه مردم تهران نشین آشناست. همان تکه از کوه که همیشه با مقداری برف پوشیدهاست و با تغییر فصل، مقدار برف نشسته بر قلهٔ کوه کم و زیاد میشود ولی همیشه برف داشت. هنوز وقتی چشمانم را میبندم شکل و فرم آن تکه از کوه البرز را میبینم. و براستی که دلم برایش تنگ است.
- در همسایگی ما کلوپ ایران و فرانسه قرار داشت که از این دو پنجره ما محوطهٔ باغ نسبتاً بزرگ آن را میدیدیم. اغلب همنسلهای ما و قبل از ما این مکان را بیاد میآورند… ساختمان کلوب و حیاط آنرا گاهی میشد از لابلای درختها دید و بعد باغ، با فضای سبز و درختهای بلند کاج، سرو و شمشادهای منظم در حاشیهٔ باغچهها با گلها و گیاههای زیبا، و حوضی نسبتاً بزرگ در وسط باغ به شکل دایرهٔ آبیرنگ و همیشه لبریز از آب تمیز. وجود این مکان در مرکز شهر شلوغ تهران صفا و زیبایی دلپذیر خاصی داشت وبه عنوان همسایهٔ دیوار به دیوار واقعاً غنیمتی بود.
- با تغییر فصلها، پرندههای گوناگونی ساکنین این درختها بودند. طوطیهای زیبا، سبزقبا، شونه به سر و گنجشگهایی که مستاجرین دایم بودند!!. پرندههایی هم که به مناسبت فصل مهاجرت میکردند و سال بعد دوباره برمیگشتند…در فصل بهار و تابستان در لابلای درختهایی که زمین تنیس وباغ را از هم جدا میکرد طوطیها به آزادی پرواز میکردند. و پرندگان دیگر آوازشان را سر میدادند و زندگی میکردند … پایین کاجها ردیف منظم شمشادها بود و تنهٔ آنها پوشیده از یاسهای خوشهای بنفش. همان یاسها که فصل بهار در تهران گل میدهند. عطر و بو یش فراموشم نمیشود. هیچوقت.
- فرزانه تأییدی، «همسایهٔ دیوار به دیوار»، قسمت یکم، ۶ سپتامبر ۲۰۰۵[۱۷]
ج، چ، ح، خ
[ویرایش]- ناسا ۵۰ نقطه را به عنوان منشأ انتشار گاز متان در جهان شناسایی کرده که جنوب تهران یکی از این نقاط است.
- جنوب تهران در اشغال افغانها است؛ این، یک موضوع کاملاً امنیتی است.
- وقتی به تهران آمدم تهران دریاچه کوچک باصفایی بود که برای من شهرستانی دریا مینمود و امروز اما اقیانوسی است پر از اضطراب و دغدغه و بدور از چیزی که اسمش معنای زندگی است.
- اسماعیل جمشیدی، ۹ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۱۸ تیر ۱۳۸۶، «آن رؤیای شیرین و این شهر پر اضطراب[۱۸]
- تهران بعد از نیم قرن و پس از نوشتن هزاران رپرتاژ (گزارشهای میدانی) که در دل روزنامهها، مجلهها و کتابها دفن شده هنوز هم دوست داشتنی است. باز هم هر وقت فرصتی به چنگ میآوردم راهی چهار راه سرچشمه، سه راه پامنار، لاله زار و اسلامبول و بهارستان میشوم و در خیابان گردیهایم تکرار لذت اولین دیدار را طلب میکنم. مییابم و نمییابم!
- اسماعیل جمشیدی، ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۲ مرداد ۱۳۸۶، «دوستداشتنیترین شهر من»[۱۹]
- تهران شهر فوقالعادهای است. با این که برای تحصیل و کار به شهرها و کشورهای دیگر رفتهام اما تهران هنوز انتخاب من برای زندگی است. تنها چیزی که ممکن است باعث شود من از این شهر فرار کنم موتورسوارها هستند. اگر بشود موتورسوارهای این شهر را کنترل کرد با بقیه مشکلات میشود کنار آمد.
- فکر میکنم نوشتن موسیقی دربارهٔ تهران کار بسیار سختی است. تهران الان یک شهر زنده است، شهری است که هر ثانیه در آن اتفاقات عجیبی میافتد، شهری است که در هر گوشهٔ آن همزمان اتفاقات تلخ و شیرین رخ میدهد و باید اثری جامع دربارهٔ این شهر نوشته شود؛ اثری که از تولد تا مرگ را دربرداشته باشد.
- پارکهای زیبایی هست که در آنها میتوان از طبیعت و دنیای اطرافمان الهام بگیریم. برای من پارک شهر در تهران منبع الهام موسیقی است و ایدههای زیادی در آنجا به ذهنم خطور کردهاست. شاید یکی از دلایل مهم آن حسِّ نوستالژی است که من نسبت به این پارک دارم و برایم یادآور روزهای تلخ و شیرین کودکی است.
- لوریس چکناواریان، ۸ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۱۷ تیر ۱۳۹۴، مصاحبه با وبگاه «خبرآنلاین»[۲۰]
- تهران در نگاه اول ناتوان و رسواست اما این شهامت را دارد که خود را تغییر دهد و مدام چنین میکند و بقیه شهرهای ایران را چنانکه انگار بچههایش باشند به دنبال خود میکشد.»
- امیرحسن چهلتن، ۲۹ مه ۲۰۱۷/ ۸ خرداد ۱۳۹۶، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲۱]
- تهران از حول و حوش راهآهن شروع میشد و در آب کرج (حالا بلوار کشاورز) به آخر میرسید - چه خیابانهایی، چه درختهایی، چه قدر ماشین، چه خانههایی که هرچه پیشتر میرفتی قشنگتر میشدند. بلوار کرج از شرق در نیمه میدانی - نیمه دایره ای - به آخر میرسید. دیوار چینه ای باغها قطر نیم دایره را تشکیل میداد.
- به طرف شمران که میرفتی، دیوار دست راست بود؛ و دست چپ گمانم بّر و بیابان بود - درست یادم نیست. خیابان پهلوی (حالا ولیعصر) از همین جاها به جادهٔ پهلوی (میگویند جاده) بدل میشد. دو ردیف چنار، در امتداد دو جوی آب، و میان جاده ای با نواری آسفالت در وسط، و در دو طرف بیش از همه ریگزار. عمو هوس کرده بود سر راهی از یک هم ولایتی در ده ونک دیدن کند - یادمان باشد، دِه. تا ونک فاصله ای پیمودیم، از وسط بیابان. چطور به قلهک رسیدیم یادم نیست.
- خانهٔ مرحوم حاذقی درست سر دو راهی قلهک بود. خانه که نه؛ باغی چند هکتاری انگار؛ با دروازه ای ماشین رو، خانهٔ سرایدار و بعد عمارتی در وسط باغ؛ و آب شاه که هلهله کنان از زیر زمینیِ آن میگذشت؛ و در کنار آب جایی برای نشستن و خستگی درکردن - بهشت بود؟ رؤیا بود؟ چه بود؟
- فردای آن روز سری به تجریش زدیم، و از جادهٔ پهلوی سرازیر شدیم. در سمت راست، از لای باغها و در آن سوی زعفرانیه، تا چشم کار میکرد زمین زراعی بود که تا ولنجک و فراسو ادامه مییافت؛ و زعفرانیه سعیِ میانِ کوچه باغی جاده میکرد؛ نه این، نه آن. و بعد باغهای الهیه و محمودیه و اینها؛ و بعد باز بیشتر بّر و بیابان؛ نه چمرانی، نه هیلتونی، نه جام جمی، نه پارک ساعی و نه هیچ؛ همه بیابان و ریگزار.
- علیمحمد حقشناس، ۱۱ اوت ۲۰۰۷/ ۲۰ مرداد ۱۳۸۶، «حکایت من با تهرانی که بود»[۲۲]
- تهران، از یک طرف نماد آبادانی، صلاح، سعادت و سبک زندگی در کشور است و از طرف دیگر به عنوان الگو و خط دهنده برای شهرهای سراسر کشور، مطرح است.
- حقیقتاً معماری و نمای تهران، نمای یک شهر اسلامی نیست.
- علی خامنهای، ۱۳ ژانویه ۲۰۱۴/ ۲۳ دی ۱۳۹۲، سخنرانی در دیدار با مسئولان شهری تهران[۲۳]
- من در آسیا، ایران، تهران به دنیا آمدهام؛ البته هوای تهران در زمان تولد من بهتر بود و مدتی است که هر روز تهران را کمتر از روزهای پیش میشناسم. تهران شهری خطخطی شده و گویا کسی پاککنی را برداشته و تمام خاطرات و خانههای قدیمی شهر را پاک میکند.
- بهزاد خداویسی، ۹ آوریل ۲۰۱۴/ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳، یادداشت در ضمیمهٔ «چمدان» روزنامهٔ «جام جم»[۲۴]
- اگر خوب گوش کنیم هنوز صداهای گذشته در تهران وجود دارد؛ مثلاً وقتی نیمهشب است و در کوچهای آواز بیات تهران را میشنوی.
د، ذ، ر، ز، ژ
[ویرایش]- [دلیل کمکاری شما چیست؟] چون آدمفروشی بلد نیستم، من بچه قدیم تهرونم و این کارها تو کتَم نمیرود.
- محمدرضا داوودنژاد، مصاحبه با روزنامهٔ «جامجم»، ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۷ / ۵ مرداد ۱۳۹۶ [۲۶]
- حالا که این قدر بازار عمل بینی داغ است، دست از خودبزرگ بینی بردارند. باور کنند تهران نشین بودن به معنای برتری نیست. چه بسیار هنرمندان اصیل و فاخری که از روستاها بلند شدهاند. آن دیوار دروغین خودبرتربینی را که دور خود کشیدهاند، بردارند و از هنر دیگران نیز لذت ببرند.
- زهرا دُرّی، ۷ آوریل ۲۰۱۴/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۳، مصاحبه با «خبرگزاری مهر»[۲۷]
- همیشه این پرسش را از خودم داشتم که این شهر چیست و کیست و من چطور باید آن را بشناسم و با آن دوستی برقرار کنم.
- وقتی شما در شهری مثل تهران حرکت میکنید، این شهر میتواند دورههای مختلفی را که از سرگذرانده است، همزمان به شما نشان بدهد؛ بنابراین هر شهر با ابعاد متفاوت خود میتواند زوایه دید متفاوتی را به ما نشان بدهد، البته اگر قابلیت دیدن آن را داشته باشیم.
- اصلاً چه کسی گفته تهران شهر است؟ آیا به صرف بودن چند خیابان و آسمان خراش و ماشین میتوانیم به جایی بگوییم شهر؟ آن هم یک شهر قرن بیست ویکمی؟ چشمتان را ببندید و میدانهایی را که جوانها در آن حلق آویز شدهاند در نظر بیاورید. واقعاً شما به تهران میگویید شهر؟
- راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت؛ مثلاً شما موشهای خیابان انقلاب را دیده ا ید؟ بی ترس و واهمه داستان میخورند. هر جور کتابی را که بخواهید میخورند. پارسال هر روز صبح که میرفتم میدان انقلاب، آنها را میدیدم که در جویهای خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستانهای من و شما را میخورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هر جور داستانی را میدهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمیدهد.
- میبینید تهران شهری است که تعداد موشهای آن از ساکنانش بیشتر است. خوب اگر یک روز صبح مردم بلند شوند و ببیند که سر جای خودشان نیستند چون موشهای زیر زمین تصمیم گرفتهاند کمی جابهجا شوند، خوب این داستان چطوری باید نوشته شود؟
- منیرو روانیپور، ۲ فوریه ۲۰۰۸/ ۱۳ بهمن ۱۳۸۶، مصاحبه با «بیبیسی فارسی»[۲۹]
- به نظرم هیچ شهری به زیبایی تهران نیست البته اگر تهران، تهران باشد. فرهنگی که در دیوارههای این شهر رسوخ کرده، قابل انکار نیست اما متاسفم که شهرمان پارکینگ شده است و باید فکری به حال آن کرد.
- پرند زاهدی، ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹/ ۲ بهمن ۱۳۹۶، مصاحبه با «صنعت و توریسم»[۳۰]
- شهر را میفروشند تا آسمانخراش بسازند.
- شهرداری تهران را میفروشد. این از فجیعترین کارهای است که در این مملکت اتفاق میافتد. خیابان میفروشد، کوچه میفروشد، کوه میفروشد.
- عبدالرضا زکایی، ۲۲ اوت ۲۰۱۵/ ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۳۱]
- موسیقی در تهران وجود نداشت، موسیقی در واقع از زمان پهلوی دوم در تهران شکل گرفت. طبیعی است که موسیقی در ایران بوده، هست و خواهد بود، اما نه در تهران. موسیقی ایران را باید در شهرستانها و کوهپایهنشینان جستجو کرد اما امروز چنانچه یک قطعه موسیقی را از شهرستانی کوچک یا دِهی دورافتاده بشنویم، آنقدر نسبت به آن بیگانه هستیم که فکر میکنیم نوای آن خارجی است.
- با مروری که بر گذشته فرهنگی تهران داشتیم، برای من تعجبآور نیست که اگر هنرمندی در سرزمین ما و در تهران غیر از واقعیت (دروغ)، اثری را ارائه دهد. آیا این هنرمند هنوز در آن دوران اولیه تهران بسر میبرد، آیا او در طول این سالها نیاموخته که در تهران امروزی زندگی میکند؟ آیا او هنوز متوجه نشده که ایرانی ویران شدهاست تا تهرانی آباد شود؟ پس اگر نمیداند و هنوز در تهران گذشته زندگی میکند، هنرمند نیست، اول خود را گولمیزند و به خود دروغ میگوید، بعد به سرزمین خود، در این صورت جای تعجبی نخواهد بود. چون دروغ به عنوان یک ابزار موفق در جامعه کنونی، مورد استفاده قرار گرفته و موفق ظاهر شدهاست.
- حسن زندباف، «انتقاد: چگونگی موسیقی ایران»، چاپ ۱۳۹۳ش/۲۰۱۴م[۳۲]
س، ش
[ویرایش]- من شهر تهران را چون زنی زیبا و پرشکیب دیدهام که هرچه برسرش میآورند، باز هم طاقت میآورد.
- متأسفانه خیلی چیزها از دست رفته؛ مثلاً میگفتند در حسنآباد جن هست یا در الهیه زیرزمین گنج است و به آنجا گنجآباد میگفتند. زیر این شهر، یک تاریخ بزرگ است. اینجا ییلاق راگاست، سههزار سال پیش از همین بودهاست. اگر جغرافیای این شهر را با تاریخش نگاه کنید، میبینید کجا قرار داریم. اما متأسفانه چون ری پی در پی میلرزیده، چیزی از گذشته شهر باقی نماندهاست. میگویند ما روی دیو نشستهایم. ضحاک اژدهایی است که در کوه دماوند در بند است و هرچند وقت یک بار زنجیرهایش را میجود و زلزله میآید.
- من تهران الآن را هم به دلیل تناقضهایش دوست دارم. خیابان باریکی موازات شمران بود که ما به آن میگفتیم خیابان عشاق، حالا اتوبان صدر آمده یک تکه آن را بریده، من این راه دوست دارم. آینده و گذشته با هم است. از روی پل حافظ که رد میشوی، روی پشتبام خانهها لباسهایی است که انگار با باد دوره ناصرالدینشاه خشک میشود، من این همزمانی گذشته و آینده را دوست دارم.
- محمدعلی سپانلو، ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۳/ ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، سخنرانی در نشست «تهران به روایت شاعر طهران»[۳۳]
- … از بسیاری از افراد فرهنگی در دنیا شنیدهام که ایرانیها از جهت ادب در میان ملتهای جهان زبانزد بودهاند. تهران متأسفانه در حال حاضر به یکی از شهرهایی تبدیل شده که ادب و تربیت در آن در حداقل ممکن خود قرار دارد. این موضوع به دلیل به هم ریختگی طبقات اجتماعی و فقدان آموزش مدنی در این شهر است. ممکن است بعضی مجریان به این نقد من، خرده بگیرند. به نظرم دلیلش این است که رابطه آنها با جامعه، حالت رسمی و مملو از تعارفات رایج ایرانی است. برای من که در شهر تهران رفت و آمد دارم و با جامعه سروکار دارم، بیادبی به یک اصل در شهر تهران تبدیل شدهاست.
- محمود سریعالقلم، ۲۹ ژانویه ۲۰۱۳/ ۱۰ بهمن ۱۳۹۱، مصاحبه با «خبرگزاری مهر»[۳۴]
- شهر تهران هویت یکپارچهای ندارد که بشود آن را تعریف کرد. در واقع تهران کلانشهری است که درآن همه خرده فرهنگها و اقلیتها با هویتهای مستقل و حتی شیوههای زیستی مستقل خودشان زندگی میکنند. به همین خاطر تنها کسی میتواند این شهر را به درستی بشناسد و بنویسد که این چندپارگی و هویت منتشر را به درستی شناخته باشد.
- بلقیس سلیمانی، ۱۶ دسامبر ۲۰۱۴/ ۲۵ آذر ۱۳۹۳، گفتوگو با ستاد خبری «جایزه داستان تهران»[۳۵]
- از خرداش رمضان سبب عزیمتش را به ورامین سؤال میکنند. میگوید: «رفته بودم یک قواره فاستونی، یککلهقند، ده تومان پول نقد تقدیم، و یک … دریافت نموده، مراجعت بکنیم».
ص، ض، ط، ظ
[ویرایش]- تهران شهری است که از قاعده یک کلانشهر خارج شده و به یک ابرشهر تبدیل شدهاست اما زیرساختهای این شهر متناسب با آن توسعه پیدا نکردهاند.
ع، غ
[ویرایش]ف، ق
[ویرایش]- فیلمی به کارگردانی احمد فاروقی راجع به شهر تهران [۱۹۶۲م/۱۳۴۱ش] تهیه کرده بودیم. گفتند: مگر شما مسئول این فیلمها نیستید؟ گفتم چطور شده؟ - «آبرو برای مملکت نمانده.» - چه بیآبروییای میبینید؟ - «پیادهروهای خاکی… زنهای چادری… آیا این است تهران؟» من هاج و واج ماندم که: مگر از جایی جز تهران فیلمبرداری شدهاست؟ زن چادر به سر در پیادهروی آسفالتنشدهٔ تهران راه میرود، که واقعیت است. فاروقی که از خودش در نیاورده. - «نه خیر؛ این چیزها را نشان ندهید. آبرو برایمان باقی نمانده.»
- مصطفی فرزانه، نوامبر ۲۰۲۰/ آبان ۱۳۹۹؛ مصاحبهٔ رضا حائری با او برای ویژهنامهاش، چاپ «هاشور»[۳۸]
- پیاده حرکت کردن در تهران تقریباً به یک امر غیرممکن تبدیل شدهاست. هر اتوبانی که ساخته میشود شهر را قطع میکند و امکان راه رفتن در آن را از بین میبرد. هرچقدر هم که شهر سبز شود، وقتی به دلیل شدت آلودگی هوا امکان رفتن به پارک نباشد چه فایدهای دارد.
- هویت شهری در تهران تقریباً از بین رفتهاست، محلهها کم و بیش هستند اما هویت قبلی را ندارد، یعنی نمیتوان محلهها را از هم تشخیص داد. در حقیقت هویت در سطح کل شهرهای ایران از بین رفتهاست. همه جا ساختمانها یک شکل است. یکی از اشکالات کشور این است که روستاها به سرعت در حال تبدیل شدن به شهر هستند. در تهران شکلی از نما ساخته میشود و بلافاصله الگوی آن در بندرعباس ساخته میشود و دلیل آن این است که هویتهای محلی را در سطح ایران از دست دادهایم و به جز بعضی شهرها که خودشان احساس تعلق هویتی میکردند در سایر شهرها از بین رفتهاست.
- ناصر فکوهی، ۱۶ دسامبر ۲۰۱۳/ ۲۵ آذر ۱۳۹۲، در حلقهٔ بحث «تهران شهر شب نیست»، خبرگزاری ایسنا[۳۹]
- وقتی کودک بودم، یعنی ۶۰ یا ۶۵ سال پیش، اگر آدم میخواست از تهران به تجریش یا شاه عبدالعظیم برود، میدانست که به سفر میرود و در میان راه بیابان و مزرعه فراوان بود. اما الان چند ده کیلومتر فاصله تهران و کرج یک وجب خاک آزاد ندارد.
- تهران این گونه نبود. چهار فصل به صورت قاطع از یکدیگر جدا میشدند، بهار واقعاً سه ماه طول میکشید و پاییز با مناظر بی نظیری در غرب تهران همراه بود. ما در پاییز ابری را میدیدیم که از زرد تا نارنجی و قرمز رنگ میداد. اما الان به ندرت چنین اتفاقی رخ میدهد. هفت رود - دره به تهران میرسیدند که آب داشتند و درههای زیبایی را به موازات هم بوجود میآوردند.
- هنوز هم تهران یک شهر استثنایی و غیرقابل مقایسه با شهرهای دیگراست. جذاب است؛ لایههای دانشمندان و اندیشمندانی که در آن زندگی میکنند پرشمارتر و متنوع ترند؛ در این پرشمار بودن بی رقیب است و کسانی را در خود گردآورده است که تعیینکننده جو فرهنگی و علمی کشوراند
- در مقیاس کلان میتوانیم بگوییم تهران به عنوان یک ابرشهر نمیداند خود را چگونه جمعبندی کند و ابزار این کار را ندارد. این همان کاستی است که از درونش خطا آفریده میشود. اما در مقیاس خرد، یک نظام سرمایهگذاری روی عرصه و اعیان وجود دارد که بی رحمانه کار میکند و راههای عجیب و غریبی برای هر کاری که میخواهد بکند، پیدا میکند. او هست که باید کنترل شود، نه کسی که درختها را میبرد
- به اشتباه تهران را کلانشهر میخوانند. اینجا یک ابرشهر است؛ زیرا مادر شهر (کلانشهر) ی وجود ندارد که زورش برسد و به شهرهای اقماری خود بگوید به چه شکلی با او زندگی کنند. آن شهرها هر کدام برای خودشان اقماری پیدا کردهاند و دیگر نمیتوانند به تهران پاسخگو باشند. این دیگر تهران یکپارچه ای نیست که مرکز یگانه داشت و به تمام روابط خود مستولی بود. شهرهای اقماری تهران حالا برای خود شهرداری دارند و همان حقی را برای خویش متصورند که تهران قدیم داشت. چه کسی میخواهد اینها را با هم هماهنگ کند؟
- بر هیچ چیزی پایانی نیست. این شهر آن قدر میرود تا به بیابان خالص برسد؛ تا جایی که حتی نتوان در آن یک درخت پیدا کرد، اما چنین هم نخواهد شد.
- محمدمنصور فلامکی، ۶ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۱۵ تیر ۱۳۸۶، مصاحبه با «بیبیسی فارسی»[۴۰]
- ما قصد داریم تهران را به یکی از قابل سکونتترین شهرهای جهان تبدیل کنیم. تهران شهری میشود که شهروندانش به آن افتخار میکنند. شهری امن، سبز و با مدیریت مناسب که در آن ارزشهای انسانی از قبیل عدالت و مهربانی حاکم هستند. شهری که در آن هر کس از جمله اقشار آسیبپذیر و گروههای اجتماعی مانند شهروندان سالخورده، کودکان و معلولان میتوانند در پیشرفتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مشارکتی پویا داشته باشند.
- ما آینده تهران را به صورت شهری جهانی ترسیم کردهایم. شهری تأثیرگذار در تحولات جهانی که مرکز تعاملات، گفتگوها، آموزش و تصمیمگیری در سطوح مختلف محلی و بینالمللی در زمینههای دیپلماتیک، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خواهد بود.
- ما تهران آینده را به مثابه شهر دانش میبینیم که در آن دانش و افکار به عنوان مهمترین محرکهای تولید مشاغل دانشبنیان خواهند بود. همچنین ما تهران را به صورت شهر فرهنگ میبینیم که در آن مهمترین عنصر شهری هویت و مهمترین کالا در شهر تولیدات فرهنگی خواهد بود.
- محمدباقر قالیباف، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۴/ ۲۳ آبان ۱۳۹۳، سخنرانی در همایش بینالمللی مدیریت شهری، دهلی نو، هند،[۴۱]
- به دشمنان خود نشان میدهیم که در هیچکجای تهران اثری از تحریم نخواهید دید و این آرزو را به گور خواهید برد زیرا کاری به زمین نمانده که ما نتوانسته باشیم انجام دهیم. وقتی مهمانان خارجی به شهر تهران وارد میشوند ناگزیر در مقابل نظافت، پیشرفت و زیباییهای این شهر به زبان آمده و اقرار میکنند که تهران حتی از پاریس تمیزتر است.
- محمدباقر قالیباف، ۱۰ ژوئن ۲۰۱۵/ ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، سخنرانی در دو مراسم افتتاحیه پروژههای شهردای تهران[۴۲]
ک، گ
[ویرایش]- شهر را فقط جایی برای انسان که در آن سروری میکند نبینیم، بلکه در شهر پل، اشیا پرندگان و ساختمانها را هم ببینیم.
- برای من جایی پر از خاطره است و تصور اینکه من باشم و پل گیشا نباشد، سخت است.
- به بافتهای فرسوده شهر تهران طوری نگاه میشود انگار دشمن ما هستند و باید با قدرت خرابشان کنیم، بدون فکرکردن به خاطراتی که از این بافتها وجود دارد و اینکه شهر موجودی جاندار است که تخریب بخشی از آن، یعنی مجروحکردن اعضا و جوارح آن.
- عباس کاظمی، ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۸ مرداد ۱۳۹۴ در نشست «شهر و زندگی روزمره»[۴۳]
- [پیشنهاد شما برای احیای هویت تهران و حفظ پیشینه تاریخی آن چیست؟] اول خودمان را احیا کنیم و پیشینهٔ انسانی خودمان را بیابیم، هویت انسانی پیدا کنیم و آنوقت نیازهای واقعی خودش را نشان خواهد داد و اولویتهایمان را شکل و رنگ و رو میبخشد.
- مریم کاظمی، ۱۵ دسامبر ۲۰۲۱/ ۲۴ آذر ۱۴۰۰، مصاحبه با «همشهری»[۴۴]
- دردها و گرفتاریهایی که در تهران مشخص است، مختص تهران نیست و برآمده از کشور است.
- غلامحسین کرباسچی، ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۲۳ تیر ۱۳۸۶، مصاحبه با «بیبیسی فارسی»[۴۵]
- گاهی فکر میکنم اگر با تهران سر نکنیم و با آن اخت نشویم، تهران است که یکجوری و یکجایی ما را قال میگذارد و دستبهسرمان میکند. فیلم ساختن از این شهر انگار برایم راهی برای اُخت شدن با آن و عقب نماندن از تغییر حالِ دائمش است. مدتهاست نظر و احساسم این است که تهران را نه بناها و نه گذشتهاش، که آدمهایش تعریف میکنند، آنهم در زمان حال و زندگی روزمرهشان. روسو گفته خانهها town را میسازند و city از مجموعهٔ آدمها شکل میگیرد. در پیِ تعریفِ کلان از تهرانایم و ده یا به روایتی دوازدهمیلیون جمعیتِ آشکار و نهان این شهر فریاد برمیآورند که شهر و هویتش ماییم، ما را ببینید!
- پیروز کلانتری، گفتارمتنِ فیلم مستند «سالینجرخوانی در پارک شهر» ساختهٔ ۱۳۹۰ش/ ۲۰۱۱م[۴۶]
- شهری که من دوستش داشتم جلوی چشمم مُثله شد. هر بار به دست یک شهردار افتاد و هر کدام بنا به سلیقه شخصیشان تغییراتی در آن انجام دادند. طرف چهار تا سفر رفته دوبی و قطر و از روی معماری درجه دو، مقلدانه و بیهویت آنجا میخواهد در تهران ساختوساز راه بیاندازد، نتیجهاش این ساختمانها و برجهای بیربط است. ساختمانها نه ربطی به هم دارند و نه ربطی به شهر تهران.
- این همه آشفتگی که در فضای معماری تهران و زیباسازی این شهر وجود دارد نتیجه کجسلیقگی و فقدان درک زیباشناسانه است. اینها میخواهند زیبایی را به تهران هدیه بدهند ولی اصلاً نمیدانند زیبایی چیست.
- [شما تهرانی بودن را فضیلت میدانید؟] نه، اصلاً. هر کسی اهل یک جایی است.
- [یعنی به تهرانی بودنتان فخر نمیفروشید؟] به هیچوجه. هر کسی شهرش را دوست دارد. البته تهرانیها معروفاند به راستگویی، درستکاری و پاکیزگی…
- [همیشه با حسرت از تهران قدیم یاد کردهاید. با تهران امروز چطور کنار آمدهاید؟ اصلاً تعلق خاطری به این تهران دارید؟] تهران امروز که اصلاً تهران نیست. ارتباطی با من ندارد. کاری با آن ندارم.
- تهران شهر بهمریختهای است. مدام هم بهمریختهتر میشود و سرعت این بهمریختگی خیلی زیاد است.
- مسعود کیمیایی، فوریه ۲۰۱۴/ دی-بهمن ۱۳۹۲، مصاحبه با ماهنامهٔ «نمایه تهران»[۴۷]
ل، م، ن
[ویرایش]- متأسفانه هماکنون شهر تهران همانند یک شهر پرترافیک، آلوده و مملو از برجهای سربه فلک کشیدهاست.
- عبدالحسین مختاباد، ۲ مه ۲۰۱۳/ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴، گفتوگو با «خبرگزاری فارس»[۴۸]
- تهران در قیاس با شهرهای دیگر کشور در ابعاد پروژهای عمرانی شهریست مثال زدنی… اما تهران شهر مثال زدنی برای زندگی نیست، چه اگر بایستههای اقتصادی، شغلی و نسبتهای عاطفی وجود نداشت هیچ عاقلی را سودای زندگی در آن نبوده و نیست.
- ما در پی کدام الگوی شهری هستیم و تهران را دارای چگونه شخصیتی میدانیم؟
- عبدالحسین مختاباد، ۲۱ آوریل ۲۰۱۵/ ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، در نطق پیش از دستور، مجلس[۴۹]
- همهٔ مردم این شهر از هرکجای این سرزمین که به تهران آمده باشند، فرهنگ و قومیت خودشان را هم آوردهاند؛ بنابراین تهران مجموعهای از همه اقوام است و میشود داستانهایی براساس سرگذشت هرکدام از این آدمها نوشت، آدمهایی که هریک گوشهای از این شهر زندگی و تلاش میکنند و این شهر را از یک روستای کوچک به نام «چنارستان» به یکی از پایتختهای بزرگ، پرجمعیت و نامدار جهان تبدیل کردهاند.
- نگاه افراطی وتعصبآمیز همیشه چیز بدی است؛ اینکه فقط تهران را آلودگی و مشکلاتی ببینیم که درگیرش بودهایم. خود من دراین شهر نوشابه فروختهام، کارمند بودهام و روزهای خوب و بد آن را لمس کردهام. اما این نگاه که بگوییم همه چیز این شهر زشت و بد است، همانقدر نگاه نادرستی است که بخواهیم بگوییم تهران بهشت است.
- … با این حال نمیشود گفت همه چیز در تهران است. چون در گوشه گوشه این کشور، در روستاهای پشت کوهها، بغل کویر و کنار دریا و جنگل افراد بسیاری دارند کار میکنند.
- هوشنگ مرادی کرمانی، ۵ ژانویه ۲۰۱۵/ ۱۵ دی ۱۳۹۳، گفتوگو با ستاد خبری «جایزه داستان تهران»[۵۰]
- در شهر نیاز به ایجاد فضای عمومی داریم. نیاز به فضای گفتوگو داریم. در گذشته هر خانهای یک حوض، باغچه و حیاط داشت و حیاط به واقع حیات بود که خانواده را دور هم جمع میکرد، اما حالا که این فضا نیست باید در جایی جبران شود، ولی نهتنها اینها را کم داریم، بلکه پارکینگ هم نداریم و هر پاساژ و برج و مالی که ساخته شده فقط فضاها را پر میکند و کمبود فضای عمومی را بیشتر میکند؛ برای نمونه تا همین امسال در نزدیکی خانه ما، میدان تاریخی و سرسبز منیریه وجود داشت اما با آمدن مترو این میدان به خیابان تبدیل شد؛ یعنی شهر ما تکنولوژیزدهاست و خط مترو همه میدانها را حذف میکند و خروجیهای آن هم معمولاً هیچ نسبت و سنخیتی با فضای میدان یا خیابانی که از آن بیرون آمده ندارد… اگر روزی این ذوقزدگی از تکنولوژی و ماشین در تهران کم شود میتوان امیدوار بود که به سمت شهری انسانی، شهری همراه با طبیعت و شهری که انسان در آن احترام و اولویت دارد حرکت میکنیم.
- احمد مسجدجامعی، ۵ دسامبر ۲۰۱۶/ ۱۵ آذر ۱۳۹۴، مصاحبه با «تین نیوز»[۵۱]
- مهمترین دلیلی که مرا مجاب کرد که روستانشینی اختیار کنم ازدحام و شلوغی در شهری مثل تهران بود… مهاجرت به روستا برایم دشوار نبود. میتوانم بگویم که از حضور در یک روستای خوش آب و هوا بسیار خوشحالم. بابت این مهاجرت چیزی را از دست ندادم و حتی خیلی چیزها را بهدست آوردهام… در این سالها ذهن آزادتر و خیال آسودهتری را داشتهام، چون از تنشها و درگیریها و مشغلههای تهران فاصله گرفتهام. من در ۱۷کیلومتری صومعهسرا زندگی میکنم. از آنها فاصله نمیگیرم و با تفاخر برخورد نمیکنم. میتوانم بگویم مثل یک آدم روستایی زندگی میکنم و خودم را یکی از همین مردم ساده و خوشقلب میدانم و به دیدنشان میروم. بیمار شوند به عیادتشان میروم و عزیزی را از دست بدهند برای عرض تسلیت بهشان سر میزنم. مردم هم با من احساس راحتی و صمیمیت میکنند و مرا یکی از خودشان میدانند. میتوانم بگویم از روزی که تهران را ترک گفته و به این منطقه باصفا آمدهام، حالم بهمراتب بهتر شدهاست. این خلوتی و آرامش روح مرا غنا میبخشد و خوشحالم که از ازدحام و شلوغی تهران فاصله گرفتهام.
- متأسفم که در تهران مشکلات جدی وجود دارد… مشکلاتی که در تهران به چشم میخورد، بسیار زیاد است. مشکلاتی که در این دو دههای که من تهران را ترک کردهام چندین برابر هم شدهاست. هنوز هم به گمانم وضعیت ترافیک تهران یکی از بزرگترین معضلات پایتخت است… اینهمه خودروی تکسرنشین که در خیابانها حضور دارند نمیگذارند این شهر نفس بکشد… متأسفانه در تهران استفاده از خودروی شخصی بهصورت بیرویهای رواج دارد.
- پروانه معصومی، ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۵/ ۲۸ تیر ۱۳۹۴، یادداشت در روزنامهٔ «همشهری»[۵۲]
- تهران هیچ هویتی ندارد چرا که ساخت وسازها در آن یکسان، کلیشه ای و بدون تناسب با اقلیم، روحیات و فرهنگ جامعه صورت گرفتهاست.
- سعید معیدفر، ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۴/ ۲۲ تیر ۱۳۹۳، مصاحبه با «ایلنا»[۵۳]
- [خانم میلانی، فکر میکنید تهران شهر خشنی است یا شهر خشنی نیست؟] بله، شهر خشن و زشتی است؛ مخصوصاً برای معلولان. این را حتماً با تأکید بنویسید! تهران، شهر خشنی است، مخصوصاً برای معلولان جنگ تحمیلی و عزیزانی که برای استقلال کشورمان جنگیدند که به نوعی قربانیان جامعهٔ ما هستند. وقتی شهری با قربانیان خودش اینقدر خشن باشد، دیگر تکلیف زنان مشخص است. [از نظر قیافه و شکل و شمایل چطور؟] شهر زشتی است. البته بناهای زیبایی، مخصوصاً در شمال شهر وجود دارد اما غالباً شهر زشتی است. همه میخواهند سقفی باشد برای زندگی و بروند زیر آن؛ ظاهرش برایشان مهم نیست؛ معماری داخلی و دکوراسیون داخل برایشان مهم است اما نمای بیرونی ساختمان که شهر را میسازد، برایشان مهم نیست.
- تهمینه میلانی، ۳۰ دسامبر ۲۰۰۷/ ۹ دی ۱۳۸۶؛ مصاحبه با «همشهری آنلاین»[۵۴]
و، ه، ی
[ویرایش]شعارها
[ویرایش]- تهران، شهری برای همه.
- شعار شهرداری تهران، ۲۰۱۹م/ ۱۳۹۸ش[۵۵]
شعرها
[ویرایش]شهر تهران |
شهریست پر از همهمه و قالاقیل | بهتان و دروغ و غیبت و فحش سبیل | |
خستیم از این همهمه ای گوش امان | مُردیم ازین زندگی ای مرگ دخیل |
محمدتقی بهار[۵۶] |
نوشتارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ «کوچه باغهای تیرآهن در خیابان خاطره ها». شرق، ش. ۲۰۲۸ (۱۰ خرداد ۱۳۹۳).
- ↑ سیما رادمنش. «با یک دست 5 هندوانه برداشتم». جام جم آنلاین، ۱۱ بهمن ۱۳۹۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۷ مارس ۲۰۲۲.
- ↑ «اصول شهرسازی ریلپایه به زودی تصویب میشود». خبرگزاری مهر. ۵ بهمن ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۹-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ «ویشکا آسایش: دو تا خیابان به من بدهید تا با بولدوزر به جانشان بیفتم!». خبرگزاری مهر، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۶ اوت ۲۰۲۳.
- ↑ «دکتر فرزانه اسعدی هنرمند پیکرتراش: طراحی شهری نقش تعیینکننده ای در جذب گردشگر دارد». سرمایه، ش. ۳۵۸ (۶ دی ۱۳۸۵): ۱۳.
- ↑ اسلامی ندوشن، محمدعلی. مرزهای ناپیدا. تهران: انتشارات یزدان، ۱۳۷۶ش. ۱۱۴ و ۱۱۹. شابک ۹۶۴۶۵۴۵۰۲۵.
- ↑ اسلامی ندوشن، محمدعلی. مرزهای ناپیدا. تهران: انتشارات یزدان، ۱۳۷۶ش. ۱۹۰. شابک ۹۶۴۶۵۴۵۰۲۵.
- ↑ «ازپیچیدگی جهان به زیباییشناسی تهران: گفتوگو با محمدرضا اصلانی!». انسانشناسی و فرهنگ، شهریور ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱ آوریل ۲۰۲۰.
- ↑ «گفت و گو با حسین امانت، طراح میدان و برج آزادی تهران». اکتبر ۲۰۰۷. اکتبر ۲۰۰۷.
- ↑ «چیزی از کودکیهایمان باقی نمانده». جام جم. ۲۲ شهریور ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۹-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ «تهران، شهری که مخفی میکند». ماهنامهٔ شبکه آفتاب. ۲۸ آبان ۱۳۹۳.
- ↑ «سهراب» لطافت داشت/دوست دارم خاک آثارم را مردم بگیرند». ایسنا. ۱۹ شهریور ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ براهنی، رضا. سفر مصر. ویرایش اول. تهران: نشر اول، ۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م. ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۴۸.
- ↑ «BOURDAIN’S FIELD NOTES: IRAN». explorepartsunknown.com، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷.
- ↑ «شهری که به ما سپردند». بیبیسی فارسی، ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۷–۲۵ تیر ۱۳۸۶.
- ↑ «تهران در مقام یک کارگاه ساختمانی بزرگ». تابناک تهران، ۴ اسفند ۱۳۹۳.
- ↑ «همسایه دیوار به دیوار (قسمت اول)». farzanehtaidi.uk، ۶ سپتامبر ۲۰۰۵.
- ↑ «آن رؤیای شیرین و این شهر پر اضطراب». بیبیسی فارسی، ۰۹ ژوئیه ۲۰۰۷–۱۸ تیر ۱۳۸۶.
- ↑ «دوست داشتنیترین شهر من». بیبیسی فارسی، ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۷/ ۰۲ مرداد ۱۳۸۶.
- ↑ «لوریس چکناواریان: تمام کوچههای کودکی ام در تهران خیابانهای ۶متری شده/ هویت تهران در کماست؟». خبرآنلاین، ۱۷ تیر ۱۳۹۴.
- ↑ «ادبیات و رهایی اخلاقی». cheheltan.net، ۸ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «حکایت من با تهرانی که بود». بیبیسی فارسی، ۱۱ اوت ۲۰۰۷–۲۰ مرداد ۱۳۸۶.
- ↑ «علی خدایی:داستانهای تهران قدیم را از یاد نبریم». پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۲۳ دی ۱۳۹۲.
- ↑ «شهری که آن شهر من نیست». جام جم، ۲۰ فروردین ۱۳۹۳.
- ↑ «علی خدایی:داستانهای تهران قدیم را از یاد نبریم». سایت رسمی ماهنامهٔ داستان همشهری، ۱۳ تیر ۱۳۹۴.
- ↑ «زندگی در نقش آن را باورپذیر میکند». روزنامهٔ جامجم. ۵ مرداد ۱۳۹۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۵ آوریل ۲۰۲۲.
- ↑ «موفقیت اصفهانیها در اشعار طنز/ هنرمندان در تهران خلاصه نمیشوند». مهر، ۱۸ فروردین ۱۳۹۳.
- ↑ «بلقیس سلیمانی: تهران ادبیات خودش را میخواهد». سایت رسمی ماهنامهٔ داستان همشهری، ۲۵ آذر ۱۳۹۳.
- ↑ «گفت و گو با منیرو روانی پور؛ 'نویسنده دروغ واقعی میگوید'». بیبیسی فارسی، ۲ فوریه ۲۰۰۸/ ۱۳ بهمن ۱۳۸۶.
- ↑ «پرند زاهدی در گفتوگو با صنعت و توریسم». صنعت و توریسم، ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- ↑ «معماری آشفته تهران». شرق»، ۳۱ مرداد ۱۳۹۴.
- ↑ «انتقاد 156 صفحهای حسن زندباف از موسیقی ایران». ایبنا، ۱۰ اسفند ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۳۰ آوریل ۲۰۲۲.
- ↑ «توصیهٔ محمدعلی سپانلو به آقای شهردار». قدس آنلاین، ۲۰ شهریور ۱۳۹۲.
- ↑ «گفتگوی مشروح با سریع القلم دربارهٔ سبک زندگی ایرانی/ خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفتهایم». مهر، ۱۰ بهمن ۱۳۹۱.
- ↑ «بلقیس سلیمانی: تهران ادبیات خودش را میخواهد». سایت رسمی ماهنامهٔ داستان همشهری، ۲۵ آذر ۱۳۹۳.
- ↑ شهری. طهران قدیم. ج. ۱. چاپ دوم. تهران: انتشارات معین، ۱۳۷۶. ۳۷۸ و ۳۷۹.
- ↑ «تهران؛ ابر شهری که زیرساختهای شهری متناسب با آن توسعه نیافتهاست». تسنیم، ۷ مهر ۱۳۹۳.
- ↑ «گفتگو با م. فرزانه». هاشور، آبان ۱۳۹۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۴ آوریل ۲۰۲۲.
- ↑ ««تهران» شهر شب نیست». خبرگزاری مهر، ۲۵ آذر ۱۳۹۲.
- ↑ «گفتگو با دکتر محمدمنصور فلامکی استاد معماری». بیبیسی فارسی، ۱۵ تیر ۱۳۸۶.
- ↑ «تهران را به یکی از قابل سکونتترین شهرهای جهان تبدیل میکنیم». خبرگزاری ایسنا، ۲۳ آبان ۱۳۹۳.
- ↑ «دشمنان آرزوی دیدن آثار تحریم در تهران را به گور خواهند برد». همشهری آنلاین، ۲۰ خرداد ۱۳۹۴.
- ↑ «سر بریدن گوسفند در آپارتمان». شرق، ۸ مرداد ۱۳۹۴.
- ↑ «کوچه؛ آموزگار کودکیهای ما». همشهری آنلاین، ۲۴ آذر ۱۴۰۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲ مه ۲۰۲۴.
- ↑ «گفتگو با غلامحسین کرباسچی شهردار سابق تهران - بخش اول». «بیبیسی فارسی، ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۷.
- ↑ «پارک مرا تعریف میکند». سایت رسمی ماهنامهٔ داستان همشهری، شهریور ۱۳۹۲.
- ↑ «پارک مرا تعریف میکند». تاریخ ایرانی، ۰۵ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ «هیچ جای دنیا مثل تهران اجازه برجسازی نمیدهند/ برجسازان اکثراً «پاس آمریکایی» دارند/ پاساژ علاءالدین آزمون شهرداری است». خبرگزاری فارس، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ «تهران شهر مثال زدنی برای زندگی نیست». خبرگزاری مهر، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ «هوشنگ مرادی کرمانی: نوشتن از شهر تهران، مثل نوشتن از اقیانوسی است با انوع و اقسام ماهیها و جانداران دریایی و حالوهوای موجهایش.». سایت رسمی ماهنامهٔ داستان همشهری، ۱۵ دی ۱۳۹۳.
- ↑ «تهران انضباط ندارد». تین نیوز - شبکه خبری تحلیلی صنعت حمل و نقل کشور، ۱۵ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ «آرامش خاطر با مهاجرت از تهراند». همشهری، ۲۸ تیر ۱۳۹۴.
- ↑ «تهران انضباط ندارد». ایلنا، ۲۲ تیر ۱۳۹۳.
- ↑ «مهندس تهمینه میلانی: معماری زنانه و مردانه ندارد». همشهری آنلاین، ۹ دی ۱۳۸۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۹.
- ↑ تهران شهری برای همه، همشهری آنلاین.
- ↑ ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳ - شهر تهران، گنجور.
پیوند به بیرون
[ویرایش]در پروژههای خواهر میتوانید در مورد تهران اطلاعات بیشتری پیدا کنید.
در میان واژهها از ویکیواژه
در میان تصویرها و رسانهها از ویکیانبار
در میان خبرها از ویکیگزارش