مرتضی احمدی
ظاهر
مرتضیٰ حاج سیّد احمدی (۱ نوامبر ۱۹۲۴–۲۱ دسامبر ۲۰۱۴) (۱۰ آبان ۱۳۰۳–۳۰ آذر ۱۳۹۳) بازیگر و صداپیشهٔ ایرانی بود. در محلهای در جنوب تهران به دنیا آمد و دورهٔ متوسطه را همانجا گذراند. از سال ۱۹۴۳م/ ۱۳۲۲ش با پیشپردهخوانی، فعالیت خود را در تئاتر آغاز کرد سپس در نمایشهای گوناگونی نقش آفرید. پیشهٔ هنری خود را با خوانندگی آواز بیات، بازیگری در تئاتر و صداپیشگی در رادیو ادامه داد. از سال ۱۹۵۴م/ ۱۳۳۳ش به سینما درآمد و در فیلمهای بسیاری حضور داشت، همچنین در مجموعههای تلویزیونی شرکت داشت.[۱] احمدی در ادبیات عامیانهٔ تهرانی نیز مطالعاتی داشت و در این زمینه آثاری دارد. او در سن نودسالگی در زادگاهش درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- من تهران را خیلی دوست دارم و از اینکه میبینم الان به شکل یک هیولا درآمده خیلی غصه میخورم. یک زمانی که شهر کوچکتر بود و این همه ساختوساز در آن نبود، کوههای شمیران را میتوانستید ببینید؛ کوههایی که جزو افتخار و هویت ما بود، اما الان دیگر نمیبینید. دیگر تهران، تهران ما نیست.
- فرهنگ قدیم تهران مال خود بچههای تهران است و آنها هستند که این فرهنگ را حفظ کردند. بچه تهران دروغ نمیگوید، بچه تهران پول و مال کسی را نمیخورد و همچنین به حریم و روابط کسی تعرض نمیکند … ما دوستانمان را ترک نمیکنیم. ما دوستیهایمان را از دبستان شروع میکنیم و تا مرگ با هم هستیم. اما در تهران فعلی همه چیز منسوخ شدهاست… باید پرسید چرا شهر ما اینطور شدهاست. الان یک دختر نمیتواند در خیابان براحتی راه برود. در قدیم در محلات همه مراقب دخترانشان بودند و کسی جرأت نمیکرد به یک دختر چپ نگاه کند، چون همه بچهمحلها آن را مثل ناموس خود میدانستند و از او مراقبت میکردند. الان کافی است یک دختر سر خیابان بایستد همه ماشینها جلویش میایستند تا سوارش کنند. ارزشهای اخلاقی از بین رفتهاست. یک مرد در تهران قدیم سعی میکرد اگر زنی را میبیند، سرش را پایین بیندازد تا برداشت بد نشود، اینها از ویژگیهای اخلاقی ما بودهاست، اما با مهاجرتهای بیرویهای که شد و با تأثیرات دنیای مدرن شما دیگر این سنتهای زیبا را نمیبینید.
- ۳۰ ژانویه ۲۰۱۳/ ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲]
- همیشه بیشتر از حد و سهم خودم از خدای خودم توقع نداشتهام. همیشه گفتهام که خدایا هرچیز که دادهای برایم بس است، همینها را برایم نگهدار که کم نشود. من هرگز زیادهخواه نبودم.
- … بهتر زندگیکردن برای من خوردن غذای بهتر یا کسب پول بیشتر نیست. این بهتر زندگیکردن یعنی من اخلاق خوبی داشته باشم و صبور باشم و خشونت به خرج ندهم. خودم را دست بالا نبینم و خودخواهی نداشته باشم.
- هرچیز عذابتان میدهد را نبینید. سعی کنید با تکیه بر خوبیها روزگار را بگذرانید. زندگی را سخت نگیرید، خوب و بدش میگذرد.
- ۱۲ ژوئن ۲۰۱۴/ ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۳]
دربارهٔ او
[ویرایش]- من از رفیقان نزدیک مرتضی احمدی هستم. صادقانه میگویم که سر دل او را نه به اندازهٔ نوهٔ هنرمندش ولی در اندازهٔ شایستگی خود میدانم. زندگی مرتضی احمدی به سه قسمت تقسیم میشود، بخش اول هنر، دوم ورزش و بخش سوم زندگی خصوصیاش بود که بخش سوم مجموع دو بخش اول است که همهٔ آن برای مردم بود.
منابع
[ویرایش]- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۲۵. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ سیما رادمنش. «با یک دست 5 هندوانه برداشتم». جام جم آنلاین، ۱۱ بهمن ۱۳۹۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۷ مارس ۲۰۲۲.
- ↑ عسل عباسیان. «فرصت آزمون و خطا به جوانان بدهیم». شرق، ۲۲ خرداد ۱۳۹۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۷ مارس ۲۰۲۲.
- ↑ http://www.yjc.ir/fa/news/5077546/برومند-همراه-با-مرتضی-احمدی-یک-فرهنگ-را-خاک-میکنیم-مرادخانی-فقدان-این-بازیگر-مشکل-اساسی-در-روایت-تاریخ-تهران-قدیم-است