قاهره
ظاهر
قاهره پایتخت مصر است و بزرگترین شهر آفریقا( در حدود 16 ملیون نفر جمعیت دارد) و میانه شرقی محسوب میشود. این شهر در کرانه رود نیل و در شمال مصر واقع شده است، در همسایگی غربی آن شهر باستانی جیزا و گورستان قدیمی ممفیس و اهرام ثلاثه وجود دارد.قاهره كه در قرن دهم میلادی تأسیس شد، خیلی زود به مركز جدید جهان اسلام تبدیل شد و در قرن چهاردهم-در این دوره به قاهره ،مصر هم می گفتند- به دوران اوج شكوفایی خود رسید.بافت معماری سنتی و اسلامی شهر قدیم قاهره با مساجد، مدارس اسلامی و حمامهای مشهور خود، از سال 1979 در فهرست میراث جهانی یونسكو ثبت شده است.
نقل قول ها
[ویرایش]- قاهره… شهری که بر خلاف تهران، در آن طبیعت بر صنعت تسلط دارد و از هر گوشهاش بوی بیابان و آب و شن میآید؛ شهری که طبیعتش را صعنت نپوشانیده است، برخلاف تهران که به این زودی خودش را از طبیعت بومی محروم کردهاست.
- رضا براهنی، «سفر مصر:۳-قلب خدای نیل در زیر پای من» [۱]
- قاهره بزرگی و عظمت خود را از عظمت و بزرگی طبیعت اطرافش به ارث بردهاست. شهر، با تصوری از وسعت به وجود آمده. تنگنایی نیست که در آن پنج میلیون نفر بچپند و زندگی بکنند. خیابانها وسیع است، ساختمانها عظیم و حتی در داخل ساختمانها، وسعت بیشتر به چشم میخورد تا تنگنا.
- انسان هرگز در این شهر احساس بیزاری نمیکند، میتواند خوب بخوابد… در قاهره… به این مسئله اعتقادم افزون شد که طبیعت و وسعت که اصولاً در ذات طبیعت است، روح را آرامشی میبخشد که در سایهٔ آن انسان میتواند راحتتر بخوابد، روشنتر ببیند و حسن جاهطلبی و بدگمانی و ستیزهجویی خود را به حداقل کاهش دهد.
- طبیعت قاهره را رها نکرده. طبیعت قاهره را دربرگرفته، پرورانده، بدان ابعاد وسیع و عظیمالجثهٔ خود را ارزانی داشتهاست.
- رضا براهنی، «سفر مصر: ۴-واقعیت در برابر من» [۲]
- «آن که قاهره را ندیده بزرگی تمدن اسلامی را نمیشناسد، مصر پایتخت و باغ جهان و رواق اسلام است».
- «من به قاهره آمدم تا آغازی دوباره را در روابط اسلام و آمریکا شاهد باشم و روابط توام با اعتماد بین آمریکا و جهان اسلام برقرار کنم.»
- «در دو شهر قاهره و مصر پانزده مسجد آدینه دیده مىشود كه روزهاى جمعه گروه بسیارى در آنها گرد مىآیند و خطبه و جماعت رونقى ویژه مىیابد. در میان بازار مسجدى كه "باب الجوامع" خوانده مىشود، با چهارصد ستون مرمرین و محرابى از مرمر سپید كه همه آیههاى قرآن بر آن نگاشته شده، به چشم مىخورد.»
- «دو قصر به نامهاى "لؤلؤ" و "جوهر" در كرانه رود نیل بنیاد كردهاند، چون آب نیل فزونى یابد و هنگام گشایش خلیج و دیگر نهرها فرارسد، جشن میگیرند و مراسمى به نام "ركوب فتح الخلیج" برگزار مىشود. پیش از جشن و مراسم ویژه آن، در كنار نهر بارگاهى شكوهمند از ابریشم زربفت و آراسته به گوهرهاى پر ارز برپا مىدارند به گونهاى كه صد سوار مىتوانند در سایه آن بایستند. اندكى پیشتر از این سایبان مجلل، خیمهاى زیبا و بزرگ از نوعى حریر منقّش رومى برافراشته مىسازند، كه در هر ساعتى از روز به رنگى درمىآید. سه روز قبل از مراسم، در اصطبلهاى سلطنتى شیپور و طبل مىزنند تا اسبها با صداهاى رایج جشن الفت گیرند. در روز جشن ده هزار اسب با زین زرین، گردنبند و سر افسار جواهر نشان، نمد زینهاى ابریشمین، كه نام سلطان بر حاشیهاش نگاشته شده، زره بر سر افكنده و خود بر كوهه زین نهاده پاى مىایستند تا در كنار شترها و استران آراسته به كجاوهها و هودجهاى سراسر مروارید و گوهر شاهد حضور فرمانرواى فاطمى باشند.»
- «عبدالله مهدی خود را از اعقاب پیامبر از طریق فاطمه میدانست و به همین سبب خاندان او را فاطمی خواندند. سه خلیفهٔ اول فاطمی فقط بر شمال آفریقا (مغرب) فرمان راندند، ولی چهارمی مُعّز در ۹۶۹م مصر را فتح کرد و شهر قاهره را برای پایتختی خود بنا نهاد. برای نخستین بار در خاورمیانه دودمانی نیرومند و مستقل زمام امور را به دست میگرفت که نه تنها حاکمیت تشریفاتی عباسیان را به رسمیت نمیشناخت، بلکه خلافت خاص خود را در برابر آنها برمیافراشت و پیشوایی عباسیان بر همهٔ جهان اسلام را نمیپذیرفت و حتی بنیان نظری خلافت اهل سنت را منکر میشد.
فاطمیان افزون بر اقدامات سیاسی، نظامی و مذهبی، سیاست اقتصادی ماهرانهای هم در پیش گرفتند که هدف آن تغییر مسیر راه تجاری شرق از خلیج فارس به بحر احمر و در عین حال تقویت مصر و تضعیف عراق بود.»