انسان
ظاهر
(تغییرمسیر از انسانیت)
انسان با نام علمی لاتین "Homo sapiens" (هومو سَپییِنس) بهمعنای «انسان خردمند» یک پستاندار از نوع دوپا و از خانوادهٔ انسانیان است. انسانها بسیار باهوش و اجتماعی هستند.
گفتاوردها
[ویرایش]- «از این آدمی شگفتی گیرید: با پیه مینگرد و با گوشت سخن میگوید: و با استخوان میشنود، و از شکافی دم برمیآورد.»
- علی بن ابیطالب نهج البلاغه، کلمات قصار، ۸
- «مردم بر دو گونهاند: یابندهای که به یافتههایش بسنده نمیکند و جویندهای که نمییابد.»
- علیرضا بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۳۴۹
- «انسان یگانه حیوانی است که تا وقتی طعمه خود را نخورده با او خیلی دوستانه رفتار میکند.»
- ساموئل باتلر بدون منبع
- «انسانها یگانه حیواناتی هستند که من از آنها سخت وحشت دارم.»
- برنارد شاو بدون منبع
- «انسان در این عالم چون شبح سرگردانی است که هنگام عبور از این راه حتی سایهای از خود به یادگار نمیگذارد.»
- من تصور میکنم جهانی وجود ندارد به عنوان یک ظرف، تا ما به عنوان مظروف آن و درون آن باشیم. بلکه تصور میکنم هر موجودی از جمله انسان، هستهٔ یک هستی رو به گسترش است و با تخیل، تصور، گفتار و عملش، جهان خود را میسازد. پس همه خلاقاند. نه اینکه خالق اشیاء کوچک باشند. بلکه هر مخلوقی، خود، دوباره خالق خویش و جهان خویش است.
- محسن مخملباف، ۲۰۰۰م/ ۱۳۷۹ش؛ مصاحبه با مجله «موج آسیا» ژاپن[۱]
- شما که نمیتوانید انسان را فقط در یک قالب خاص و چارچوب عقلانی خودتان تعریف کنید.
- داریوش مهرجویی، ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۳/ ۲۴ تیر ۱۳۹۲؛ مصاحبه با روزنامهٔ «شرق»[۲]
درمانِ تو در خودِ توست و تو خود نمی دانی | و دردِ تو هم در خودِ توست و تو خود نمیبینی | |
گمان میکنی که چیزی کوچک هستی | حال آن که جهانی بزرگ در تو نهفتهاست | |
علی بن ابیطالب ترجمهٔ شعر از عربی، از دیوانِ او |
- «انسان خود را نمیشناسد مگر در هنگام فقر و بدبختی.»
- آلفرد دو موسه
- «انسان فرزند محیط وجامعهای است که در آن نشو ونما مینماید.»
- «بدترین مردم کسی است که از بدگمانی بسیار به هیچکس اطمینان ندارد و از بدکاری بسیار هیچکس به او اطمینان ندارد.»
- اقلیدس
- «انسان، ماشین خیلی پیچیدهای است. ما باید به انسان بودن مان، به داشتن ظرفیت فراتر رفتن از آنچه هستیم، غلبه بر ترس و تاریکی افتخار کنیم. ما انسانها جستجوگران روشنایی هستیم.»
- «انسان فطرتاً موجودی تراژیک است. به محض اینکه بر زندگی پیرامونش آگاهی مییابد، پی میبرد که باید دیر یا زود آن را ترک کند. تراژدی در همینجا نهفتهاست. موجودات دیگر نمیدانند که خواهند مُرد، اما انسان میداند که هر زندگی باید پایان پذیرد و میداند کمه این پایان تا ابد با انسان همراه است. او خویشان و دوستان را از دست میدهد و مرگ هم بیوقفه او را تهدید میکند. زندگی در بستر مسائل اجتماعی، آمیزهای از شادیها و اندوهها، یافتنها و از دست دادنها، کامیابیها و ناکامیهاست.»
ای نسخهٔ نامه الاهی که تویی ای آینهٔ جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی[۵] {{م|افضلالدین کاشانی[۵]
بدون منبع
[ویرایش]- ارسطو: انسان دنیایی از عجایب است.
- جان اشتانبک: آدمی بصیرت است نه بصورت، انسانیت به کمال است نه به جمال.
- شکسپیر: آن کس که جرات انجام کارهای شایسته دارد، انسان است.
- ریچارد برتن: آنچه را که انسانیت به تو فرمان میدهد، انجام بده و از هیچکس جز خودت متوقع آفرین مباش.
- ویلیام فالکر: اگر انسان هر کاری را به اجبار انجام دهد، یعنی مثلاً، خود را مجبور نماید که هر روز ده صفحه بنویسد، آن علاقه اصلی و باطنی از بین خواهد رفت، من تصدیق میکنم که نوشتن کار سختی است، ولی حتماً باید با تفریح توأم باشد.
- اشتیل: انسان ترکیب عجیبی است و در عین ناچیزی خود را برتر از همه میشمارد.
- هوگو: انسان در این عالم چون شمع سرگردانی است که هنگام عبور از این راه حتی سایهای از خود به یادگار نمیگذارد.
- تولستوی: انسانی که معنی و هدف زندگی را بداند، خود را نه تنها با افراد ملت خویش برابر خواهد دانست، بلکه با تمام اقوام دیگر نیز مساوی خواهد شمرد.
- ناپلئون بوناپارت: انسانها به صورت کلی چیزی جز کودکان بزرگ نیستند.
- افلاطون: در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان صحبت است.
- افلاطون: زینت انسان سه چیز است: علم، محبت و آزادی.
منابع
[ویرایش]- ↑ «نون و گلدون، سینمای حیرت». وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف، ۲۰۰۰م/ ۱۳۷۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «داریوش مهرجویی در گفت وگو با «شرق» :سیاست زده نیستم». شرق، ۲۴ تیر ۱۳۹۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۵ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «گفتگوی یورونیوز با اینگیرید بتانکور، نویسنده و گروگان سابق فارک». یورونیوز، ۲۳/۰۷/۲۰۱۴.
- ↑ ده گفتگو. ترجمهٔ احمد پوری. نشر چشمه، ۱۳۸۹. ۱۴۳. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۰۰۸۸۲.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ هدایت، رضاقلیخان. «۱۷۰. افضلالدین کاشانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۵۷.