مظاهر مصفا
ظاهر
مُظاهِر مُصَفّا (۲۳ اوت ۱۹۳۲ - ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹) (۱ شهریور ۱۳۱۱ – ۸ آبان ۱۳۹۸)دکترای زبان و ادبیات فارسی، شاعر، آموزگار، استاد دانشگاه، مقامدار آموزشی، دانشنامهنویس، متنویرای کهن و مؤلف ایرانی است. در شعر تخلُّصهای یادگار، طوفان، آتش، زروان و مصفا گزیده است و کمتر از این نامها به کار برده است.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- «معیشت، مردم را سر درگریبان کرده است؛ وقتی دانشگاهی میلیونها تومان برای یک دکترا میگیرد و دانشجوی فارغالتحصیل نیز این مدرک را کنج خانهاش آویزان میکند و تنها با آن پز میدهد، دیگر چه انتظاری از روزگار میتوان داشت؟ آیا به این میگویند یک محیط علمی و نخبهپرور؟»
- «من بیتعارف بگویم که «معیشت»، مهمترین عامل کتاب نخواندن مردم است؛ درست است که عوامل دیگری هم در این موضوع دخیل هستند ولی عامل اصلی به باور من وضعیت نامناسب و دغدغههای معیشتی است.»
- مصاحبهٔ پژمان موسوی، روزنامهٔ شرق با او؛ چاپ ۳۱ مرداد ۱۳۹۲/ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲ [۲]
یار من آمد، دل بدهیدش | جان بفشانید، سر بنهیدش | |
در بگشایید، گل بفشانید | نقل بیارید، می بدهیدش | |
عود و نی و چنگ، هان بنوازید | بادهٔ گلرنگ، هی بکشیدش | |
تا بفروزد، شمع جگرسوز | در قدم او، سر ببریدش | |
شعله فروزید، عود بسوزید | گِرد بگردید، بوسه زنیدش | |
کعبهٔ ما دوست، قبلهٔ ما اوست | دست خدا اوست، سجده کنیدش | |
چشمه هستیات، غنچهٔ نوشش | سایهٔ طوباست، سایهٔ بیدش | |
غیرت سنبل، موی سیاهش | حسرت نسرین، روی سپیدش | |
تا دل عاش، مست شما شد | محو خدا شد، بد مکنیدش | |
آنکه سر او، خاک شما گشت | گر ننوازید، پا مزنیدش[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۳۳۰. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.
- ↑ «معيشت، مردم را سردرگريبان كرده». روزنامهٔ شرق. ۳۱ مرداد ۱۳۹۲.