ایرج میرزا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
** ''قطعهها/ سازش روس و انگلیس'' |
** ''قطعهها/ سازش روس و انگلیس'' |
||
* «این جهان پیش رادمردِ حکیم// هست محنتفزای ِغم آباد// زن و مرد و شه و گدا دارند// همه از دست این جهان فریاد// چشم عبرت گشا ببین که چهسان// مسند [[جام جم|جم]] بداد بر کف باد// پیرزالی است نوعروس نمای// کرده در زیر خاک بس داماد// همه ناکام از زمانه روند// هیچکس نیست از جهان دلشاد// جامهٔ مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز [[مادر]] زاد» |
* «این جهان پیش رادمردِ حکیم// هست محنتفزای ِغم آباد// زن و مرد و شه و گدا دارند// همه از دست این جهان فریاد// چشم عبرت گشا ببین که چهسان// مسند [[جام جم|جم]] بداد بر کف باد// پیرزالی است نوعروس نمای// کرده در زیر خاک بس داماد// همه ناکام از زمانه روند// هیچکس نیست از جهان دلشاد// جامهٔ [[مرگ|مرگش]] آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز [[مادر]] زاد» |
||
** ''قطعهها/ تاریخ فوت'' |
** ''قطعهها/ تاریخ فوت'' |
||
* «بر شعر من مخند به خشکی که خواجه گفت// کی شعر تر تراود از خاطر حزین» |
* «بر [[شعر]] من [[خنده|مخند]] به خشکی که خواجه گفت// کی شعر تر تراود از خاطر حزین» |
||
** ''قطعهها/ دوهدیه'' |
** ''قطعهها/ دوهدیه'' |
||
* «بگریزد ز من از نیمه راه// پول غول آمد و من بسمالله» |
* «بگریزد ز من از نیمه راه// پول غول آمد و من بسمالله» |
||
** ''مثنویها/ انقلاب ادبی'' |
** ''مثنویها/ [[انقلاب]] ادبی'' |
||
* «بگو آن [[عاف قزوینی|عارفِ]] عامینما را// که گم کردی تو سوراخ دعا را» |
* «بگو آن [[عاف قزوینی|عارفِ]] عامینما را// که گم کردی تو سوراخ دعا را» |
||
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
||
* «به یونان این مثل معروف باشد// که ربالنوع روزی کور باشد» |
* «به یونان این [[ضربالمثل|مثل]] معروف باشد// که ربالنوع روزی کور باشد» |
||
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
** ''مثنویها/ شاه و جام'' |
** ''مثنویها/ شاه و جام'' |
||
* «جنبش افتاد در احزابِ غیور// آب داخل شد در لانهٔ مور» |
* «جنبش افتاد در احزابِ غیور// آب داخل شد در لانهٔ [[مورچه|مور]]» |
||
** ''مثنویها/ انقلاب ادبی'' |
** ''مثنویها/ [[انقلاب]] ادبی'' |
||
* «چند گویم عماد کاری کن// چند خوانم به گوش [[خر]] یاسین» |
* «چند گویم عماد کاری کن// چند خوانم به گوش [[خر]] یاسین» |
||
** ''قطعهها/ سفر اصفهان'' |
** ''قطعهها/ سفر [[اصفهان]]'' |
||
* «چنین داد پاسخ که این گفت اوست//چو ناکشتهای [[خرس]]، مفروش پوست» |
* «چنین داد پاسخ که این گفت اوست//چو ناکشتهای [[خرس]]، مفروش پوست» |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
** ''قصیدهها/ مدح ناصرالدینشاه'' |
** ''قصیدهها/ مدح ناصرالدینشاه'' |
||
* «چون خورم |
* «چون خورم [[شراب|می]]، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار، کار آید پدید» |
||
** ''غزلها'' |
** ''غزلها'' |
||
* «خوانده بود این مَثَل آن مایهٔ ناز// که نکویی کن و در آب انداز» |
* «خوانده بود این [[ضربالمثل|مَثَل]] آن مایهٔ ناز// که نکویی کن و در آب انداز» |
||
** ''مثنویها/ هدیهٔ عاشق'' |
** ''مثنویها/ هدیهٔ عاشق'' |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
** ''مثنویها/ هدیهٔ عاشق'' |
** ''مثنویها/ هدیهٔ عاشق'' |
||
* «[[دانش|علم]] اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو |
* «[[دانش|علم]] اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو [[گل]] گردد خوشبو، چو به گل شد همبر» |
||
** ''قصیدهها/ اندرز و نصیحت'' |
** ''قصیدهها/ اندرز و نصیحت'' |
||
* «که باشد این مَثَل منظور هرکس// زبان [[خر]]، خلج میداند و بس» |
* «که باشد این [[ضربالمثل|مَثَل]] منظور هرکس// زبان [[خر]]، خلج میداند و بس» |
||
** ''مثنویها/ انتقاد از مستشاران'' |
** ''مثنویها/ انتقاد از مستشاران'' |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
** ''قطعهها/ قطعه'' |
** ''قطعهها/ قطعه'' |
||
* «مرگ برای ضعیف امر طبیعی است// هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد» |
* «[[مرگ]] برای ضعیف امر طبیعی است// هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد» |
||
** ''قطعهها/ بقای انسب'' |
** ''قطعهها/ بقای انسب'' |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
** ''مثنویها/ عارفنامه'' |
||
* «وقت را مردم با عقل غنیمت شمرند// اگرت عقل بود وقت غنیمت بشمر// تکیه بر حسن مکن در طلب [[دانش|علم]] برآی// این درختیست که هر فصل دهد بر تو ثمر» |
* «وقت را مردم با عقل غنیمت شمرند// اگرت عقل بود وقت غنیمت بشمر// تکیه بر حسن مکن در طلب [[دانش|علم]] برآی// این [[درخت|درختیست]] که هر فصل دهد بر تو ثمر» |
||
** ''قصیدهها/ اندرز و نصیحت'' |
** ''قصیدهها/ اندرز و نصیحت'' |
||
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۰۳
ایرجمیرزا، ملقب به جلالالملک، پسر غلامحسینمیرزا، پسر فتحعلیشاه قاجار. زادروز: (۱۲۹۰ - ۱۳۴۳ هجری قمری) برابر با (۱۸۷۴ - ۱۹۲۴ میلادی)
دارای منبع
دیوان اشعار
- «آبرو را بگذارم سر این پارهٔ دل// بهر لختی جگرک، سفرهقلمکار کنم»
- قصیدهها/ وسوسه
- «آنکه گوید بگریز از من و با او بنشین// خواهد از چاله برون آیی و افتی در چاه»
- قصیدهها/ سیهچشم نامهربان
- «این جهان پیش رادمردِ حکیم// هست محنتفزای ِغم آباد// زن و مرد و شه و گدا دارند// همه از دست این جهان فریاد// چشم عبرت گشا ببین که چهسان// مسند جم بداد بر کف باد// پیرزالی است نوعروس نمای// کرده در زیر خاک بس داماد// همه ناکام از زمانه روند// هیچکس نیست از جهان دلشاد// جامهٔ مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد»
- قطعهها/ تاریخ فوت
- «بگریزد ز من از نیمه راه// پول غول آمد و من بسمالله»
- مثنویها/ انقلاب ادبی
- «بگو آن عارفِ عامینما را// که گم کردی تو سوراخ دعا را»
- مثنویها/ عارفنامه
- «به یونان این مثل معروف باشد// که ربالنوع روزی کور باشد»
- مثنویها/ عارفنامه
- «تعقیب نموده و گرفتند// دزدِ نگرفته، پادشاه است»
- قطعهها/ دزدِ نگرفته
- «تو میخواهی بگویی دیرجوشی// به منهم هیزم تر میفروشی!»
- مثنویها/ عارفنامه
- «چنین داد پاسخ که این گفت اوست//چو ناکشتهای خرس، مفروش پوست»
- مثنویها/ خرس و صیاد
- «چو آب استاده شد یابد عفونت// چو جاری گشت گردد صاف و روشن»
- قصیدهها/ مدح ناصرالدینشاه
- «چون خورم می، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار، کار آید پدید»
- غزلها
- «خوانده بود این مَثَل آن مایهٔ ناز// که نکویی کن و در آب انداز»
- مثنویها/ هدیهٔ عاشق
- «دزدان ِ خروس دیگرانند// پرهاش برون ز جیب بنده است!»
- قطعهها/ افکار خندهآور
- «سختی چو بالسویه بود، سهل میشود// چون عام شد بلیه، شود کماثر همی»
- قصیدهها/ تسلیت به دوستِ پدرمرده
- «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
- قصیدهها/ اندرز و نصیحت
- «سیم امروز زدستت برود تا فردا// بادبر باشد چیزی که بود بادآور»
- قصیدهها/ اندرز و نصیحت
- «عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد»
- مثنویها/ هدیهٔ عاشق
- «علم اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
- قصیدهها/ اندرز و نصیحت
- «گویند ماکیان را باید گرفت و کشت// گر بر خلاف رسم کند نغمه خروس»
- قطعهها/ قطعه
- «مرگ برای ضعیف امر طبیعی است// هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد»
- قطعهها/ بقای انسب
- «ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید// ردیف آنرا فیالفور لفظ ِ بار کنند// برای آنکه چو کاری به دستشان افتاد// برآن سرند که بار ِ خویش بار کنند»
- قطعهها/ کار و بار
- «نمیدانی نظربازی گناه است// ز ما تا قبر چارانگشت راه است؟»
- مثنویها/ عارفنامه
- «وقت را مردم با عقل غنیمت شمرند// اگرت عقل بود وقت غنیمت بشمر// تکیه بر حسن مکن در طلب علم برآی// این درختیست که هر فصل دهد بر تو ثمر»
- قصیدهها/ اندرز و نصیحت
- «همانا گرگ پالاندیده باشی// تو خیلی پاردمساییده باشی!»
- مثنویها/ عارفنامه
بدون منبع
- «آنکه بود شرم و حیا رهبرش// خلق ربایند کلاه از سرش»
- «آه از آن روز که بیکسب هنر شام شود// وای از آن شام که بیمطرب و ساغر گذرد»
- «به جای بد کشانیدی سخن را// بسی بیربط خواندی این دهن را»
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |