پرش به محتوا

شاهین

از ویکی‌گفتاورد
شاهین

شاهین، پرنده‌ای است شکاری از تیره بازها.

شاهین در اشعار فارسی

[ویرایش]
  • «با کبوتر، باز کی شد هم‌نفس// کی شود هم‌راز، عنقا با مگس»
  • «باز هم باز بود ورچه که او بسته بود// صولت بازی از باز فکندن نتوان»
  • «با همت باز باش و با کبر پلنگ// زیبا بگه شکار و پیروز به جنگ»
  • «برون ز کنج قناعت منه تو پای طلب// که مرغ خانگی ایمن بود ز چنگل باز»
  • «بسان بازم کش بداری اندر بند// شکار پیش تو آرد چو بازیابد پر»
  • «بسی نماند که در عهد رای و رایت او// به یک مقام نشینند صعوه و شاهین»
  • «به موبد چنان گفت دهقان سغد// که برناید از خانه باز جغد»
  • «پیر در دست طفل گردد اسیر// پشه گیرد چو باشه گردد پیر»
  • «تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی// گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد»
  • «چنان به یک ره میزان عدل شد طیار// که میل سوی کبوتر نمی‌کند شاهین»
  • «چو شاهین بازماند از پریدن// زگنجشکش لگد باید چشیدن»
  • «خود را بزیر چنگل شاهین عشق تو// عنقای صبر من پر و بالی نیافته»
  • «دلم ربود بدان زلف همچو چنگل باز// تو هیچ باز شنیدی که دل شکار کند»
  • «دم عقرب بتابید از سر کوه// چنان چون چشم شاهین از نشیمن»
  • «زآهنین چنگال شاهین غمت// رخنه رخنه‌ست اندرون من چو دام»
  • «ز شاهین و از باز و پران عقاب// ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب»
  • «سگ و یوز در پیش شاهین و باز// همی راند بر دشت روز دراز»
  • «سوی شاهین بحری بازگشتی// که وحشی‌تر شود شاهین دشتی»
  • «شهپر زاغ و زغن زیبای قید و صید نیست// این کرامت همره شهباز و شاهین کرده‌اند»
  • «فرود آمد یکی شاهین به شبگیر// تذرو نازنین را کرد نخجیر»
  • «کار خرد ضربت این ساز نیست// صید ملخ شیوه شهباز نیست»
  • «کجا گشت شاهین او صیدگیر// ز شاهین گردون برآرد نفیر»
  • «گرگ را کی رسد صلابت شیر// باز را کی رسد نهیب شخیش»
  • «ما در خور صید تو نباشیم ولیکن// گنجشک بدست است به از باز پریده»
  • «نشستن‌گه و مجلس و می‌گسار// همان باز و شاهین و یوز و شکار»
  • «و زان پس برفتند سیصد سوار// پس بازداران همه یوزدار// به زنجیر هفتاد شیر و پلنگ// به دیبای چین اندرون بسته تنگ»
  • «هزار کبک ندارد دل یکی شاهین// هزار بنده ندارد دل خداوندی»

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
شاهین
دارد.