مرگ خوش
ظاهر
مرگ خوش (به فرانسوی: La Mort heureuse) رمانی از آلبر کامو که بین سالهای ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸ نوشته شده بود ولی بعد از درگذشت نویسنده آن در سال ۱۹۷۱ منتشر شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- «وقتی که به زندگی ام و رنگهای نهانش مینگرم، حس گریه ای شدید به من دست میدهد.»[۱]
- «اما گاهی اوقات، زندگی کردن از شلیک به خود، شهامت بیشتری میطلبد.»
- «آدمهای هم سن و سال ما به هم عشق نمیورزند، فقط یکدیگر را ارضا میکنند. بعدها، وقتی که پیر و ناتوان شدی، میتوانی کسی را دوست داشته باشی.»
- «پول روی همه حرومزادگیها رو می پوشونه.»
- «صندلیهای درب و داغان، کمدی با آیینه ای رنگ و رو رفته و میز آرایش گوشه شکسته، برایش وجود خارجی نداشتند :عادت همه چیز را کدر کرده بود.»
- «تو سن و سال ما، آدمها عاشق هم نمی شن، بلکه به هم لذت می دن، فقط همین.»
- «دوست ندارم جدی صحبت کنم. چون در این صورت فقط یک چیز می مونه که دربارهٔ اون حرف بزنم توجیهی که می تونی برای زندگی داشته باشی.»
- «گفت: کسی که تو رو دوست داشته باشه دچار رنج زیاد می شه … و به خاطر حرکت ناگهانی مورسو دچار شگفتی شد و حرفش را برید. پاتریس که سرش را زیر سایه برده بود داد زد: احساسات دیگران روی من تأثیری نداره. زاگرو گفت: این واقعیته. من هم واقعیت را گفتم روزی تنها می مونی، همین.»
- «شوق به خوشبختی با ارزشترین چیزیه که تو قلب آدم نهفتهس.»
- «داشتن پول یعنی تصاحب زمان. این نظر اصلی منه. زمان را می شه خرید. پولدار بودن یا شدن داشتن زمان برای خوشبختیه، اگه عرضه شو داشته باشی.»
- «همه بدبختی و بی رحمی تمدن را می شه با یه اصل بدیهی احمقانه سنجید: ملل خوشبخت تاریخی ندارن.»
- «منتظر مردی نباش که باهات کنار بیاد. این اشتباهیه که خیلی از زنها دچارش می شن. تو خودت خوشبختی را پیدا کن.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]- آلبر کامو
- بیگانه
- طاعون
- انسان طاغی
- سقوط
- آدم اول
- افسانه سیزیف
- کالیگولا
- عادلها
- سوءتفاهم
- حکومت نظامی
- پشت و رو
- تبعید و سلطنت
- یادداشتها
- چند نامه به دوست آلمانی
منابع
[ویرایش]- ↑ آلبر کامو، مرگ خوش، ترجمهٔ احسان لامع، انتشارات نگاه، ۱۳۸۷.