حجاز

از ویکی‌گفتاورد

حجاز نام تاریخی ناحیه غرب شبه جزیره عربستان است. شهرهای مهم مذهبی مکه و مدینه در این ناحیه قرار دارند. حجاز بمعنای «مانع» است.

شعر[ویرایش]

  • «چون کبوتر به مکه یابد امن// از عراقش سوی حجاز فرست»


  • « هر خسته را که کعبه‌ی دل خاک کوی تست//گو: سعی کن، که حاجت راه حجاز نیست »


  • « چون دلت نیست محرم توحید//سفر کعبه و حجاز مکن »


  • « قبله چون روی تست عاشق را دل به سوی تو به که رو به حجاز »


  • « از دعای او به آهنگ اجابت در عراق //راست جوش کاروانست از صفاهان تا حجاز! »
  • « فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق //نوای بانگ غزل‌های حافظ از شیراز »


  • « وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز/آن عرب، شعری به آهنگ حجاز://کل من لم یعشق الوجه الحسن/قرب الجل الیه و الرسن//یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار/بهر او پالان و افساری بیار»//گر کسی گوید که: از عمرت همین/هفت روزی مانده، وان گردد یقین »


  • « تو سلطان حجازی من فقیرم/ولی در کشور معنی امیرم//جهانی کو ز تخم «لااله» رست/بیا بنگر به آغوش ضمیرم »


  • « ملوکیت سراپا شیشه بازی است/ازو ایمن نه رومی نی حجازی است//حضور تو غم یاران بگویم/به امیدی که وقت دل نوازی است »


  • « سرود رفته باز آید که ناید؟/نسیمی از حجاز آید که ناید؟//سرآمد روزگار این فقیری/دگر دانای راز آید که ناید؟ »


  • « ریگ عراق منتظر ، کشت حجاز تشنه کام//خون حسین باز ده کوفه و شام خویش را »


  • « تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر//دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است »


  • « تب و تاب بتکدهٔ عجم نرسد بسوز و گداز من//که بیک نگاه محمد عربی گرفت حجاز من »


  • « دل به محبوب حجازی بسته ایم//زین جهت با یکدگر پیوسته ایم »
  • سفرى به کوى جانان ز ره حجاز باشد /سفر حقیقت آرى ز ره مجاز باشد//همه خارهاى صحرا بکشم به دیده// چون گل اگر این ره بیابان طرف حجاز باشد.
    • ناشناس

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
حجاز
دارد.