بوسه
ظاهر
بوسه تماس دادن لب با جایی است که معمولاً برای ابراز محبت، نشان دادن احترام و یا به عنوان سلام و خداحافظی استفاده میشود.
- «اسلحه را با بوسه و گلوله را با گل نمیتوان نابود کرد.»
- «یک بوسه کافی است که گناهی محسوب شود.»
- «برای یک زن نخستین بوسه پایان یا آغازی است و برای مرد نخستین بوسه آغاز پایانی است.»
- هلن رولند بدون منبع
- «خر به بوسه و پیغام آب نمیخوره.»
- «هزار سیلی مادر را در ازای یک بوسه از مادر خریدارم.» ضربالمثل ارمنی
شعر
[ویرایش]- «آنکه لبش مایهٔ حلاوت قند است// کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است»
- «آیی و گویی که بوسه خواهی؟ خواهم// کور چهخواهد بجز دو دیده روشن»
- «از برای مصلحت، مرد حکیم// دمب خر را بوسه زد خواندش کریم»
- «از بهر بوسهای ز لبش جان همی دهم// اینم نمیستاند و آنم نمیدهد»
- «از لب شکرین او بوسه بجان خریدهام// ز آنکه حلاوتی بود جنس گرانخریده را»
- «ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس// بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس»
- «بگفتمش: به لبم بوسهای حوالت کن// بهخنده گفت: کیات با من این معامله بود؟»
- «بوسهای ز آن دهن تنگ بده یا بفروش// کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند»
- «به بوسهای ز دهان تو آرزومندم// فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم»
- «پی یک بوسه گرد پایه حوض// بسی گشتم تو دل دریا نکردی»
- «تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد// کسی معامله بهتر از این دوتا نکند»
- «جان بهلب آمد و بوسید لب جانان را// طلب بوسه جانان بهلب آرد جان را»
- «خوش آنکه ز می مست شوی بیخبر افتی// پنهان ز تو من بوسه زنم آن کف پا را»
- «دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتیست// که اگر باز ستانند دوچندان گردد»
- «روی نگار در نظرم جلوه مینمود// وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم»
- «سرمست در قبای زرافشان چو بگذری// یک بوسه نذر حافظ پشمینهپوش کن»
- «شاعر و آنگاه رد بوسه شیرین// کودک و آنگاه ترک دانه خرما»
- «قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست// بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند»
- «گفتم: ز لعل نوشلبان پیر را چهسود// گفتا: به بوسه شکرینش جوان کنند»
- «گفتمش: بوسی از آن تُنگ شکر قسمت ماست// گفت: این نقطه دگر قابل قسمت نبود»
- «گفت: مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو؟// مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو»
- «گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم// وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم نه یک»
- «مرد گستاخی نیام تا خوش در آغوشت کشم// بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست»
- «منِ خاکی که از این در نتوانم برخاست// از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند»
- «هر بوسه کز آن تنگ دهان میخواهی/عمریست که از معدن جان میخواهی//در ظلمت خط او نگر زیر لبش/از آب حیات اگر نشان میخواهی.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |