کژدم
ظاهر
کژدم، جانوری است گزنده و زهردار از شاخه بندپایان، ازرده عنکبوتیان و از دسته شکمبندداران که در سرزمینهای حاره زندگی میکند. آن را به عربی عقرب گویند.
- «بدبختی، میتواند مانند کژدم در هر گوشه و کناری بخزد.»
- «و چون فرشته پنجم نواخت، ستارهای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد. و چاه هاویه را گشاد و دودی چون دود تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت. و از میان دود ملخها به زمین برآمدند و به آنها قوتی داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند نه به گیاه زمین و نه به هیچ سبزی و نه به درختی بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. و به آنها داده شد که ایشان را نکشند بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آنها مثل اذیت عقرب بود، وقتی که کسی را نیش زند. و در آن ایام، مردم طلب مرگ خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنای مرگ خواهند داشت، اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.»
- انجیل عهد جدید، مکاشفه یوحنا- ۹، ۱-۲-۳-۴-۵-۶
- «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردن.»
- «خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه.»
- «در جهنم عقربی هست که از آن پناه به مار میبرند.»
- «در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه میبرند.»
- «عقربزده را کرفس دادن.»
- «کژدم را گفتند: چرا به زمستان در نمیآیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که در زمستان نیز بیرون آیم؟»
- «مادرشوهر عقرب زیر فرش است.»
کژدم در شعر فارسی
[ویرایش]- «آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا// گویی زبون نیافت به گیتی مگر مرا»
- «این دو صادق، خرد و رای که میزان دلند// بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند»
- «جفاپیشه مردم نه مردم بود// در این کالبد، مار و کژدم بود»
- «چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم// برای مصلحت ماها ز عقرب سوی میزان آی»
- «دم عقرب بتابید از سر کوه// چنان چون چشم شاهین از نشیمن»
- «زانکه زلفش کژدمست و هرکه را کژدم گزید// مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای»
- «کژدم از گندم ندانست آن نفس// میبرد تمییز از مست هوس»
- «کژدم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو// روزی همان همی بخورد بر ز کژدمی»
- «گویند پُر ز عقرب طاس زر است حاشا// کز حرمتش فلک را عقرب فکند نشتر»
- «مگر ز مار سیه داشتی به شب بالین// مگر ز کژدم جراره داشتی بستر»
- «هزار مردم کژدمفسای دیدستی// بیا و کژدم مردمفسای بین اکنون»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |