مار
ظاهر
- «ازدواج یعنی با چشمان بسته، بهامید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از مار.»
- «به مارماهی مانی، نه این تمام و نه آن// منافقی چه کنی؟ مار باش یا ماهی»
- «پرهیزم از آن عسل که با زهر آمیخت// بگریزم از آن مگس که بر مار نشست»
- «کشندهتر از نیش مار، بچه حقناشناس است.»
- «و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت.»
- انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی- ۱۱، ۸
- «مردم هم از مار می ترسند و هم عاشق آن هستند»
- ادوارد ویلسون، زیست شناس آمریکایی
- «از بیم مار دردهن اژدها رفتن.»
- «از ترس جهنم به مار غاشیه پناه بردن.»
- «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردن.»
- «از مار نزاید جز ماربچه.»
- «چشم مور و پای مار و نان ملا کس ندید.»
- «خدا مار را شناخت، براش پا نگذاشت.»
- «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد.»
- «زن بد بدتر بود از مار بد.»
- «زنبور به مار گفت: تو بزن من خود را مینمایم، من میزنم تو خود را نشان بده.»
- «مار از پونه بدش میآید، دم سوراخش سبز میشود.»
- «مار پوست بگذارد خوی نمیگذارد.»
- «مار تا راست نشود به سوراخ نمیرود.»
- «مار در آستین پروراندن.»
- «مار را بهدست دشمن باید گرفت.»
- «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.»
- «مار که پیر شد قورباغه سوارش میشود.»
- «مارِ مرده نگزد.»
- «مثل مار، خوش خط و خال.»
- «همه را مار میزند، ما را خرچُسونه!»
- «من مار خوردم تا افعی شدم»
مار درشعر فارسی
[ویرایش]- «آنکه عیب تو گفت، یار تو است// وانکه پوشیده داشت، مار تو است»
- «از درشتی ناید اینجا هیچکار// هم بهنرمی سرکند از غار مار»
- «از شه، زی فقیه چنان بود رفتنم// کز بیم مار دردهن اژدها شدم»
- «اگر دل خوش بود می خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر مار است»
- «اگر مار زاید زن باردار// به از آدمیزاده دیوسار»
- «با چنین کم دشمنان کی خواجه آغازد به جنگ// اژدها را جنگ ننگ آید که با حربا کند»
- «بشنو این نکته را که سخت نکوست// مار به دشمنت که نادان دوست»
- «بهنرمی برآید ز سوراخ مار// که تیزی و تندی نیاید بکار»
- «پسندیدست بخشایش و لیکن// منه بر ریش خلقآزار، مرهم// ندانست آنکه رحمت کرد بر مار// که آن ظلم است بر فرزند آدم»
- «تا تریاق از عراق آورند، مارگزیده مرده باشد»
- «جور دشمن چهکند گر نکشد طالب دوست// گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند»
- «چنان ز مرگ بترس از سیه سفیدی موی// که مرد مارگزیده ز شکل پیسه رسن»
- «چرا عمر طاووس و درآج کوته// چرا مار و کرکس زید در درازی»
- «زنانِ باردار ای مرد هشیار// اگر وقت ولادت مار زایند// ازآن بهتر بهنزدیک خردمند// که فرزندان ناهنجار زایند»
- «سر مار به دست دشمن بکوب!»
- «ظلم ماریست هرکه پروردش// اژدهایی شَد و فرو بردش»
- «عبث نبستهام از روی و موی راه نظر// گزیدهمارم و میترسم از سیاه و سفید»
- «گفتی که خاک میخورد آن راست همچو مار// گفتی ز باد میزید این همچو سوسمار»
- «گنج بیمار و گل بیخار نیست// شادی بیغم در این بازار نیست»
- «مار همانست به سیرت که هست// ورچه به صورت بدر آید ز پوست»
- «مخالفان را یک روز روزگار مده// که اژدها شود، ار روزگار یابد مار»
- «من آزمودهام این رنج و دیده این سختی// ز ریسمان متنفر بود گزیدهٔ مار»
- «نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هرطفل نیسوار کند تازیانهاش»
- «هرکه او مار پرورد بهکنار// بگزد پرورنده را ناچار»
- «هرگز ایمن ز مار ننشستم// تا بدانستم آنچه خصلت اوست»
- «هست چون مار گـَرزه سیرت دهر// از برون نرم و از درون پر زهر»
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |