انوره دو بالزاک
ظاهر
انوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی. زادروز: (۱۷۹۹ - ۱۸۵۰ میلادی)،
دارای منبع
[ویرایش]اوژنی گرانده
[ویرایش]- «تمام زنها حتی سادهترینشان میدانند چگونه با مکر و حیله به هدف خود دست یابند.»
- «زندگی آدم خسیس عبارت از به کار گرفتن دائمی قدرت در جهت منافع شخصی میباشد. او فقط متکی به دو اصل سودجویی و نفسپرستی است.»
- «غذای مرد خسیس تشکیل شده از پول و حقارت.»
- «گرسنگی، گرگ را از جنگل به در میکند.»
باباگوریو
[ویرایش]- «یکی از امتیازات پاریس، این شهر خوب در این است که بدون کمترین جلب توجه دیگران، میتوان در این شهر متولد شد، زندگی کرد و به جهان دیگر رفت.»
- «این در طبیعت زنهاست که ثابت کنند، هر چیز محال، ممکن الوقوع است و اتفاقات را با گمان و حدس قبلی از بین ببرند .»
چرم ساغری
[ویرایش]- «اشتهار، خورشید مردگان است.»
خانه نوسینگن
[ویرایش]- «بدون شک آدم باید باطنأ جوان بماند تا جوانان را درک کند.»
- «بدهکار قدرتمندتر از طلبکار است.»
- «زنی که بدن خود را سکوی پرتاب، برای موفقیت مرد مورد علاقهاش نمیکند، زنی خودخواه و سنگدل است.»
- «کلافی که اینهمه رشتهنخ داشته باشد، بهسادگی نیز گره در آن میافتد.»
دختر حوا
[ویرایش]- «آنقدر سرت را بالا میگیری که دیگر نتوانی کلاهت را روی سرت بگذاری.»
زنبق دره
[ویرایش]- «نقاد پیر، ملایم و رئوف است، اما آن جوان، بیرحم.»
زن سیساله
[ویرایش]- «تمام خطاها، بلکه تمام جنایات زاییده ژرفنگریهای نادرست یا بلندپروازی نفسپرستانهاست.»
- «عشق غریزه مختص خود را دارا است، او میداند چهگونه در قلبی نفوذ کند.»
واپسین سخن
[ویرایش]- «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! … میدانم. ناجی من «بیانشون» است.»
- آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰، دکتر بیانشون یکی از قهرمانان داستانهای اوست.
بدون منبع
[ویرایش]- «اتلاف وقت، گرانبهاترین خرجها است.»
- «استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد.»
- «استهزا، فرزند نادانیست. ما چیزهایی را به باد تمسخر میگیریم که کاملأ در بارهٔ چگونگی آنها بیاطلاعیم.»
- «ایدهها سرمایهای هستند که فقط وقتی به دست افراد باقریحه و نابغه میافتند، مفید واقع میشوند.»
- «برای خوشبخت زیستن شرایط مهمی لازم نیست بلکه این قدرت روحی است که سبب خوشبختی ما میگردد.»
- «به محض اینکه خانمها شوهرشان را خر کردند، به وی تلقین میکنند که او یک شیر به تمام معناست.»
- «به همان شدتی که بقال به کاسبی ذوق دارد، هنرمند از معامله بیزار است.»
- «تنها یک امید و یک هدف همگی ما را تحت تسلط خود درآورده است و آن این است که هرطور شده خود را به بهشت تجملی و بیهودگی و لذت برسانیم و به خاطر آن روح را بکشیم و جسم را خوار کنیم.»
- «حسادت احمقانهترین رذایل است، زیرا بهکسی منفعتی نمیرساند.»
- «حساسیت، عشق، تحمل و فداکاری، زندگی زن را تشکیل میدهد.»
- «خانه بدون زن عفیف، گورستان است.»
- «در دنیا هیچ چیز بهاندازه بدبختی کامل نیست.»
- «دوستداشتن بدون امید باز هم یک خوشبختی است.»
- «زن قبل از وقوع درد و غم، از آن میترسد ولی پس از وقوع آن با کمال تحمل و بردباری مقاوت میکند و به همین جهت است که زنها برای پرستاری بیماران به مراتب بهتر و بردبارترند.»
- «سنت در هنر بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
- «ازدواجهای غیرمتناسب مانند پارچههای ابریشمی و پشمی است که سرانجام ابریشم، پشم را قطع خواهد کرد.»
- «عشق سپیدهدم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق.»
- «کمال زن در مادری است، زنی که مادر نیست موجود ناقصی است.»
- «گاهی در زندگی روزهایی میرسد که باید فرصت را غنیمت بدانید و از آن فایده زیاد ببرید، نه اینکه کوتاهبین باشید و از فرصت استفاده نکنید.»
- «مادر، یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را میشناسد.»
- «نابغه کسی است که پیوسته افکارش را از قوه به فعل آورد ولی نابغه واقعی کسی است که از مداومت خودداری کند، زیرا خلاقیت ابدی مخصوص پروردگار است.»
- «وقتی که زنان دوستمان میدارند مارا از هر لحاظ به دیده عقل مینگرند، حتی جنایاتمان را؛ ولی وقتی که علاقهای به ما نداشته باشند، حتی ارزشی برای فضایلمان هم قایل نمیشوند.»
- «هیچگاه در زندگی نمیتوانید محبتی بهتر، بیپیرایهتر و واقعیتر از محبت مادر خود بیابید.»
- «یک بوسه کافی است که گناهی محسوب شود.»
دربارهٔ بالزاک
[ویرایش]- «قرن نوزدهم، آنطور که ما میشناسیم، در مجموع اختراع بالزاک است.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |