گربه روی شیروانی داغ
ظاهر
برای دیدن فیلمی با اقتباس از این اثر، گربه روی شیروانی داغ (فیلم ۱۹۵۸) را ببینید.
گربه روی شیروانی داغ کتابی نوشتهٔ تنسی ویلیامز نویسندهٔ آمریکایی است.
جملاتی از این کتاب
[ویرایش]- «نه! قوانین سکوت کار نمیکنند.»
- «وقتی بعضی چیزها در خاطراتت یا در تصوراتت میپوسند، قوانین سکوت دیگر کار نمیکنند. این درست مثل این است که خانه دارد در آتش میسوزد و تو دلت میخواهد فراموش کنی که خانه در حال سوختن است. اما نبودن آتش هم تو را نجات نمیدهد. سکوت دربارهٔ یک مسئله فقط آن را بزرگتر میکند، رشد میدهد و همه چیز را میپوشاند.»
- «حیوان انساننما دیوی است که میمیرد. اگر پول داشتهباشد، میخرد، میخرد و میخرد. فکر میکنم به این دلیل هر چیزی را میخرد که در ته مغزش دیوانهوار امید دارد که یکی از آنها زندگی جاودانه به او ببخشد. چیزی که هرگز اتفاق نمیافتد.»
- «در تمام زندگی مثل یک مشت گرهکرده بودم. کوبیدن، خرد شدن، در همشکستن! اما حالا این دستهای مشتشده را باز میکنم و چیزهای بهتری را با آن لمس میکنم.»
- «زمان خیلی زود میگذرد و هیچکس نمیتواند از آن پیشی بگیرد. مرگ خیلی زود میآید، حتی قبل از آنکه با زندگی نیمه آشنا شوی.»
جملاتی دربارهٔ این کتاب
[ویرایش]- «همهٔ این دروغها نشاندهندهٔ مجموعه نیروهایی هستند که با دروغ سعی دارند، واقعیتها را بپوشانند»[۱]
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ تنسی ویلیامز / مقدمه کتاب
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |