نتایج جستجو

دارد. مسعر بن مهلهل گوید که باد، شب و روز وزد و منقطع نشود. گویند که در آن ولایت، آبی است در جایی مانند اسطلخ ایستاده. این آب از آنجا بیرون آید و صد و...

ِ سکوت ایستاده همچو جهانی در دوربین که به ماهِ خفته ماننده‌است. همیشه آنجایی که کودکان می‌میرند سنگ و ستاره و رویاهای بسیاری بی‌وطن می‌شوند. در ویکی‌انبار...

آشنای شب کودکان شهر هر شب لباس واقعه می‌پوشد اینجا: هر شام خامشانه به خود گفتیم شاید این شام، شام آخر ما باشد اینجا هر شام خامشانه به خود گفتیم امشب در خانه‌های...

Lighthouse) رمانی نوشته آلیسون مور است. فوث بر عرشهٔ کشتی ایستاده بود و نرده‌های سرد عرشه را در دست‌های ظریفش گرفته بود. باد از میان بادگیر جدیدش می‌گذشت...

ناشناس براه افتادم، در حدود یک میل پیاده راه رفتم. بامداد روزی که پیامبر به ابوأ رسیده بود، به حضور آن حضرت رسیدم و در برابر او ایستاده به یگانگی خدا و نبوت...

شناخته می‌شد. ۳۰۰۱: اودیسهٔ نهایی «پشت هر انسانی که اکنون زنده است، ۳۰ روح ایستاده، و این نسبتی است که بنابر آن تعداد مردگان بر زندگان پیشی می‌گیرد.» پیشگفتار...

میروی تمام ایستگاه میرود *** و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار این قطار ایستاده ام و همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته تکیه داده ام مجموعه شعر...

اوست، آن‌جا ایستاده، با شوهری در خانه، با خدمتکارها و فرش‌ها و بالش‌ها و چراغ‌ها. این خود اوست.» «بیرون، توی باغ پشتهٔ سایه‌دار توکا در تابوتش در پناه بوته‌ها...

ژاپنی: 静かなる決闘) فیلمی ژاپنی در سبک درام به کارگردانی آکیرا کوروساوا است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد. «[هنگام ساخت فیلم دوئل آرام] شب قبل از فیلمبرداری نه میفونه...

بود. بیشتر مادرها هیچوقت به هیچ چیزی فکر نمی‌کنند. اما من همچنان که آنجا ایستاده بودم و به او نگاه می‌کردم، با اطمینان هرچه بیشتر می‌دانستم روزی فرا می‌رسد...

را برفکی، فروردین‌ماه شب ببار روز ببار.» ضرب‌المثل فارسی «آن کریم است کو چو ابر بهار// چون بریزد بخندد آخر کار// نه چو ابری که در زمستان‌ها// رو کند ترش...

کردم. پسر موسیاه، در میان ستارهٔ پنج رأس خود که کمی کوچک‌تر بود و طلسم‌های متفاوتی داشت، در فاصلهٔ یک متری از ستارهٔ اصلی ایستاده بود. رنگش مانند جسد...

مهاراجه‌های هند برای ما قابل وصف نیست. شما در کتاب هزار و یک شب داستان‌هایی می‌خوانید ولی یقین کنید که آن عجایبی که در آنجا از زندگی بعضی از پادشاهان و شاهزادگان...

تیره پوست را روی پله هاشنید. او را به پایین می‌بردند. پیرمرد در لباس خواب همچنان ایستاده بود. برای نخستین بار از هنگام برخاستن از بستر سرمای گزنده را...

کنند. بدون درد و رنج!وقتی سه افسر مأمور پس از ارتکاب جنایت مقابلش خبردار ایستاده و گفتند؛ ژنرال عزیز دستورتان اجرا شد، به آنها دو درجه اعطا کرد و به نشان...

که رمز ماست ایستاده مردن بگو حدیث ما حدیث خون بود شرارتی که ناشی از جنون بود بگو چگونه ما واندادیم بگو که مردیم و ایستادیم از شعر ایستاده مردن به چشمهای...

۲۶ ژانویه ۱۹۳۲ «برفراز پل، در قلب پاریس، خانه همگی ما، ایستاده‌ام. بر امواج رودخانه، تو را دیدم؛ قلبم را در آب افکندم و در ژرفنای تو غرق گشته و به تو...

Brigitte Giraud) نویسنده فرانسوی است. «آخر قصه است و خبر ندارید. او آن جاست، ایستاده جلو پنجره و شما از دستش دلخورید که راهِ نور را سد کرده است. او رانمی‌بینید،...

نخواهند زد. باد آشفته است. بالهای شب پره‌های دوزخ است. باد ایستاده است. ای پروردگار در انتظار تو بودیم ... دیروز زندانهای ما در گشوده بودند - وما به روی زمین...

منه.» «من در میانهٔ تبدیل شدن به چیزی تازه بودم. رو به روی آیینه ایستاده بودم و می‌توانستم تغییرات بدنم را ببینم. قسم می‌خورم در آرامش و سکوت شب می‌توانستم...