جاناتان استرود
ظاهر
جاناتان استرود (به انگلیسی: Jonathan Stroud؛ زادهٔ ۲۷ اکتبر ۱۹۷۰) نویسنده بریتانیایی است.
گفتاوردها
[ویرایش]سهگانه بارتیمیوس
[ویرایش]- «هی، این اولین بار بود، میخواستم او را بترسانم؛ و این کار را هم کردم. پسر موسیاه، در میان ستارهٔ پنج رأس خود که کمی کوچکتر بود و طلسمهای متفاوتی داشت، در فاصلهٔ یک متری از ستارهٔ اصلی ایستاده بود. رنگش مانند جسد سفید بود و مثل برگی خشک در بادی شدید، میلرزید. دندانهایش در آروارههای لرزانش با سر و صدا به هم میخوردند. قطرههای عرق، همانطور که از پیشانی و ابروهایش میچکیدند، در هوا یخ میزدند و مانند دانههای تگرگ با سر و صدا بر کف اتاق میریختند.»[۱]
- «آدمکشها نیمه شب، مانند چهار سایهٔ تاریک، از روی دیوار داخل زمینهای قصر پریدند. دیوار بلند و زمین سفت و سخت بود، اما صدای برخوردشان با زمین، بلندتر از صدای برخورد قطرههای باران نبود. آنها سه ثانیه همانجا بی حرکت چمباتمه زدند و هوا را بو کردند. سپس در باغهای تاریک، از میان نخلهای خرما و درختان گز به سوی ساختمانی رفتند که پسر در آن خوابیده بود. یوزپلنگی که خواب بود، در زنجیر خود وول خورد. شغالها در دشتهای دوردست زوزه کشیدند. آنها روی نوک پاهایشان راه رفتند تا هیچ ردی روی علفهای خیس برجا نگذارند. رداهایشان که به دنبال شان در هوا موج میزد، سایههای آنها را نامرتب و کشیده جلوه میداد. چه چیزی دیده میشد؟ هیچ چیز، مگر برگهایی که در نسیم حرکت میکردند.»
- «دست کم برنامه و تفکر ما این بود. به سوی برج پرواز کردم، با سری شبیه عقاب، بالهای چرمی، و پنهان در پوششهایم. من بدون هیچ صدایی، با پاهای برهنه، روی سنگی بزرگ فرود آمدم. منتظر شدم نگهبانان سریع آمادهٔ مبارزه شوند. هیچ اتفاقی نیفتاد. بخشی از طلسم اختفای خودم را انداختم و منتظر شدم نگهبانان کمی واکنش از خود نشان دهند. بعد با صدای بلند سرفه کردم. باز هم بی فایده بود.»
منابع
[ویرایش]- ↑ جاناتان استرود، سهگانه بارتیمیوس، ترجمهٔ محمد قصاع، انتشارات افق، ۱۳۹۳.