نیما یوشیج

از ویکی‌گفتاورد

علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (۱۲ نوامبر ۱۸۹۵، یوش، شهرستان نور - ۶ ژانویه ۱۹۶۰، شمیران، تهران) شاعر معاصر ایرانی و بنیانگذار شعر نو فارسی است.[۱]

دارای منبع[ویرایش]

  • «فکر، هزاران مشکلِ عجیب پیشِ چشم ما می‌گذارد که عمل از رفعِ آن مشکلات عاجز است؛ ولی در صورتِ اجرای عمل، ممکن است آن مشکلات پیش آمد نکند. زندگی، اجرای وظیفه‌ای طبیعی و سنگین است که اگر در آن دقیق نباشیم، عواقبِ آن را باید تحمّل کنیم. سنگینی‌های زندگی را فقط به این وسیله می‌توان تخفیف داد. خوبی‌ها و بدی‌ها دو نتیجهٔ متضاد هستند که از این بی قیدی به عرصهٔ ظهور می‌رسند.»
    • نامهٔ او به خواهرش ناکتا، ۱۱ / ۵ / ۱۳۰۵، چاپ شده در «همشهری جوان» شماره ۳۵۷، ص ۵۷
  • «آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!// یک‌نفر در آب دارد می‌سپارد جان.»
    • ۲۷ آذر ۱۳۲۰
  • «از مقابل تمام این اشخاص ناشناس (مخالفان و معاندان) مثل شیر می‌گذرم، کوه محکم هستم که از اثر بادهای مخالف و شوریده از جا حرکت نخواهد کرد.»
    • نامه‌های نیما یوشیج - نامه به عشقی
  • «امسال از سه‌چیز خوشحال شدم، عینک که نداشتم برای من خریدند. کفش راحت لاستیکی و چراغ دم‌دستی، که چیزی باآن می‌توانم بنویسم؛ و این هرسه تا به‌حال به‌عقل من نرسیده بود.»
    • نامه‌های نیما یوشیج
  • «بدون مباهات به دیگران، امروز من پیشرو و مجدد شعر و نثر هستم. کیستند این وجودهای خشکیده که در چاردیوار شهر بزرگ شده‌اند. کدام یک از این‌ها که به‌تقلید قلم به‌دست گرفته‌اند می‌توانند خیال مرا بشکنند. احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگل‌ها، روشنی قله‌ها و زندگانی، یک طبیعت ساده به من داده‌است.»
    • نامه‌های نیما یوشیج - نامه به عشقی
  • «به قدری من شیفته نثرنویسی سادهٔ قدما هستم که از مرگ می‌ترسم. برای این‌که از خواندن آن‌ها محروم می‌شوم. زیرا زیباترین چیزهاست که در طبیعت، من مفتون آن هستم.»
    • نامه‌های نیما یوشیج
  • «چیزی که بیشتر مرا به‌این شیوه معتقد کرده‌است، همانا رعایت معنی و طبیعت خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای شعر و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را به‌طور ساده جلوه دهد.»
    • دیوان شعر
  • «رو، فسانه! که این‌ها فریب است// دل ز وصل و خوشی بی‌نصیب است// دیدن و سوزش شادمانی// چه خیالی و وهمی عجیب است// بی‌خبر شاد و بینا فسرده‌است»
  • «سنگ به از گوهر نایافته»
  • «کاری را که تو در نثر انجام دادی من در نظم کلمات خشن انجام داده‌ام، که به‌نتیجهٔ زحمت، آن‌ها را رام کرده‌ام. در این کارِ من مخالف زیاد هست زیرا دیوار پوسیده هنوز جلوی راه وجود دارد. سوسک‌ها بالا می‌روند و ضجه می‌کشند و مثل «واشریعتاً فریاد» واوزناً می‌زنند.»
  • «ملت ما محتاج به‌شنیدن حرف‌های جدی است. این کار با دکلاماسیون انجام می‌گیرد. من معتقدم که شعر فارسی باید وزنی را اختیار کند که به‌واسطه جدا شدن از موسیقی ِ یک‌روندِ ما، به‌کار دکلاماسیون بخورد.»
    • دیوان شعر
  • «من پرنده عجیبی هستم که در شهرها به‌صدای اول، همه دور من جمع شده و کم‌کم وقتی که نمی‌توانند مرا و اسرار مرا بشناسند از من دور می‌شوند.»
  • «من مدت‌ها از عقب سر به‌یک گدا نگاه می‌کنم یا فلان کورهٔ آهنگر را تماشا می‌کنم نه برای این‌که فورأ آن را وصف کنم بلکه هرنگاه من می‌تواند جزئی از نکات را به‌من اهدا کند. بالمجموع این نکات یک‌وقت می‌توانند به‌من کمک کنند تا این‌که در موقع نوشتن آنچه می‌نویسم تکرار مشاهدات دیگران به‌نظر نیاید.»
    • نامه‌های نیما یوشیج - نامه به‌دوست ناشناس

دربارهٔ نیما[ویرایش]

  • «نیما مثل من روستایی کامل بوده، یا من مثل او!»
  • «نیما یوشیج به اعتقاد ما سنت‌شکنی است سنت‌گزار. اوست که به شعر زمان ما معنی و رسالتی بخشید که در تمام ططول عمر دراز شعر در این سرزمین، بی‌سابقه بوده است. با اوست که شعر زمان ما خونی به پوست گرفت و رنگ و رویی تازه یافت. همچون بیماری دم مرگ که خون به رگ‌هایش تزریق کنند. خونی که تازه است و گرم و زنده و سازنده. هوای مشروطه، با همه گرمی و شور و شرش، تنها گوشتی و پوستی به پیکر این درمانده افزوده بود.»
  • «ملک‌الشعراء بهار، توفیق آن را یافت که حال و هوای خاص انسان دورهٔ جدید تاریخ ِ بعد از انقلاب ِ صنعتی و تحولات جهانی را- که اندیشه ملی و فکر دموکراسی جوهر آن است- در قالب قصیده فارسی شکل دهد و از عهده این مهم به کمال برآید؛ و نیما یوشیج توانست ساخت و صورتی نو به شعر فارسی عرضه دارد. این دو تن در دو عالم متفاوت، برجسته‌ترین شاعران نسل خویش‌اند.»
  • «مرد بامزه‌ای بود. داستان خیلی خوب تعریف می‌کرد. مردی درویش، گوشه‌گیر و تنها بود، و بسیار کم ادّعا و سلیم‌النفس و هیچ وقت از کسی بَدگویی نمی‌کرد. من به شخص او ارادت داشتم.»

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ

شعرهای مازندرانی نیما یوشیج در ویکی‌کتاب تبری

  1. برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. ششم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۷۹۴. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴. 
  2. طاهباز، سیروس. (1343). اشاره، آرش، شماره 9، صفحه 107
  3. «گفت و شنود از زندگی بگوئیم - بخش سوم». وب‌سایت دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، ۱۵ خرداد تا ۲۷ تیر ۱۳۷۶.