خداحافظ گاری کوپر
ظاهر
خداحافظ گاری کوپر (به فرانسوی: Adieu Gary Cooper) نام رمانی فلسفی سیاسی از نویسنده فرانسوی رومن گاری است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «لنی حتی نمیفهمید که چطور کسی میتواند خودش را راضی کند و در خصوص سیاست حرف بزند. مگر نه اینکه سیاست سرتاسرش ساختهٔ دست دیوانههاست.»
- «مادرها عجیب گریزپا هستند. نسلشان دارد از میان میرود. به زودی دیگر جز در افسانهها اثری از آنها پیدا نیست.»
- «خصوصیات معنوی مردها بسیار به ندرت به چهرهٔ ظاهریشان شباهت دارد.»
- «او واقعاً مرا دوست دارد. برای همین هم میخواهد اذیتم بکند… چون عشق خودش یک جور آدمکشی است.»
- «آمریکاییها، روسها، چینیها، همه و همه مخالف انقلاب بودند. چون به محض اینکه یک انقلاب به ثمر رسید معنیش این است که کلکش کنده شده.»
- «اغلب خیال میکنند که مرغهای دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال آن که این خیالی پوچ است. اشکالات روانی خود آدم است که این احساس را به وجود میآورد. آدم همه جا چیزهایی میبیند که وجود ندارد. این چیزها در درون خود آدم است. همه به یک درونگو مبدل میشویم که همه چیز را به زبان میآورد. مرغهای دریایی، آسمان، باد، همه چیز. صدای عرعر خری را میشنوید. خری است بسیار خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است؛ ولی آدم با خودش میگوید: «خدایا چقدر غمناک است؟» عرعر خرها دل را کباب میکند؛ ولی این است که خر واقعی خود ما هستیم.»[۱]
- «هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد.»
- «هیچکس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم، اینها بیمعنی است. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است. معاشرت میکنند و اسمش را میگذارند عشق.»
گفتگوها
[ویرایش]- -میدونی وقتی ناپلئون بوناپارت پاکباخته با بار یک میلیون کشته روی دست از روسیه برگشت و زنش رو با یه نرهخر تو رختخواب دید، چی گفت؟
- -نه جس، نمیدونم. چی گفت؟
- -گفت: خوب، عاقبت یک مسئله شخصی! برای تنوع هیچ بد نیست.
- -ولی آخه چرا جدا بشیم؟ ما میتونیم تمام عمر با هم خوشبخت باشیم.
- -وقتی دو نفر این جور که تو میگی به هم بچسبن، عاقبت کارشون به اونجا میکشه که اتومبیل و خونه میخرن و کار و کاسبی و بچه و این جور چیزها راه میندازن. اون وقت دیگه رابطه شون عشق نیست. اسمش میشه زندگی.
جستارهای وابسته
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]- ↑ رومن گاری، خداحافظ گاری کوپر، ترجمهٔ سروش حبیبی، انتشارات نیلوفر.