ماهاتما گاندی

از ویکی‌گفتاورد

ماهاتما گاندی (۲ اکتبر ۱۸۶۹ – ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸) رهبر سیاسی و معنوی هندی‌ها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد.

Colored dice with white background
حقیقت در قلبِ همهٔ آدم‌ها وجود دارد، هر کسی باید در آنجا جستجویش کند و آن گونه که خود آن را می‌فهمد، چراغِ راهش سازد. هیچ‌کس این حق را ندارد که دیگران را وادارد بر پایهٔ فهمِ او از حقیقت، راهی را بپیماید
Colored dice with checkered background
به عقیدهٔ من، عدم خشونت بی‌نهایت پُرارزش تر از خشونت است. بخشش به مراتب بیشتر از انتقام، نمایانگر قدرت است.
Colored dice with checkered background
همهٔ ما به شکلی دزد هستم، اگر چیزی را بردارم که فوراً نیازی به آن ندارم و نزدِ خود نگه دارم، آن را از شخصِ دیگری دزدیده‌ام.
Colored dice with checkered background
در امور مربوط به وجدان و اعتقاد، قانونِ اکثریّت نمی‌تواند جایی داشته باشد.

گفتاوردها[ویرایش]

  • «این پرسش همیشه برایم وجود دارد که چگونه انسان‌ها می‌توانند، با تحقیرِ دیگران احساسِ بزرگی کنند.»[۱]
  • «به دلیلِ ضعیف بودنِ هندوستان نیست که طرفدارِ برقراری آرامش در آن هستم. من می‌خواهم هندوستان قدرت و نفوذِ خود را آگاهانه در راهِ از میان برداشتنِ خشونت به کار گیرد. برای آگاهی به قدرتِ خویش، نیازی به اسلحه نیست.»[۲]
  • «به عقیدهٔ من، عدم خشونت بی‌نهایت پُرارزش تر از خشونت است. بخشش به مراتب بیشتر از انتقام، نمایانگر قدرت است.»[۳]
  • «خشونت، پی آمد نابرابری و عدمِ خشونت، نتیجهٔ مساوات است.»[۴]
  • «ما فقط به وسیلهٔ عشق می‌توانیم عقیدهٔ مخالفان خود را تغییر دهیم، نه با تنّفر. تنفر وحشیانه‌ترین شکل خشونت است و خشونت به شخصی که تنفر دارد آسیب می‌رساند نه فردِ موردِ تنفر.»[۵]
  • «تجربیاتِ تلخ به من آموخت که معابد حتماً خانهٔ خدا نیستند. ممکن است حتّی محلِّ استقرارِ شیطان باشند. این مکان‌های دعا ارزشی ندارند، مگر اینکه خدواند متولی آن را دوست داشته باشد. معابد، مساجد و کلیساها را باید ساخت.»[۶]
  • «نمی‌توان وجودِ خداوند را به این دلیل که مسائل غیراخلاقی دهشتناک و خشونت‌های غیرانسانی به نامِ او انجام می‌گیرد، انکار کرد. امتحان‌های خدا دشوار است. خداوند صبور و در عین حال هراس‌انگیز است. در دنیای امروز و فردا او مشکل پسندترین است.»[۷]
  • «ثروتمندان کمتر از فقرا از زندگی خود ناراضی نیستند. شخص فقیر دوست دارد میلیونر شود و فردِ میلیونر می‌خواهد میلیاردر شود.»[۸]
  • «چقدر دردناک است که امروزه مذهب ما از دیدِ ما معنای دیگر جز محدودیّت در خوردن و نوشیدن و احساس برتری یا زیردست بودن ندارد. هیچ جهلی بزرگ‌تر از این نیست.»[۹]
  • «خداوند همان رفتاری را برای ما معیار قرار می‌دهد که ما در برابر همسایگان، انسان‌ها و حیوانات پیش می‌گیریم. در درگاهِ او نادانی توجیه اعمال نادرست نیست. خداوند همواره در برابرِ همگان بخشنده‌است، زیرا همیشه ما رابه توبه کردن دعوت می‌کند.»[۱۰]
  • «شکیبایی و مدارا به این معنا نیست که با هرچه مدارا می‌کنم، آن را حتماً قبول داشته باشم. من با تمامِ وجود از نوشیدنِ مشروبات الکلی، خوردن گوشت و سیگار کشیدن متنفرم، اما انجام این کارها را از سوی هندوها، مسلمانان و مسیحیان تحّمل می‌کنم؛ همان‌طور که از تمامِ آنان انتظار دارم که پرهیز مرا از تمامِ موارد بالا تحمّل کنند. حتّی اگر از این کارِ من، متنفر باشند.»[۱۱]
  • «همهٔ ما به شکلی دزد هستم، اگر چیزی را بردارم و که فوراً نیازی به آن ندارم و نزدِ خود نگه دارم، آن را از شخصِ دیگری دزدیده‌ام[۱۲]
  • «هر چه در موردِ انسان‌ها معتبر است، برای ملّت‌ها هم اعتبار دارد. انسان نمی‌تواند زیاده از حد، گذشت کند و ببخشد. افرادِ ضعیف هرگز نمی‌بخشند. گذشت و بخشش ویژگی انسان‌های قوی است.[۱۳]
  • «منظّم نگه داشتنِ یک خانه درست به اندازه دفاع از آن در برابر حملاتِ خارجی نیازمند نیروست.»[۱۴]
  • «تحقیرِ یک انسان به معنای توهین کردن به قدرتِ خدواند است و نه تنها به آن فرد که به تمامِ جهان صدمه می‌زند.»[۱۵]
  • «نور هدایت خداوندی اکثراً زمانی می‌تابد که افق از همیشه تاریک تر باشد.»[۱۶]
  • «انگیزه و هدفِ من تلافی کردنِ جنایت با خوبی است.»[۱۷]
  • «هیچ مذهبی بالاتر از حقیقت و عدالت نیست.»[۱۸]
  • «تردید نکن؛ بکوش که از حالا به بعد، ندای روحِ نابِ کلمات خداوند را بشنوی. امّا خدواند هرگز به دعاهای افرادِ خودخواه و همچنین کسانی که قصدِ معامله با او را دارند، پاسخ نمی‌دهد.»[۱۹]
  • «اگر کسی در مهربانی بی اندازهٔ خداوند تردید دارد، بهتر است از اماکن مقدّس بازدید کند.»[۲۰]
  • «من هیچ گناهی را بالاتر از این نمی‌دانم که افرادِ بی گناه، تحتِ نام خداوند، مورد ستم قرار بگیرند.»[۲۱]
  • «یک دولتِ نالایق جایی جز زندان‌هایش برای مردان و زنانِ لایق ندارد.»[۲۲]
  • «چرا سقوط و غرق شدن از گام به گام برخاستن، ساده‌تر است؟».[۲۳]
  • «پاکیزگی و پرهیزکاری در کنار هم هستند. با جسم یا روحِ آلوده نمی‌توان انتظارِ برکت خداوندی داشت. یک جسم پاکیزه نمی‌تواند در یک شهر کثیف زندگی کند.»[۲۴]
  • «خیلی بهتر است که دعا را با قلبِ خود و بدونِ کلمات انجام دهیم تا با کلمات و بدونِ قلب.»[۲۵]
  • «بسیار عادت بدی است که اندیشه‌های دیگران را بد و نادرست بدانیم و مالِ خودمان را نیک و درست، و باور داشته باشیم که هر کس عقیده و نظرِ ما را ندارد، دشمن کشور است.»[۲۶]
  • «من هوادار این عقیدهٔ خرافی نیستم که هر چه قدیمی است خوب است. همچنین عقیده ندارم که هرچه هندی باشد خوب است.»[۲۷]
  • «زن، نگهبان ویژهٔ همهٔ چیزهایی است که زندگی پاک و منزه و مذهبی است. زنان که طبعاً محافظه کار می‌باشند اگر از عادت خرافی به آسانی و با شتاب دست برنمی‌دارند، در عوض از آنچه در زندگی، عالی و منّزه و نجیبانه است، نیز دست بر نیستند.[۲۸]
  • «توهینی خواهد بود که زن، جنس ضعیف نامیده شود. این بی عدالتی و ظلمی است که مرد برای زن به وجود آورده‌است. اگر منظور از قوت و قدرت، خشونت و قوّتِ حیوانی است، که در این صورت البته زن کمتر از مرد قدرت دارد. امّا اگر منظور از قدرت، نیروی اخلاقی باشد، زن فوق‌العاده بر مرد برتری دارد. آیا الهامات روحی زن قوی تر از مرد نیست؟ آیا زن بیش از مرد خود را فدا نمی‌سازد؟ آیا قدرتِ مقاومت زن بیش از مرد نیست؟ و آیا دلیری و شهامت بیشتر ندارد؟ بدونِ زن، مرد نمی‌توانست وجود داشته باشد. اگر عدم خشونت، قانون وجودِ ما باشد، آینده در دست زنان خواهد بود … چه کسی می‌تواند بیش از زن، دل و قلبِ آدمی را برانگیزد؟.»[۲۹]
  • «من جداً عقیده دارم که آزادی و نجات هند با فداکاری و روشن بینی زنانش بستگی دارد.»[۳۰]
  • «یک اصلاح طلب واقعی نمی‌تواند با کسی که می‌خواهد اصلاحش کند رابطهٔ نزدیک داشته باشد. دوستی واقعی نوعی یگانگی روحی است که در این دنیا خیلی کم پیدا می‌شود.»[۳۱]
  • «شور و شوقی کسی که به دینی تازه در می‌آید، بیش از کسی است که در آن دین به دنیا می‌آید.»[۳۲]
  • «آنچه دلِ آدمی مشتاقانه بخواهد همیشه تحقّق می‌یابد. در آزمایش‌های خود اغلب دیده‌ام که این قاعده درست درآمده است. خدمت به فقیران و بیچارگان همواره آرزوی قلبیم بوده و همیشه مرا به میان ایشان کشانیده و به من امکان بخشیده که خود را همانند ایشان سازم.»[۳۳]
  • «من فکر و ذهنی محدود دارم. کتاب‌ها و آثارِ زیادی نخوانده‌ام. جاهای بسیاری از جهان را ندیده‌ام. من خود را بر روی بعضی موضوع‌ها و مسائل زندگی متمرکز ساخته‌ام و در ماورای آن‌ها به چیز دیگری علاقه ندارم.»[۳۴]
  • «در زندگی مرحله‌ای می‌رسد که شخص نیازی ندارد اندیشه‌هایش را اعلان کند و طبعاً هیچ نیازی هم نخواهد بود که آن‌ها را با اعمالِ ظاهری خود نشان دهد. در این مرحله، اندیشه به خودی خود عمل می‌کند و به صورت قدرت در می‌آید. در این صورت می‌توان گفت که حتّی اقدام نکردن هم خود نوعی اقدام و عمل است … تلاش‌های من در این راستاست.»[۳۵]
  • «وقتی از مذهب و دین سخن می‌گویم، منظورم مذهبِ رسمی یا مرسوم و معمول نیست؛ بلکه آن دینی است که روح و اساس همهٔ ادیان است و ما را با خالقِ خویش رو در رو جای می‌دهد.»[۳۶]
  • «خدا نیرویی است مرموز و بیان ناپذیر، که در همه چیز ساری و نافذ است؛ من هرچند آن را نمی‌بینم، احساس می‌کنم و این نیروی ناپیدا در عین حال که خود را محسوس می‌سازد اثبات ناپذیر است، زیرا با همهٔ آنچه از راهِ حواس خود درک می‌کنم متفاوت است و شباهتی ندارد. این نیرو که خداست از حدودِ احساس و ادراک بیرون است امّا می‌توان با استدلال تا اندازه ایی به وجودش پی بُرد.»[۳۷]
  • «من در تلاشِ آن هستم که از راهِ خدمت به خلق و به بشریّت خدا را ببینم، زیرا می‌دانم که خدا نه در آسمان‌هاست و نه در اعماقِ زمین بلکه در وجود هر انسانی است.»[۳۸]
  • «پس از بررسی و آزمایشِ فراوان، به این نتیجه رسیدم که:۱-همهٔ ادیان و مذاهب بر حق هستند. ۲-هر دینی کمبودی در خود دارد. ۳-همهٔ مذاهب در نظرم تقریباً به اندازهٔ هندو که مذهبم من است، عزیز هستند؛ همچنان که همهٔ بشر باید مانندِ خویشاوندان نزدیک برای ما عزیز هستند.»[۳۹]
  • «هیچ‌کس حتّی یک لحظه هم نباید بیم داشته باشد که بررسی و پژوهشِ محترمانهٔ مذاهب دیگر ممکن است باورِ استوار او را به مذهبِ خویش سُست سازد.»[۴۰]۱۰۴
  • «حکمتِ الهی از راهِ کتابها کسب نمی‌شود. بلکه باید آن را در وجودِ خدا درک کرد. کتاب‌ها در بهترین صورت خود می‌توانند فقط وسیلهٔ کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می‌شوند.»[۴۱]
  • «اعتقاد به خدا سنگ بنیان و اساسِ همهٔ ادیان است. امّا نمی‌توانم پیش بینی کنم که روزگاری بیاید که در روی زمین فقط به دین عمل شود. از لحاظِ نظری از آنجا که فقط یک خدا وجود داد، می‌تواند فقط یک مذهب هم وجود داشته باشد، امّا در عمل هیچ دو نفری را نمی‌شناسم که از خدا تصّوری یکسان داشته باشد. از این رو، شاید همواره اختلاف میان ادیان و مذاهب بماند تا پاسخگوی اختلاف طبایع و اختلاف شرایطِ اقلیمی محیط‌های گوناگون باشد.»[۴۲]
  • «احتمالاً نمی‌توان گرفتارِ عارضهٔ افراط در دعا شد. سه نفر از بزرگترین مرّبیان جهان - بودا، مسیح، محمد - گواهی‌های غیرقابل تردیدی به جا گذارنده‌اند که از راه دعا و نماز به روشنایی نایل شده‌اند و احتمالاً بدونِ آن نمی‌توانسته‌اند زندگی کنند.»[۴۳]
  • «برای جستجوی خدا لازم نیست که به زیارت اماکن مقدّس برویم یا شمع و چراغ روشن کنیم، یا بخورات معطّر بسوزانیم یا بُت و مجّسمه‌ای را روغن مالی کنیم یا برگِ گل بر آن بپاشیم، زیرا خدا در دل‌های خودِ ماست. اگر بتوانیم توجّه به جسمِ مادی خویش را به کلّی در خود نابود سازیم، خواهیم توانست خداوند را رو در رو ببینیم.»[۴۴]
  • «حقیقت نخسیتن چیزی است که باید جستجو کرد. حقیقت را بجویید زیبایی و خوبی خود به خود به سوی شما خواهد آمد. این معنی واقعی همان چیزی که مسیح در «موعظهٔ بر فرازِ کوه» آموزش داد. در نظرِ من مسیح هنرمندی عالی بود زیرا حقیقت را می‌دید و بیان می‌کرد و محمد نیز چنین بود. به قراری که پژوهشگران می‌گویند، قرآن کامل‌ترین اثر در تمامِ تاریخ ادبیاتِ عربی است. مسیح و محمد هیچ‌کدام نمی‌خواستند اثری زیبا و هنری به وجود آورند، امّا چون هر دو در پی حقیقت بودند، لطفِ کلام هم برایشان پیدا شد. این همان حقیقتی و زیبایی است که من در پی آنم و به برای آن زندگی می‌کنم و برای آن می‌میرم.»[۴۵]
  • «معبدها یا مسجدها یا کلیساها، از این نظر که خانه‌های خدا باشند، تفاوتی ندارند. همهٔ آن‌ها را اعتقاد بشری به این صورت ساخته‌اند. آن‌ها پاسخی به نیاز خلّاقِ انسان برای وصول به خدای نادیدنی است.»[۴۶]
  • «دعا و نماز، زندگی مرا نجات داده‌است، بدون آن‌ها از مدّت‌ها پیش دیوانه شده بودم. من در تجاربِ زندگی عمومی و خصوصی خود، تلخ کامی‌های بسیار سخت داشته‌ام که مرا نومید می‌ساخت. اگر توانسته‌ام بر این نومیدی‌ها چیره شوم به خاطر دعا و نمازهایم بوده‌است.»[۴۷]
  • «به همان اندازه که غذا برای بدن نیاز است، دعا و نماز نیز برای روح ضرورت است. در واقع آن قدر که دعا و نماز برای روح لازم است، غذا برای بدن ضرورت ندارد. زیرا اغلب لازم است به خاطر سلامتی بیشتر به خودمان گرسنگی بدهیم و از غدا خوردن پرهیز کنیم، امّا در موردِ دعا و نماز چنین خودداری نمی‌تواند وجود داشته باشد.»[۴۸]
  • «برای میلیون‌ها نفر هندو و مسلمان و مسیحی تنها مایهٔ تسلّی و آرامش زندگی، دعا و نماز است. ممکن است شما آن‌ها را دروغگو یا خود فریب بنامید. امّا من می‌گویم که حتّی این «دروغ» هم برای من که هوادار جدّی حقیقت و راستی هستم، لطف و جذبه‌ای ویژه دارد. زیرا آنچه شما «دروغ» می‌نامید برای من ریسمان اصلی و تکیه گاه و دستاویزی بوده‌است، که بدون آن نمی‌توانسته‌ام حتّی لحظه‌ای زندگی کنم.»[۴۹]
  • «اشکال ظاهری دعا و عبادت برایم بی‌تفاوت است. در این مورد هر کس برای خود راه و قانونی دارد. امّا بعضی‌ها نمایان راه‌ها نمایان و مشخّص هستند و خیلی مطمئن تر و بهتر خواهد بود که شخص از راه‌های شناخته و آماده‌ای برود که مربّیان باستانی آن‌ها را کوبیده‌اند و هموار ساخته‌اند.»[۵۰]
  • «تمایل جنسی موضوعی عالی و نجیبانه است. در این امر هیچ چیز که موجب خلجتو شرمساری باشد وجود ندارد. امّا این نیرو و تمایل فقط باید برای آفرینش به کار رود. هر نوع استفادهٔ دیگری از این نیرو گناهی در برابر خداوند و بشریّت خواهد بود.»[۵۱]
  • «هیچ تقوایی وجود ندارد که هدفش یا محتوایش تنها خوشبختی و آسایش یک فرد باشد. متقابلاً هیچ تجاوز اخلاقی نیست که به طور مستقیم یا غیر مستقیم علاوه بر عاملِ اصلی، بر بسیاری دیگر هم، اثر نگذارد. از این رو کسی نیک یا بد باشد، تنها به خودش مربوط نمی‌شود بلکه در واقع به تمامِ جامعه اش و به تمامی دنیا مربوط می‌شود.»[۵۲]
  • «هیچ چیز نمی‌تواند مانع شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم. این مرزها را هرگز خداوند به وجود نیاورده است.»[۵۳]
  • «اگر این جهان نتواند روزی به شکلِ جهانی واحد در آید، هیچ میل ندارم که در آن زندگی کنم.»[۵۴]
  • «نمی‌توانم تصوّر کنم که هیچ اقدامی نجیبانه تر یا ملّی تر از این وجود دارد که همه در هر روز یک ساعت به کارهایی بپردازیم که فقیرترین مردم می‌کنند و از این راه خود را همانند ایشان و از راهِ ایشان همانند جامعهٔ بشری سازیم. نمی‌توانم تصور کنم که برای ستایش خداوند راه بهتری از آن هست که به نام خدا و بخاطر فقیران، درست مانند ایشان کار کنیم.»[۵۵]
  • «تا وقتی یک نفر مرد یا زنِ تندرستِ بی‌کار و بی غذا هست، ما باید از استراحتِ خویش یا از صرفِ یک غذای کامل شرمسار باشیم.»[۵۶]
  • «اگر ما نتوانیم به صورتِ مردان و زنانِ آزاد زندگی کنیم باید از مردن خود شادمان باشیم.»[۵۷]
  • «در امور مربوط به وجدان و اعتقاد، قانونِ اکثریّت نمی‌تواند جایی داشته باشد.»[۵۸]
  • «عقیدهٔ مسلَّمِ من این است که هیچ‌کس آزادی خود را از دست نمی‌دهد مگر به علّتِ ضعفِ خودش.»[۵۹]
  • «همکاریِ ارادی ما با انگلیسی‌ها خیلی بیشتر از تفنگ‌های انگلیسی‌ها مسئولِ اسارتِ و تابعیّتِ ما هستند.»[۶۰]
  • «حتّی مستبدترین حکومتها نمی‌تواند جز با موافقت مردمی که زیرِ تسلّط این حکومت هستند، سر پا بماند. معمولاً حاکمِ مستبد با زور، موافقت مردم را برای خود جلب می‌کند، امّا به محض آنکه مردم از قدرت استبدادی نترسند، حکومت مستبد هم نابود خواهد شد.»[۶۱]
  • «هیچ دلیری از آن بزرگتر نیست که مصمّمانه از زانو خم کردن در برابر قدرت‌های زمینی، هر قدر هم بزرگ باشند، خودداری شود. این روش را باید بدون ترشرویی و با اعتقاد کامل به اینکه جز روح هیچ چیز دیگر زندهٔ جاوید نیست، اتخاذ کرد.»[۶۲]
  • «آموزش واقعی کودک آن است که بهترین ویژگی‌های او را بیرون بکشد و نمایان سازد. برای این هدف، آیا چه کتابی بهتر از کتابِ انسانیّت ممکن است وجود داشته باشد؟»[۶۳]
  • «آموختن ادبیّات به تنهایی نمی‌تواند ارزش‌های اخلاقی شخصی را حتّی یک سانتی‌متر هم بالاتر ببرد. ساختنِ شخصیّت با پرورش ادبی ارتباطی ندارد و از آن جداست.»[۶۴]
  • «پدر و مادر خردمند اجازه می‌دهند که کودکانشان اشتباهاتی را مرتکب شوند. برای هر کودک بسیار مفید است که دستِ کم یک بار انگشتانش را بسوزاند.»[۶۵]
  • «مرا ساده دل، بیهوده جو و ابله نامیده‌اند. مسلماً من شایستهٔ این شهرت هستم. زیرا هر جا که می‌روم چنین اشخاصی را که چون خودِ من هستند به سوی خویش می‌کشانم.»[۶۶]
  • «اگر در روحِ من شوخ‌طبعی و خوش خلقی وجود نمی‌داشت، می‌بایست مدّت‌ها پیش خودکشی می‌کردم.»[۶۷]
  • «انسان، سازندهٔ سرنوشتِ خویش است. با این مفهوم آزاد است راهِ بکارگیری از آزادی خویش را برگزیند. امّا نمی‌تواند پیشامدهای کارش را زیر سلطهٔ خویش داشته باشد.»[۶۸]
  • «حقیقت در قلبِ همهٔ آدم‌ها وجود دارد، هر کسی باید در آنجا جستجویش کند و آن گونه که خود آن را می‌فهمد، چراغِ راهش سازد. هیچ‌کس این حق را ندارد که دیگران را وادارد بر پایهٔ فهمِ او از حقیقت، راهی را بپیماید.»[۶۹]
  • «پیروزی آن نیست که هرگز زمین‌نخوری، آن است که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی.»
  • «کتابها در بهترین صورت خود می‌توانند فقط وسیله کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می‌شوند.»
  • «خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را.»[۷۰]

نیایش[ویرایش]

  • «نیایش با قلب آدمی سروکار دارد. ما با صدای بلند سخن می‌گوییم تا آن را بیدار کنیم. نیرویی که بر کل عالم هستی مستولی است، در قلب انسان نیز حضور دارد. جسم خاکی نمی‌تواند مانعی برای آن باشد. موانعی که وجود دارند، ساخته دست خود ما هستند و با توسل به نیایش می‌توان آنها را از میان برداشت. ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم بدانیم که آیا نتیجه‌ای که مطلوب ما بوده حاصل شده‌است یا خیر. من می‌توانم برای تسکین درد نارمادا دعا کنم، ولی حتی اگر او از درد رهایی یابد، من نباید شفای او را حمل بر تأثیر دعای خود کنم.[۷۱]
  • «نیایش هرگز بی‌ثمر نیست، ولی ما نمی‌توانیم تشخیص دهیم ثمره آن کدام است. اگر هم نتیجه مطلوب از آن حاصل شد، نباید آن را خیر بپنداریم. می‌توانیم برای چیزی دعا کنیم ولی درعین‌حال چشم از نتیجه دعا فروپوشیم.»
  • «خدا سخت‌گیرترین رئیسی است که من در عالم دیده‌ام. شما را می‌آزماید و تحت سخت‌ترین شرایط قرار می‌دهد و هنگامی که درمی‌یابید که ایمان خود را به تدریج از دست می‌دهید و در حال غرق شدن هستید، به نحوی از انحا به کمکتان می‌آید و به شما ثابت می‌کند که نباید ایمان خود را از دست بدهید، چرا که همواره مترصد کمک به شماست، البته آن‌گونه که خود می‌خواهد نه آن‌گونه که شما می‌خواهید. تجربه من چنین می‌گوید. حقیقتاً موردی را نیز به‌خاطر ندارم که او در آخرین لحظه رهایم کرده و به یاریم نیامده باشد.»
  • «بسیاری از افراد هستند که یا به دلیل تنبلی ذهن یا گرفتاری به عادت بدذهنی، چنین می‌اندیشند که خدا وجود دارد و بدون اینکه از او چیزی خواسته باشیم، یاری‌مان می‌کند؛ پس تکرار نام او چه ضرورتی دارد؟»
  • «انسان غالباً نام خدا را طوطی‌وار تکرار می‌کند و از چنین کاری انتظار ثمربخشی نیز دارد. در صورتی که جوینده حقیقی باید چنان ایمان زنده‌ای در دل داشته باشد که نه تنها ناراستی تکرار طوطی‌وار را از درون خود بزداید، بلکه آن را از درون دیگران نیز بشوید و پاک کند.»
  • «این مرزها را هرگزخداوند به وجود نیاورده است.»
  • «من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می‌گویند و تبلیغ می‌کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود درآورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود.»[۷۰]

دربارهٔ او[ویرایش]

  • «از روش او، می‌توان یک خط‌مشی کلی را استنتاج کرد و هنوز هم از آن بهره گرفت اما باید این نکته را هم در نظر داشت که رفتار او، جدا از ساختار و شاکله ملت هند نبوده و الزاماً الگوی او برای سایر ملل و جوامع با الگوهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متفاوت قابل گرته‌برداری نیست… گاندی در بستری فعالیت و مبارزه سیاسی کرد که آن شکل از مبارزه در آن جوابگو بود.»
  • «او برای من نماد بسیار بزرگی از یک تاریخ کمابیش تکرارنشدنی است. تاریخی که به‌جز مطالعه در ظرف زمان و مکان خودش، قابل‌فهم نیست.»
  • «آنچه نام «گاندی» در ذهن من تداعی می‌کند، استقامت، آرامش، اعتماد و استقلال است. او ایدئولوگ بزرگی بود که در روش مبارزاتی‌اش خلاقیت داشت و نوعی مبارزه در سکوت و عدم وابستگی را بنا گذاشت و روشش در جامعه مستعمره هندوستان جوابگو بود.»
  • «در هر موقعیت و زمانه‌ای، روش گاندی عمق و اثر بیشتری دارد. روش او انسان‌مدارانه است و از دل یک باور می‌آید. وقتی چنین باور و اصالتی در یک انسان وجود داشته باشد، طبیعی است که روش او، به‌جای اسلحه و توپ و تفنگ برای مبارزه، روش‌های صلح‌طلبانه است.»
  • «روش او، از یک باور درونی نشأت گرفته بود و اگر فرض بگیریم که روش او با نگاه «هرچه درونی‌تر، جهانی‌تر» پیش می‌رفت، مسلماً این آزاداندیشی از درون او جوشیده بود که توانسته بود جهانی را متأثر کند. مسلماً راه و روش او، در جهان امروز هم قابل پیاده‌سازی است، به‌شرطی که ناشی از تقلید نباشد و از یک باور و آرمان و اصالت درونی نشأت گرفته باشد.»

وابسته[ویرایش]

در پروژه‌های خواهر می‌توانید در مورد ماهاتما گاندی اطلاعات بیشتری پیدا کنید.

Search Wikipedia در میان مقاله‌ها از ویکی‌پدیا
Search Wiktionary در میان واژه‌ها از ویکی‌واژه
Search Wikibooks در میان کتاب‌ها از ویکی‌نسک
Search Wikisource در میان متون از ویکی‌نبشته
Search Commons در میان تصویرها و رسانه‌ها از ویکی‌انبار
Search Wikinews در میان خبرها از ویکی‌گزارش

منابع[ویرایش]

  1. برگرفته از کتابِ «گزینهٔ گفتارهای گاندی» ترجمه مهشید میرمعزّی، نشر ثالث، سال ۱۳۸۸، ص ۷
  2. همان، ص ۱۰
  3. همان، ص ۱۳
  4. همان، ص ۱۷
  5. همان، ص ۱۸
  6. همان، ص ۲۱
  7. همان، ص ۲۲
  8. همان، ص ۲۴
  9. همان، ص ۲۵
  10. همان، ص ۲۹
  11. همان، ص ۳۸
  12. همان، ص ۴۱
  13. همان، ص ۴۵
  14. همان، ص ۴۸
  15. همان، ص ۱۶۴
  16. همان، ص ۱53
  17. همان، ص 150
  18. همان، ص ۱81
  19. همان، ص ۱87
  20. همان، ص ۱92
  21. همان، ص ۱16
  22. همان، ص ۱۰5
  23. همان، ص 88
  24. همان، ص ۱۷۵
  25. «همهٔ مردم برادرند»، ترجمه:محمود تفضلی، چاپ کمیسون ملّی یونسکو در ایران، ۱۳۴۸، نشر امیرکبیر، ص ۳۰۱
  26. همان، ص 304
  27. همان، ص 306
  28. همان، ص 286
  29. همان، ص 286
  30. همان، ص 283
  31. همان، ص ۱۶
  32. همان، ص 25
  33. همان، ص 34
  34. همان، ص 79*
  35. همان، ص 88
  36. همان، ص 97
  37. همان، ص 98
  38. همان، ص ۱۰2
  39. همان، ص ۱۰3
  40. همان، ص ۱۰۶
  41. همان، ص ۱۰5
  42. همان، ص ۱۰5
  43. همان، ص ۱۰7
  44. همان، ص ۱۰7
  45. همان، ص ۱24
  46. همان، ص ۱۰۶
  47. همان، ص ۱۰۶
  48. همان، ص ۱۰۷
  49. همان، ص ۱۰۷
  50. همان، ص ۱۰۷
  51. همان، ص ۱۹۴
  52. همان، ص ۲۰۵
  53. همان، ص ۲۱۰
  54. همان، ص ۲۱۴
  55. همان، ص ۲۳۳
  56. همان، ص ۲۳۴
  57. همان، ص ۲۵۵
  58. همان، ص ۲۵۵
  59. همان، ص ۲۵۵
  60. همان، ص ۲۵۵
  61. همان، ص ۲۵۵ و ۲۵۶
  62. همان، ص ۲۵۶
  63. همان، ص ۲۶۷
  64. همان، ص ۲۷۸
  65. همان، ص ۲۷۹
  66. همان، ص ۲۹۷
  67. همان، ص ۳۰۲
  68. همان، ص ۳۰۷
  69. «راهِ عشق، داستانِ تحوّل روحی مهاتما گاندی» نوشتهٔ اکنات ایسواران، ترجمهٔ شهرام نقش تبریزی، نشر ققنوس، ۱۳۸۶، ص۵۷
  70. ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ http://www.bartarinha.ir/fa/news/79756/سخنان-مهاتما-گاندی
  71. مهاتما گاندی، نیایش، ترجمهٔ شهرام نقش‌تبریزی، انتشارات نی، ۱۳۹۲.
  72. http://www.sharghdaily.ir/News/33713/«گاندی»،-انسان-امروز-و-مبارزه-تکرارنشدنی
  73. http://www.sharghdaily.ir/News/33713/«گاندی»،-انسان-امروز-و-مبارزه-تکرارنشدنی
  74. http://www.sharghdaily.ir/News/33713/«گاندی»،-انسان-امروز-و-مبارزه-تکرارنشدنی
  75. http://www.sharghdaily.ir/News/33713/«گاندی»،-انسان-امروز-و-مبارزه-تکرارنشدنی
  76. http://www.sharghdaily.ir/News/33713/«گاندی»،-انسان-امروز-و-مبارزه-تکرارنشدنی