پیری
ظاهر
پیری یا به صورت علمی سالخوردگی بیولوژیکی، فرایند زوال و کاهش نیروی موجود زنده در گذر زمان است.
درباره
[ویرایش]- به نظرم کسی که تنها دغدغهاش در سن و سالش خلاصه میشود، چیز زیادی از زندگی نمیداند و از عمرش به اندازه کافی لذت نبرده. فیلم خوب ندیده، کتاب نخوانده و معاشرتهای مناسب نداشتهاست و به خودش شادی هدیه نداده. اگر شما این کارها را انجام داده باشید دیگر نگران سن و سالتان نیستید و هر سالی را که از عمرتان میگذرد برگی زرین میدانید و معتقدید که آن را با بهای تجربه به دست آوردهاید.
- «اگر پیری نشانهٔ فرزانگی و فضیلت بهشمار میآید، از آنجاست که پیری پیشتصویری است از عمر بلند، تجارب بسیار و تفکر طولانی که این همه، تصویری ناکامل از جادوانگی است.»
- «عمر از دست شد چو تیر از شست/برف پیری مرا به سر بنشست.»
- «در غروب جوانی، نفسپرستی به پایان میانجامد؛ در طلوع پیری، خدمت به خلق آغاز میگردد.»
- هرمان هسه در گرترود
۱
آوخ گلهٔ پیری پیش که برم من | کاین درد مرا داور جز تو به دگر نیست | |
ای پیر بیا تا گلهٔ خود به تو گویم |
زیرا که جوانان را زین حال خبر نیست[۴] |
۲
کیکاووس اندر کف پیری شده عاجز | تدبیرِ شدن کن چون به شصت و سه درآمد | |
روزت به نماز دگر آمد به همه حال | شب روز آید چو نماز دگر آمد[۴] |
۳
گر بر سر ماه برنهی پایهٔ تخت | ور همچو سلیمان شوی از دولت و بخت | |
چون عمر تو پخته گشت بربندی رخت | کاین میوه که پخته شد بریزد ز درخت[۴] |
کیکاووس بن اسکندر |
منابع
[ویرایش]- ↑ «سحر زکریا:دوست داشتم خود را در مقام یک زن موفق ببینم». تابناک با تو، ۳ آبان ۱۳۹۴. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۷ اوت ۲۰۲۳.
- ↑ شوالیه، ژان. «پیری (Viellesse /oldness)». در Dictionnaire des symboles [فرهنگ نمادها]. ج. دوم. ترجمهٔ سودابه فضایلی. تهران: انتشارات جیحون، ۱۳۸۴. ص ۲۷۰. شابک ۹۶۴۶۵۳۴۱۴۷.
- ↑ مشیر سلیمی، علیاکبر. «حیران». در زنان سخنور. ج. اول. تهران: مؤسسهٔ مطبوعاتی علمی، سال ۱۹۵۶م. ص ۱۷۸.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ هدایت، رضاقلیخان. مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۲۰۵.