وحشی بافقی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز حذف رده "شاعران" (با استفاده از رده ساز) |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[W:وحشی بافقی|وحشی بافقی]]'''، کمالالدين محمد وحشی بافقی ، شاعر پرشور و نغزگفتار ایرانی که قصیده، غزل، مثنوی و ترکیببندهای او مشهور و دلنشین است. وحشی بافقی در سال ([[W:۹۳۶ (هجری قمری)|۹۳۶ هجری قمری]]) در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد زاده شد. وی در سال ([[W:۹۹۷ (هجری قمری)|۹۹۷ هجری قمری]]) در سن شصت و یک سالگی درگذشت. |
'''[[W:وحشی بافقی|وحشی بافقی]]'''، کمالالدين محمد وحشی بافقی ، شاعر پرشور و نغزگفتار ایرانی که قصیده، غزل، مثنوی و ترکیببندهای او مشهور و دلنشین است. وحشی بافقی در سال ([[W:۹۳۶ (هجری قمری)|۹۳۶ هجری قمری]]) در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد زاده شد. وی در سال ([[W:۹۹۷ (هجری قمری)|۹۹۷ هجری قمری]]) در سن شصت و یک سالگی درگذشت. |
||
== دارای منبع == |
== دارای منبع == |
||
===دیوان اشعار=== |
=== دیوان اشعار === |
||
* |
* «آن [[گربه]] مصاحب بابا از آن تو// وان [[قاطر]] چموش لگدزن از آن من» |
||
* |
* «از صحن خانه تا به لب بام از آن من// از بام خانه تا به ثریا از آن تو» |
||
* |
* «اگر بر دیده [[مجنون]] نشینی// به غیر از خوبی لیلی نبینی» |
||
* |
* «اگر خواهی [[هنر]] را سختبازو// زر بیسنگ باید در ترازو» |
||
* |
* «اگر صد آب حیوان خورده باشی// چو [[عشق|عشقی]] در تو نبود مرده باشی» |
||
* |
* «اگر [[طوطی]] زبان میبست در کام// نه خود را در قفس دیدی نه در دام» |
||
* |
* «این ندانسته که قدر همه یکسان نبود// [[زاغ]] را مرتبه مرغ خوشالحان نبود» |
||
* |
* «بگفتاش کوتهی افسوس افسوس// تو پا میبینی و من پر [[طاووس]]» |
||
* |
* «بود بر زر مدار [[کار]] عالم// به زر آسان شود دشوار عالم» |
||
* |
* «به شهوت، قرب تن با تن ضرور است// میان [[عشق]] وشهوت راه دور است» |
||
* |
* «به ذوق کارفرما پیش نه پای// که خیزد ذوق [[کار]] از کارفرمای» |
||
* |
* «به هرجا شرع بر مسند نشیند// کساش جز در برون در نبیند» |
||
* |
* «به هرجا کافتاب آنجا نهد پای/ پس دیوار باشد سایه را جای» |
||
* |
* «تو مو میبینی و من پیچش مو// تو ابرو من اشارتهای ابرو» |
||
* |
* «چو دل را محرم اسرار کردند// خموشی را امانت دار کردند» |
||
* |
* «چو شد گو باش گامی تا در کام// چو پا نبود چه یک فرسخ چه یک گام» |
||
* |
* «خموشی پرده پوش راز باشد// نه مانند سخن غمّاز باشد» |
||
* |
* «در آن قربی که باشد قرب جانی// خلل کی افکند بعد مکانی» |
||
* |
* «در نابستهٔ احسان گشادهست// به هرکس آن چه میبایست دادهست» |
||
* |
* «دل خوش یاد میآرد ز گلزار// چو دل خوش نیست [[گل]] خار است و مسمار// اگر دل خوش بود میخوشگوار است// [[شراب]] تلخ در غم زهر [[مار]] است» |
||
* |
* «دل نیست [[کبوتر]] که چو برخاست نشیند// از گوشه بامی که پریدیم پریدیم» |
||
* |
* «دولت (همت) اگر سلسلهجنبان شود// مور تواند که [[سلیمان]] شود» |
||
* |
* «دیده کز نعمت دیدار نبودش بهری// [[مگس|مگسی]] بود که مهمان سر خوانی بود» |
||
* |
* «ز گوشات نفع نبود وز زبان سود// که باشی گوش چون باید زبان بود» |
||
* |
* «زبان بسیار سر بر باد دادهست// زبان، سر را عدوی خانهزادست» |
||
* |
* «شدش بهرام با تیغ و کفن پیش// که توبه کردم از خونکردن خویش» |
||
* |
* «کسی را عزم ره چون جزم شد پیش// چو محبوسان بود در خانه خویش» |
||
* |
* «منادی میکند [[عشق]] از چپ و راست// که حد هر کمال اینجاست، اینجاست» |
||
* |
* «نیاید [[کار]]ها بی کارکن راست// اگر چه عمده سعی کارفرماست» |
||
== بدون منبع == |
== بدون منبع == |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
{{ویکیپدیا}} |
{{ویکیپدیا}} |
||
{{ناتمام}} |
{{ناتمام}} |
||
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
[[رده:شاعران اهل ایران]] |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۰
وحشی بافقی، کمالالدين محمد وحشی بافقی ، شاعر پرشور و نغزگفتار ایرانی که قصیده، غزل، مثنوی و ترکیببندهای او مشهور و دلنشین است. وحشی بافقی در سال (۹۳۶ هجری قمری) در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد زاده شد. وی در سال (۹۹۷ هجری قمری) در سن شصت و یک سالگی درگذشت.
دارای منبع
دیوان اشعار
- «از صحن خانه تا به لب بام از آن من// از بام خانه تا به ثریا از آن تو»
- «اگر بر دیده مجنون نشینی// به غیر از خوبی لیلی نبینی»
- «اگر خواهی هنر را سختبازو// زر بیسنگ باید در ترازو»
- «اگر صد آب حیوان خورده باشی// چو عشقی در تو نبود مرده باشی»
- «اگر طوطی زبان میبست در کام// نه خود را در قفس دیدی نه در دام»
- «این ندانسته که قدر همه یکسان نبود// زاغ را مرتبه مرغ خوشالحان نبود»
- «بگفتاش کوتهی افسوس افسوس// تو پا میبینی و من پر طاووس»
- «بود بر زر مدار کار عالم// به زر آسان شود دشوار عالم»
- «به شهوت، قرب تن با تن ضرور است// میان عشق وشهوت راه دور است»
- «به ذوق کارفرما پیش نه پای// که خیزد ذوق کار از کارفرمای»
- «به هرجا شرع بر مسند نشیند// کساش جز در برون در نبیند»
- «به هرجا کافتاب آنجا نهد پای/ پس دیوار باشد سایه را جای»
- «تو مو میبینی و من پیچش مو// تو ابرو من اشارتهای ابرو»
- «چو دل را محرم اسرار کردند// خموشی را امانت دار کردند»
- «چو شد گو باش گامی تا در کام// چو پا نبود چه یک فرسخ چه یک گام»
- «خموشی پرده پوش راز باشد// نه مانند سخن غمّاز باشد»
- «در آن قربی که باشد قرب جانی// خلل کی افکند بعد مکانی»
- «در نابستهٔ احسان گشادهست// به هرکس آن چه میبایست دادهست»
- «دل خوش یاد میآرد ز گلزار// چو دل خوش نیست گل خار است و مسمار// اگر دل خوش بود میخوشگوار است// شراب تلخ در غم زهر مار است»
- «دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند// از گوشه بامی که پریدیم پریدیم»
- «دولت (همت) اگر سلسلهجنبان شود// مور تواند که سلیمان شود»
- «دیده کز نعمت دیدار نبودش بهری// مگسی بود که مهمان سر خوانی بود»
- «ز گوشات نفع نبود وز زبان سود// که باشی گوش چون باید زبان بود»
- «زبان بسیار سر بر باد دادهست// زبان، سر را عدوی خانهزادست»
- «شدش بهرام با تیغ و کفن پیش// که توبه کردم از خونکردن خویش»
- «کسی را عزم ره چون جزم شد پیش// چو محبوسان بود در خانه خویش»
- «منادی میکند عشق از چپ و راست// که حد هر کمال اینجاست، اینجاست»
- «نیاید کارها بی کارکن راست// اگر چه عمده سعی کارفرماست»
بدون منبع
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |