طوطی
ظاهر
طوطی، پرندهای است سبزرنگ از طایفه پسیتاسیده (Psittacid´es)
- «نه طوطی باش که گفتهٔ دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفتهٔ خود را به هدر دهی.»
- «طوطی ز زبان خویش در دام افتاد.»
طوطی در شعر فارسی
[ویرایش]- «اگر طوطی زبان میبست در کام// نه خود را در قفس دیدی نه در دام»
- «ای عندلیب گلشن جان زار نال زار// کز شاخ شرع طوطی حاضرجواب شد»
- «بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک// غذای آن شکر آمد غذای این اخگر»
- «جامی از نطق زبان بسته چو نشناسد کس// نکت طوطی شکرشکن از کاغ کلاغ»
- «در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند// آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم»
- «در کف لاله خودروی نهد سرخ قدح// زاغ همچون پر طوطی شود از سبزگیاه»
- «طاووس جان به جلوه درآید ز خرمی// گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد»
- «طوطی آمد با دهانی پرشکر// در لباس فستقی با طوق زر»
- «طوطی گفتا سمن به بود از سبزهکو// بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب»
- «مرحبا ای طوطی طوبینشین// پوششت حیلهست و طوقت آتشین»
- «هر طوطیکی سبزقبایی دارد// هر آهوکی چَرا به راغی دارد»
- «همای گوی مفکن سایه شرف هرگز// بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |