پرش به محتوا

طوطی

از ویکی‌گفتاورد

طوطی، پرنده‌ای است سبزرنگ از طایفه پسیتاسیده (Psittacid´es)

  • «نه طوطی باش که گفتهٔ دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفتهٔ خود را به هدر دهی.»
  • «طوطی ز زبان خویش در دام افتاد.»

طوطی در شعر فارسی

[ویرایش]
  • «اگر طوطی زبان می‌بست در کام// نه خود را در قفس دیدی نه در دام»
  • «ای عندلیب گلشن جان زار نال زار// کز شاخ شرع طوطی حاضرجواب شد»
  • «بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک// غذای آن شکر آمد غذای این اخگر»
  • «چو طوطی کلاغش بود هم‌نفس// غنیمت شمارد خلاص از قفس»
  • «در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند// آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم»
  • «طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند// وز تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس»
  • «طوطی گفتا سمن به بود از سبزه‌کو// بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب»
  • «مرحبا ای طوطی طوبی‌نشین// پوششت حیله‌ست و طوقت آتشین»
  • «همای گوی مفکن سایه شرف هرگز// بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
طوطی
دارد.