امیرحسن چهلتن
ظاهر
امیرحسن چهلتن (۱ اکتبر ۱۹۵۶، تهران) داستاننویس ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «... اینجا کسی مسئول کاری که میکند، نیست! همه فکر میکردند همان کاری را باید بکنند که دیگران میکنند. شاید هیچکس به خودش اجازه نمیداد شخصاً و مستقلاً در اینباره تصمیم بگیرد. صورت مسئله همه را دچار هیجان کرده بود. همه مطمئن بودند باید با شاه مخالفت کنند که البته برایش دلایل کافی داشتند؛ و فکر میکردند باید با انقلاب همراهی کنند که اغلب دلایل کافی برای آن نداشتند. عاقبت همه راه افتادند، ما هم راه افتادیم! هیاهوی سیاست قدرت فکر کردن را از مردم گرفتهاست!»
- سپیدهدم ایرانی، صفحهٔ ۵۲
- «میدانی ایرج،... بعضی چیزها مال محیط ما نیست؛ یکی از اینها عشق است!»
- سپیدهدم ایرانی، صفحهٔ ۷۱
- «من از آینده میترسم! این ملت حرکت دستهجمعی بلد نیست، متعادل نیست و از حفظ توازن عاجز است؛ ظرافت در رفتار را نمیشناسد و اینها همه بخاطر این است که که هیچوقت امکان رقصیدن نداشتهاست، فقط یک مشت رقص روستایی که مربوط به عهد شکار و دوران شبانیست و معلوم نیست بتوان نام آن را رقص گذاشت. رقص دانش حرکت در عین توازن است!»
- سپیدهدم ایرانی، صفحهٔ ۷۵
- «در این مملکت همه میخواهند دیگری را بشکنند و صفآرایی عمدهیِ آن شاید در کارزار نسلهاست!»
- سپیدهدم ایرانی، صفحهٔ۱۰۹
- «هر رمان خوبی باید با تاریخ در مفهوم کلیاش نقطه تلاقی داشته باشد.»
- «رمان، بدون تاریخ و البته بدون جغرافیا، اصلاً نمیتواند به وجود بیاید.»
- «عشق و سیاست بیشترین امکان را برای مشاهده فراهم میآورد؛ برای مشاهده دقیق یک وضعیت بشری نهتنها باید درست و از نزدیک به آن نگاه کرد بلکه باید آن را در بزنگاههای خاص قرار داد.»
- «مسئله زن و مرد و تقابل و رابطهشان عاملی مسلط و قوی در زندگی بشری است و در رمان هم به دلیل گستردگیاش و اینکه بههرحال برههای از زندگی و زمان را دربر میگیرد این موضوع عمده است و اگر چنین موضوعی در رمان غایب باشد این غیبت خیلی به چشم خواهد آمد.»
- «سیاستورزی و میل به تغییر و بهبود شرایط هم در همه آدمها در هر دورهای و در هرجایی وجود دارد.»
- «تصویر باید به ادبیات تبدیل شود، یعنی شما باید بتوانید از طریق کلمات و امکانات ادبیات تصویر بسازید، وگرنه به صرف توضیح یک وضعیت به تصویری از جنس ادبیات نمیرسید.»
- «افراد به تنهایی و براساس تشخیص خودشان بسیار مشکل است که بتوانند به سمت تجدد بروند و هر فرد، بهعنوان جزئی از یک مجموعه بزرگتر که جامعه باشد، ناچار است ضرباهنگش را تا حدودی با ضرباهنگ حرکت جمعی تنظیم کند.»
- «همه ما ممکن است ادعا کنیم که مدرن هستیم ولی اغلب این کلمه را با لهجه سنت بر زبان میآوریم.»
- «باید تفاوت بین زمان درونی و بیرونی یا به عبارت دیگر زمان ذهنی و عینی را به خوبی درک کنیم، ممکن است این دو، به دو هستی متفاوت تعلق داشته باشند.»
- «بخش قابل توجهی از جامعه ما در محدودیت زندگی ایرانی به دام افتادهاست و ناچار به یک تبعید درونیست.»
- «تهران در نگاه اول ناتوان و رسواست اما این شهامت را دارد که خود را تغییر دهد و مدام چنین میکند و بقیه شهرهای ایران را چنانکه انگار بچههایش باشند به دنبال خود میکشد.»
- «رسیدن به یک دریافت حسی از جامعهای که در آن زندگی میکنید کار آسانی نیست. فرق ادبیات با درددلهای آشپزخانهای که تنه به ژورنالیسم میزند در همین است.»
- «نوشتن رمان برای من جستجوی پاسخ برای سؤالاتم هم هست، حالا البته نمیتوانم بگویم وقتی که مینویسم به این پاسخها میرسم، ولی بههرحال تلاش میکنم سؤال را درست بفهمم یا آن را درست طرح کنم.»
- «کلا همیشه دلم میخواست پدیدههای مدرنی را که ناگهان وارد یک جامعه سنتی میشده و فکرهایی را که دوروبر این پدیدههای مدرن به وجود میآمده درک کنم؛ مثلاً ورود لامپهای الکتریکی یا اتومبیل به ایران، ورود هواپیما به ایران، ورود دوش حمام و… فکرکردن به این چیزها جزئی از مشغلههای ذهنی من است که بعضاً به داستان تبدیل میشود.»
- «گذشته بهطورکلی در حافظهٔ انسانها دارد. انسان وقتی وارد آینده میشود وضعیت فعلیش را با گذشتهای که در حافظه دارد مقایسه میکند و این هم یکی از مسائلی است که من همیشه به آن فکر میکنم.»
- «همیشه یکی از دلایل اهمیت گذشته این است که ما به مرور ماهیت آن گذشته را در ذهنمان تغییر میدهیم، ولی اگر زمانی صمیمانه با آن گذشته روبهرو شویم متوجه تفاوتهای آن گذشته ذهنی با گذشتهای که واقعاً وجود داشته میشویم.»
- «من شخصاً معتقدم آینده همیشه بهتر است، میدانید چرا؟ برای اینکه ما را از گذشته دور میکند.»
- «از آن نویسندههایی نیستم که زیاد بازنویسی کنم. یک نقطه رضایت دارم که اگر به آن برسم فکر میکنم کار برای انتشار آماده است.»
- «سیاست با همه اهمیتی که دارد در روز وقت زیادی از ما نمیگیرد و مشغله عمده ما نیست. ما درگیریهای روزمره کوچک خودمان را داریم که گرچه در یک سطح بزرگتر قابل اعتنا نیستند ولی در زندگی فردی آدمها اهمیت دارند.»
- «در من تمایلی برای زیباتر نشاندادن انسانها نیست، چون فکر میکنم انسان به هرجهت موجودی زیباست.»
- «البته وفاداری [به تاریخ] موضوع مهمی است، اما رماننویس بیشتر باید به روح تاریخ وفادار باشد نه به برخی اتفاقات جزئی.»
- ۲۹ مه ۲۰۱۷/ =۸ خرداد ۱۳۹۶؛ در مصاحبه با روزنامهٔ شرق [۱]
- فکر میکنم تا حدودی عناصر آگاه در ایران رفتار اجتماعی بهتری دارند. ولی باید بگویم به نظر من، در جامعه ایران خشونت نهادینه شدهاست. در کودکی روزی نبود که من با موضوع سربریدن مرغ، یا گوسفند یا قربانی کردن مواجهه نشوم. این مسئله شاید عادی سازی کند ذهن بیننده را و اتفاقی درون آدمها بیفتد. بهر حال جامعه ایران، جامعهای آسوده و آرام نیست.
- سیاست در ایران چیزی روزمره و همیشگی است. وقتی نوع پوشش آدمها میتواند به یک مسئله سیاسی تبدیل شود، نویسندهٔ ایرانی راجع به چه بنویسد که سیاسی نباشد؟ روشی که از بالا دیکته میشود اعم از ساده یا پیچیده، با سیاست فصل مشترک دارد. ما وقتی از زندگی روزانه و تجربیات شخصی و اجتماعیمان مینویسیم، عنصر سیاست در آن پررنگ است، چون در زندگی ما این عنصر پررنگ است. این یک انتخاب نیست. من فکر میکنم سکوی پرش به سوی هر تخیلی، واقعیت اجتماعی است. لااقل این ادبیاتی است که من به آن اعتقاد دارم و میپسندم. در نتیجه شما نمیتوانید عنصر سیاست را از آن حذف کنید.
- ۲۹ مه ۲۰۰۷/ ۸ خرداد ۱۳۸۶؛ مصاحبه با «دویچه وله»[۲]
- ما فقط یک بار و فقط به یک زندگی فوقالعاده نزدیک میشویم و آن هم زندگی خودمان است.[۳]
منابع
[ویرایش]- چهلتن، امیرحسن. سپیدهدم ایرانی. چاپ اول، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۴، ISBN 964-351-260-6.
- ↑ «ادبیات و رهایی اخلاقی». شرق، ۸ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ ««پوشیدگی در فرهنگ ایران بسیار ریشهدار است» · گفتوگویی با امیر حسن چهلتن» (مصاحبه). دویچه وله، ۲۹ مه ۲۰۰۷.
- ↑ «تحقیر رئالیسم ادبیات ما را الکن کرده است» (مصاحبه). مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 8 آبان 1396.