پرش به محتوا

کاربر:Amouzandeh

از ویکی‌گفتاورد
این کاربر ایرانی است یا ایران را دوست دارد.
Landeswappen von NRW
Landeswappen von NRW
این کاربر ساکن استان وستفالن شمالی آلمان می‌باشد.
winXP این کاربر با استفاده از ویندوز اکس‌پی در ویکی‌گفتاورد مشارکت می‌کند.
ویکی‌گفتاورد:بابل
fa فارسی زبان مادری این کاربر است.
de-3 Dieser Benutzer hat sehr gute Deutschkenntnisse.
en-2 This user is able to contribute with an intermediate level of English.
جستجوی براساس زبان‌های کاربران

با نام Amouzandeh در ویکی‌پدیا و ویکی‌گفتاورد مرا می‌شناسند. اسم کامل من علیرضا آموزنده‌است. در شهر شیراز (استان فارس) دیده به‌جهان گشوده‌ام و درحال حاضر در یکی از شهرهای آلمان به‌نام Krefeld که در استان نوردراین-وستفالن قرار دارد، زندگی می‌کنم. کرفلد را به‌لطافت «مخمل و ابریشم» تشبیه کرده‌اند زیرا مرکز صنایع نساجی و دانشکده‌های وابسته به‌آن می‌باشد. آشنایی، یا بهتر بگویم، علاقمندی من به‌ «ویکی» از سه‌ماه و بیست روز پیش، یعنی در تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۸۴ (خورشیدی) برابر با ۹ مارس ۲۰۰۶ (میلادی) آغاز شد و مانند تمام عشق‌های افلاطونی، پایانی بر آن متصور نیست!!! نسبت من به‌این دانش‌نامه مانند طفلی است گریزپای که حتی جمعه‌ها به‌ سودای زمزمه محبت‌آمیز درس معلم، به‌مکتب ویکی می‌آید و می‌خواند و می‌آموزد. بیشترین علاقه من به‌امثال و حکم یا (ضرب‌المثل) و انشعابات آن (کلمات قصار - نقل‌قول - اصطلاحات مثلی - اصطلاحات عامیانه - زبانزد - ولریسم - کلمات زوج - اپیگرام) می‌باشد. از این رو مایلم که ویکی‌گفتاورد فارسی، مقامی ارجمند در میان سایر زبان‌ها کسب کند و این خود امکان‌پذیر نیست مگر به ‌کوشش تمام دوستان و علاقمندان زبان فارسی. در این راستا کتابی تحقیقی و تطبیقی در قلمرو امثال و حکم آلمانی - فارسی و ذکر نمونه‌هایی از ضرب‌المثل‌های انگلیسی و هلندی تألیف کرده‌ام که به‌وسیله انتشارات البرز منتشر شده است. برخی از ضرب‌المثل‌های مندرج در ویکی‌گفتاورد از این کتاب گرفته شده‌است. بیشترین امیدم به‌ثمر رسیدن «ویکی فارسی» به‌همیاری جوانان دانشمند و فارسی زبانان ادیب است. باشد که این آرزو به‌واقعیت بپیوندد.

بیش از این به ‌خود پرداختن شایسته نباشد، از این‌رو با بیتی از حافظ این سخن را به‌پایان می‌برم و مهر خموشی بر لب می‌نهم.

در بساط نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست      یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد، یا خموش