عنایت سمیعی
ظاهر
عنایت سمیعی (۱۳۲۱ /۱۹۴۲م) شاعر، نویسندهٔ ایرانی و ناقدِ ادبی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «من چیز زیادی از خودم برای گفتن ندارم و ترجیح میدهم جای آن از شعر حرف بزنم. در دورهای به سر میبریم که شاعری مثل شغل لحافدوزی شغل منسوخی شده است. من البته چون زبان را خوب نمیدانم شعرها را از طریق ترجمه خواندهام. تبلور فرهنگ ما در شعرمان نهفته است؛ چه شعر مدرن ما، چه شعر کلاسیک ما. عناصر دیگر فرهنگی ما جزو حواشی فرهنگ ما به حساب میآید.»[۱]
- «ما هرگز در هیچ زمینه ای از شعر گرفته تا رمان تا نقد تا سیاست نتوانستیم جریان بسازیم. نتوانستیم مکتب ادبی بسازیم به گونه ای که بتوانید به خاطر بسپارید فلان نویسنده پیرو فلان نویسنده مینویسد و ادامه جریان یکدیگرند. نه هیچ شاعری این گونه بوده و نه هیچ سیاستمداری.»[۲]
- «میتوانم بگویم که آدمی همیشه در یک حال نیست. عرصه هنر و ادبیات هم به زعم من ارادهگرایانه نیست یعنی شما نمیتوانید هر لحظهای که دلخواهتان باشد، دست به قلم ببرید و کاری انجام بدهید. یک دورهای است که شور و شوق کاری را دارید و دوره دیگر ممکن است چنین حال و هوایی نداشته باشید. اما کمکاری من بیشتر دلیل شخصی دارد.»[۳]
- «عرصه هنر و تفکر در حالتهای انفعالی بر هنرمند مستولی میشوند یعنی اینطور نیست که متفکری بخواهد آرنج به زانو بزند و دست به پیشانی و درباره مسالهای بیندیشد بلکه سیلان یک وضعیت تاریخی است که او را با خود به حرکت درمیآورد. وضعیت تاریخیای که اکنون در آن قرار گرفتهایم، به زعم من دو عنصر «تکنولوژی قدرت» و «قدرت تکنولوژی» آنچنان غالب است که سوژه انسانی را حذف میکند. سوژه انسانی یعنی انسانی که تجربه زیسته دارد و متفکر است و به قول کانت جرات بیان تفکر را دارد. همه اینها غایب است یا در حد نازلی دیده میشود. شما در چنین وضعیتی نمیتوانید انتظار داشته باشید که هنرمند بزرگی در قالب یک فردیت تشخص یافته بخواهد عرضه شود.»[۴]
- «ادبیات در کشور ما نهادینه نشده است. نهادینه شدن موکول به آموزش ادبیات به شیوهای مدرن در مدارس و دانشگاههاست یعنی نیما باید در کنار شاعران کلاسیک تدریس شود تا بتوان ادبیات را نهادینه کرد که ما در اینجا چنین شرایطی نداریم. شعر ایران وضعیت دارد. از طرفی متکثر و از طرفی دیگر من اسم این تکثر را تفرقه میگذارم چون به زعم من چندصدایی از دل یک ارکستراسیون درمیآید.»[۵]
- وقتی هر کسی ساز خودش را میزند، در واقع شما در یک حالت سرگیجه به سر میبرید و جمع کردن این صداهای پراکنده، کار آسانی نیست. وضعیت اینچنینی را بیشتر میتوان از حیث سلبی توضیح داد که وضعیتی آشفته است و گفتوگویی بین دو شاعر وجود ندارد. اینکه کتاب شعر خوانده نمیشود اما با چند هزار شاعر فعال در هر یک سال سروکار داریم، نشان میدهد که شاعر، شاعر را نمیخواند. پس یک جنبه از کار به کاستی منتقد برمیگردد.»[۶]
- مسأله وضعیتی بغرنجتر و عامتری دارد. در چنین وضعیتی میبینیم که گروههای شعری و ادبی تقلیل یافتهاند به محافل کوچک که خود آن محفل نمیتواند چندان دوام داشته باشد و این محفل نمیتواند حرف آن محفل را بفهمد. فکر میکند خود مرکزیت جهان است و این البته ناشی از همان تفکر سنتیای است که نشان میدهد تفکر ما در سطح روکش خورده اما در عمق تغییر نکرده است.»[۷]
- «مادامی که آن بنیانهای آکادمیک برپا نشود، ما به هیچوجه نباید توقع داشته باشیم که شعر و ادبیات در کشور ما نهادینه شود.
- توقع اینکه فلان شاعر کتاب درمیآورد و با ذوقزدگی دنبال مخاطب و منتقد بگردد و چنانچه گیرش هم بیاورد و باجی هم به او بدهد یا نفیاش کند یا توضیح و تحلیل بدهد، درباره کارش، این به تنهایی راه به جایی نمیبرد.»[۸]
- «فرهنگ یک مقوله فراگیر است، شعر، منتقد هنر، آداب و رسوم هر کدام اینها در دل این فرهنگ مجموعا عمل میکنند اما دستکم نهادینه شدن هنر و ادبیات به ویژه شعر سابقه تاریخی طولانی در کشور ما دارد و بزرگانی داریم که قابل قیاس یا برتر از شاعران غربی به شمار میروند بنابراین آکادمی میتواند از این حیث کمک شایانی بکند.»[۹]
- «اساساً ما به لحاظ نداشتن پشتوانه اندیشگی، مردم آسانپسندی هستیم. مکتب هندی را از این حیث بزرگان ما از جمله حضرت ملکالشعرای بهار طرد کردند که در آن پیچیدگی مضمون و الفاظ پیشپاافتاده وجود داشت ... طرد مکتب هندی ناشی از آسانپسندی است و شعر دوره بازگشت در واقع نشان آن است که میخواهیم به آسانپسندی برگردیم در حالی که به هیچوجه شعر مکتب عراقی یا خراسان شعر آسانی نیست اما سادهسازی قضایا باعث شده ما همواره به شعری علاقهمند باشیم که ساده و دستیاب باشد.»[۱۰]
درباره
[ویرایش]از او دربارهٔ دیگران
[ویرایش]- «خیّام به لحاظ مشرب فکری و فلسفیاش، بیشتر فیلسوف و حکیم و ریاضیدان بوده تا شاعر، و در همان ۷۰ رباعی که گفته، به دلیل همان بینش فلسفی، نگاهی فلسفی به جهان را در شعرهای خود به نمایش گذاشته است... این شعرها به رغم گذشت هزار سال، هنوز برای ما تازه و معاصر است. چرا که همانطور که گفته شد، نگاه فلسفی خیام، قرین ذات هستی است.»[۱۱]
منابع
[ویرایش]- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/88-08-20/253.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.etemaad.ir/Released/91-05-04/300.htm
- ↑ http://www.ibna.ir/vdcivrar.t1auy2bcct.html