ابن سینا
ظاهر
(تغییرمسیر از بوعلی سینا)
ابن سینا (۲۲ اوت ۹۸۰، افشنه، بخارا – ۲۱ ژوئن ۱۰۳۷، همدان) فیلسوف، کیمیاگر، پزشک، اخلاقشناس و اخترشناس خوارزمی ایرانی بود که به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان برجسته و مؤلفان سدههای میانهٔ اسلامی گرامی داشته میشود.

گفتاوردها
[ویرایش]- «شر بالذات همان عدم است، اما نه هر عدمی، بلکه عدم کمالاتی که مقتضای نوع و طبیعت یک چیز است.»
- الهیات النجات_صفحه ۲۸۰ و ۲۹۲
- «رئیس مدینه، همچون راس جسد -سر در تن- است که باید مجموع صفات عدل و سنت باشد و به هر فرد از هر طبقه باشد واجب است که به عادت پسندیده و اخلاق فاضلهای که رئیس سنت وضع کرده عمل کند. عامهٔ مردم باید در تطبیق رفتار خود با شریعت بکوشند و از این روست که زندگی مدنی انسانی مسیری میشود برای رسیدن به سعادت اخروی.»
قانون
[ویرایش]- «طب دانشی است که بهوسیله آن میتوان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت. هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و اعاده آن به هنگام بیماری است.»
رسالة العشق
[ویرایش]- «وجود موجودات یا به سبب عشقی است که در آنهاست و یا وجود و عشق آنها عین یکدیگر و امری واحد است و در میان آنها دوگانگی نیست.»
منسوب
[ویرایش]- «یک پزشک ناشی، معاون مرگ است»
- «بعضی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگاناند که فرصت مراجعه بهعقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم بهدست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزشهای آنان را اصلاح و جبران نمایند.»
- «تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بیمایگی است و همیشه بهزیان حقیقت تمام میشود.»
- «کسی که به تمرینات بدنی میپردازد به هیچ دارویی نیاز ندارد، درمان او در جنبش و حرکت است.»
- «تمام علوم گذشته و سنت باید نقد شوند. در صورتیکه از دم تیز نقد به سلامت خارج شد آن وقت قابل پذیرش است.»
- «تعجب میکنم کسی ماست بخورد و بمیرد.»
- «نشان دوست نیکو آن است که خطای تو را بپوشاند، تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.»
- «اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید، میدانستید.»
- «هر که دنیا خواهد، دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.»
- «اگر توانایی دانشمندان ایران از جهان دانش گرفته شود چیزی جز سیاهی باقی نمیماند.»
- «نیکبختترین مردم کسی است که کردار به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.»
- «انسان، هر زمان از پیشامدِ آینده دربارهٔ خود اندیشید و از آن، بیم و هراس در خاطرش نِشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب میکند.»
- «هر کس عادت کند که بدون دلیل هر حرفی را باور کند، از صورت انسانی خارج است.»
| دشمن نقد گذشته نقل گراست | دشمن آینده و نشو ونماست | |
| مدعی گر عقل دارد در سرش | با جدال احسنش دشمن چراست |
| دشمن نقد گذشته پس گراست | مانده درمانده مرگ و فناست | |
| حکم گردش در حیات روی زمین | کشتن و تبدیل پیکرها به ماست |
| نقد سنت را از ابراهیم-احمد-یادگیر | تا تبر بر پیکر بت تندوتیزآیدفرود |
| دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت | یک موی ندانست ولی موی شکافت | |
| اندر دل من هزار خورشید بتافت | آخر به کمال ذرهای راه نیافت |
دربارهٔ او
[ویرایش]- «دیدهٔ جان بوعلی سینا// بود از نور معرفت بینا// سایهٔ آفتاب حکمت او// یافت از مشرق و لوشینا// جان موسی صفات او روشن// به تجلی و شخص او سینا// ای سفیه فقیهنام تو کی// باز دانی زمرد از مینا// در تک چاه جهل چون مانی// مسکنت روح قدس مسکینا»
- «مرد دانشمندی مانند ابن سینا در هیچ دانشگاهی درس نخوانده بود؛ پیش پدر و چند معلم گمنام تحصیل کرده بود ولی با ذوق و شوق و همتی که داشت در هجدهسالگی همه علوم روزگارش را نیک میدانست.»
- از کتاب معجزه ایرانی بودن
- «ابن سینا و شیخ طوسی، بعد از هزار سال از دورانِ خودشان، امروز میتوانند خودشان را با صدای رسا معرّفی کنند؛ شخصیّت آنها را نمیشود محو کرد، نمیشود از حافظهی تاریخ زدود، نمیشود تحریف هم کرد.»
- «به راه کوان به قومس رسیدیم و زیارت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه. روز آدینه روز هشتم ذی القعده از آن جا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسائی میگفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به فارسی همی گفت به زبان اهل دیلم و موی گشوده جمعی پیش وی حاضر. گروهی اقلیدس خواندند و گروهی طب و گروهی حساب. در اثنای سخن میگفت که بر استاد ابوعلی سینا رحمه الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم او گفت من چیزی سپاهانه دانم و هوس دارم که چیزی بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم گفتم چون چیزی نمیداند چه به دیگری آموزد.»
