بخارا
ظاهر
بخارا پنجمین شهر بزرگ ازبکستان و مرکز استان بخارا.
شعر
[ویرایش]بوی جوی مولیان آید همی | یاد یار مهربان آید همی | |
ریگ آموی و درشتی راه او | زیر پایم پرنیان آید همی | |
آب جیحون از نشاط روی دوست | خنگ ما را تا میان آید همی | |
ای بخارا شاد باش و دیر زی | میر زی تو میهمان آید همی | |
میر ماهست و بخارا آسمان | ماه سوی آسمان آید همی | |
میر سروست و بخارا بوستان | سروسوی بوستان آیدهمی | |
آفرین و مدح سود آید همی | گر به گنج اندر زیان آیدهمی |
« |
|
» | |||
— |
« |
|
» | |||
— |
« |
|
» | |||
— |
« |
|
» | ||||||
— |
« |
|
» | |||
— |
« |
|
» | |||
— |
« |
|
» | |||
— |
- «روی بهمحراب نهادن چهسود// دل بهبخارا و بتان طراز// ایزد ما، وسوسه عاشقی// از تو پذیرد، نپذیرد نماز»
- رودکی
- در بخارا خوی آن خواجیم آجل // بود با خواهندگان حسن عمل
- مولوی، مثنوی معنوی
- رو نهاد آن عاشق خونابهریز // دلطپان سوی بخارا گرم و تیز
- مولوی، مثنوی معنوی
- در سمرقندست قند اما لبش // از بخارا یافت و آن شد مذهبش
- مولوی، مثنوی معنوی
- ای بخارا عقلافزا بودهای // لیکن ازمن عقل و دین بربودهای
- مولوی، مثنوی معنوی
- چون سواد آن بخارا را بدید // در سواد غم بیاضی شد پدید
- مولوی، مثنوی معنوی
- ز چین تا بخارا سپاه اویند // همه مهتران نیک خواه اویند
- شاهنامهٔ فردوسی
- امروز بهر حالی بغداد بخاراست // کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
- ابوسعید ابوالخیر (مقطعات)/مرد باید که جگر سوخته چندان بودا
- سکه که در یثرب و بطحا زدند//نوبت آخر به بخارا زدند
- عبد الرحمان جامی
دیگر
[ویرایش]- «و نام بخارا از آن همه معروف تر است و هیج شهری خراسان را چندین نام نیست و به حدیثی نام بخارا فاخره آمده است؛ و خواجه امام زاهد واعظ محمد بن علی النوجابادی حدیثی روایت کرده است از سلمان فارسی رضی الله عنه که او گفت رسول صلی الله علیه و سلم فرمود، که جبریل صلوات الله علیه گفت به زمین مشرق بقعهای است، که آنرا خراسان گویند. سه شهر از این خراسان روز قیامت آراسته بیارند... سیوم را به تازی فاخره خوانند و به پارسی بخارا. رسول صلی الله علیه و سلم گفت یا جبریل چرا فاخره خوانند. گفت از بهر آنکه بخارا روز قیامت بر همهٔ شهرها فخر کند به بسیاری شهید.»
- در «تاریخ بخارا» نویشتهٔ ابوبکر محمد بن جعفر النرشخی در مورد فضیلت شهر بخارا
- «شهر بخارا در قرن نهم (قرن سوم ه. ق) بسیار توسعه یافت. در که دورهٔ پیش از اسلام بازار در بیرون از دیوارهای شهر جای داشت. در قرن نهم نه تنها بازار بلکه بسیاری نقاط حومه همراه با شهر قدیمی الیه که شارستان نامیده میشود، جزو شهر شده بود. در پاین قرن نهم تمام شهر بخارا دو دیوار داشت، یک دیوار درونی و یک دیوار بیرونی، که هر یک را دوارده دروازه بود..»
- پروفسور ریچارد فرای در کتاب بخارا دستاورد قرون وسطی
- «در قرن سوم هجری بخارا نقطهٔ تابناک علوم اسلامی محسوب میشود. این عظمت و پویش علمی همراه با چهرههای برجستهٔ علم و فلسفه و جذب دانشمندان از سرزمینهای مختلف و تجمع آنان در مراکز علمی چون مدارس و کتابخانههای غنی، به بخارا حرکتی تازه بخشیده بود. بخارا معادگاه شخصیتهای هوشمند و متفکر بود، از چشمهٔ جوشان خود بستر فرهنگ اسلامی را آبیاری میکرد. برای عالمان ما منی سرشار از لطف و طراوت بود، گویی شبنم صبحگاهان اسلام از آن میتراوید.»
- محمد سارلی در کتاب ترکستان در تاریخ
- «به ملت مهذب در بخارا اگر از یک طرف چنگ حاکمیت بی حیثیت و مردود قرن با پنجهٔ قساوت و فساد بر گلوی آن چسپیده و چیزی غیر از لکهٔ ننگ از اوراق عملکرد سلطنت آن خوانده نمیشد. از طرف دیگر به وسیلهٔ روسهای متجاوز مورد تعرض قرار گرفت و صفحهٔ زندگی اش خون آلود و غم انگیز شد. در گیر و دار همین انکشافات، که زمینه داده شد تا قضایا اکثراً به نفع اشغالگران استعمار بچرخد، پادشاه مزدور صفت بخارا، که خودفروختگی و فساد فاصله میان او و ملت را بسیار عمیق و دور ساخته بود با همه بهرهکشیهای ناجوانمردانهٔ خود از مردم، به روزگار تنگدستی و بیچارگی ملت آنهارا تنها گزاشت و برای زنده ماندن به افغانستان فرار کرد.»
- جمشید شعله محقق افغانستانی در کتاب جهاد ملت بخارا
- «بخارای دورهٔ سامانیان در طول تاریخ به عنوان مرکز «رنسانس فارسی نوین» در ادب و فرهنگ یاده شده، اما پایگاهش بالاتر از آن بوده است. بخارا مرکز علم و دانش در بخش شرقی جهان اسلام بود و در بینالمللی ساختن دین و تمدن اسلامی نیز نقش عمده داشت. تساهل و آزادمنشی دانشمندانی که در قلمرو سامانیان میزیستند، اگر حکومت وقت همواره چنین مستاهل و آزادمنش نبود، اجازه داد که عقاید و آرای گوناگون در زمینهٔ دین و مذهب رشد-ونمو کند.»
پیوند به بیرون
[ویرایش]- ↑ «عصر سیمین». در Bukhara: The Medieval Achievement [بخارا، دستاورد قرون وسطی]. ۳۱۴. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۸. ۱۵۴–۱۵۵.