اکسل هونت
ظاهر
اکسل هونِت (به آلمانی: Axel Honneth) (زادهٔ ۱۸ ژوئیه ۱۹۴۹ در اسن) فیلسوف آلمانی، استاد دانشگاه فرانکفورت و مدیر انجمن پژوهشهای اجتماعی است. او از نمایندگان نسل سوم مکتب فرانکفورت به شمار میآید.
گفتاوردها
[ویرایش]- «گروههای جدید دائماً سعی میکنند توجه مردم را به سوی تقاضاهای خود جلب کنند، و بدین منظور سعی در شکستن مرزهای ارتباط و لذا بسط فضای آزادی اجتماعی دارند.»
- ایدهٔ سوسیالیسم[۱]
- «در مناسبت میان تئوری انتقادی اجتماعی و جنبشهای اجتماعی، نزدیکی این دو تا چه اندازه است. در این جا، من تردیدهایی دارم که این مناسبت بسیار فشرده باشد. علت این است که ما با کثرت جنبشهای اجتماعی رو به رو هستیم. در میان آنها برخی را از نقطه نظر هدفهای شان میپسندیم و برخی را نمیپسندیم. ما جنبشهای پوپولیستی داریم، جنبشهای افراطی راست داریم، جنبشهایی در ضدیت با خارجیها و از این قبیل چیزها را داریم. همهٔ اینها در جرگهٔ «جنبشهای اجتماعی» قرار میگیرند. به نظر من، قبل از هر چیز ما باید در چشمانداز خود شکلی از سمت گیری هنجارین در دست داشته باشیم که قادر باشد به ما نشان دهد چه جنبشهای اجتماعی به اصطلاح مترقی و یا تحویل پذیر به جنبشهای ترقی خواهانه بر اصولی منطقی و موجهاند، و به عکس، همین جهت یابی هنجارین بتواند به ما نشان دهد که چه جنبشهایی واپس گرا و یا به معنایی غیر اخلافی اند. از این روست که به نظر من، هر تجزیه و تحلیل انتقادی از جامعه که سوی به مطالعهٔ جنبشهای اجتماعی داشته باشد، بدون تبیین سمت گیریهای هنجارین خود، از همان ابتدای کار ناممکن میگردد.»
- گفتگویی پیرامون تئوری انتقادی، ۲۰۰۱[۲]
- «... من بیشتر در تفاهم با نوعی سنت آلمانی هستم که بنیادهایش بدون شک نزد مارکس یافت میشوند اما پیش از او نیز نزد هگل و سپس زیمِل وجود داشتهاند. ار سوی دیگر من مدیون سنتهای فرانسوی هستم که در پی دورکهایم، دورنمای نظری تعارضی را پیش نهادهاند. در همین راستا، به طور نمونه، بوردیو را مییابیم که بر رقابت و مبارزات سمبلیک تأکید شدید دارد. بدین ترتیب از دو مرحله میتوان سخن راند. یکی، جایگزین کردن پارادیگم تولید توسط پارادیگم ارتباطی است که پیش رفتی حقیقی در فهم ساختار اجتماعی به حساب میآید و دیگری، فهم همین ساختار نه فقط به منزلهٔ برآمدی از تفاهم بلکه چون تعارض در تفاهم است. این تعارض در تفاهم نیز، به نظر من، در پرتو پارادیگم هگلی مبارزه برای به رسمیت شناخته شدن، قابل تجزیه و تحلیل میباشد.»
- گفتگویی پیرامون تئوری انتقادی، ۲۰۰۱[۳]
دربارهٔ اندیشهٔ او
[ویرایش]- «هونت بهعنوان نمایندهٔ برجستهٔ «نسل سوم» مکتب فرانکفورت مشهور است. او حامی بسیاری از درسها و ایدههای دو نسل قبل است، اما با گذر ایام، از جهات مختلف مسیر خود را از اسلافش جدا کرده است. هونت با عبور از نظریهٔ عقلانیت ارتباطی یورگن هابرماس، بر آن نقش مهمی تأکید کرده است که کشمکش ما برای بازشناسی (همانچیزی که در طلب عشق، عزت و احترام جلوه میکند) میتواند و باید در سیاستورزی برابریطلبانه بازی کند. او همچنین با کندوکاو در طیف گستردهای از منابع (میشل فوکو، پراگماتیستهای آمریکایی مانند جورج هربرت مید و جان دیوئی، روانکاو بریتانیایی دی. دابلیو. وینیکات) که به اعتقاد او کمکمان میکنند تا آسیبهای حیات مدرن را بهتر بشناسیم، سعی کرده است شیوهٔ نقد و تحلیل اجتماعی مکتب فرانکفورت را نو کند. او از مناظره با سایر نظریهپردازان اجتماعی هم ابایی ندارد، از جمله با نانسی فریزر دربارهٔ اینکه کدامیک باید کلید سیاستورزی رادیکال باشد: بازشناسی یا بازتوزیع؟»
- «پروژهٔ سوسیالیستی، به گفتهٔ هونت، حتی در بدو تولد هم نقایصی مرگبار (یا به تعبیر او «عیبهایی مادرزادی») داشت که بر تاریخ حیاتش سایه افکندهاند. این مشکلات عموماً معلول انحراف از اهداف رهاییبخش انقلاب فرانسه بودهاند، انحرافی که واقعیتهای اقتصادی-اجتماعی انقلاب صنعتی رقم زد. سوسیالیستهای آرمانشهرگرای آغازین از قبیل سنسیمون و فوریه که از خشونت انقلابی اواخر قرن هجدهم دلزده شده بودند، به جای رهایی سیاسی بر تغییر اجتماعی و اقتصادی تأکید میکردند؛ و در سالهای پس از آن، مارکس و انگلس و جنبشهای سوسیالیستیِ الهامگرفته از این دو نیز به جای بهاصطلاح «روبنای» فرهنگی یا نهادی جامعه، بر «زیربنای» مادی آن تمرکز کردند. نتیجهٔ ماجرا، تمرکز بیش از حد بر تغییر اقتصادی، به قیمت غفلت از همتای سیاسی آن بود. نتیجهٔ تأسفبرانگیز این عدمتوازن اغلب آن بود که با یک تقلیل پر از شک و تردید، آزادی فردی به چیزی در حدودِ بازتاب ایدئولوژیک منافع و علایق طبقهٔ بورژوازی کاسته میشد. همچنین این رویکرد موجب نادیدن پیچیدگیهای دنیای مدرنی میشد که تمایزات در آن روزبهروز افزایش مییافت، و باوری مبالغهآمیز را ایجاد میکرد نسبت به آن نقشی که پرولتاریا میتوانست در راهاندازی یک جامعهٔ نوین سوسیالیست بازی کند.»
- «هونت مدعی است که بواسطهٔ تفاوتهای ناگزیر فرهنگی، زبانی و ارزشی در حیات مدرن، شهروندان هرگز تصور روشنی نخواهند داشت که یک جامعهٔ سوسیالیست چه شکل و شمالی خواهد داشت. در عوض، این جامعه محصول شور و مصالحهٔ دموکراتیک خواهد بود و لذا مستلزم پرورش آن چیزی است که وی «آزادی اجتماعی» مینامد: آزادی اجتماعی نه تنها در قلمرو اقتصادی، بلکه در قلمروی روابط فردی و کنش سیاسی. برخلاف مارکس و بسیاری از پیروان او، هونت حاضر نیست تفاوتِ میان قلمروهای مختلف (اقتصادی، سیاسی، مدنی) را که بُنمایهٔ حیات اجتماعی معاصرند نادیده بگیرد، و اینجاست که هگل به درد او میخورد. مارکس و مارکسیستها هوادار آشتی عرصههای سیاست و اقتصاد بودند، اما هگل استدلال میکرد که با مجزا نگه داشتن قلمروهای مختلفِ تعامل اجتماعی، میتوان جامعهای همآهنگتر و ارگانیکتر آفرید.»
منابع
[ویرایش]- ↑ نقل از مارتین جی، «اکسل هونت و نسخهٔ جدیدی از سوسیالیسم: بررسی کتاب ایدهٔ سوسیالیسم نوشتهٔ اکسل هونت»، ترجمهٔ محمد معماریان، اصل مقاله در سایت Nation با عنوان «Positive Freedom» در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۷، ترجمه و بازنشر در سایت ترجمان، ۷ مرداد ۱۳۹۶.
- ↑ نقل از اُلیویه وُارول، «گفتگویی پیرامون تئوری انتقادی و تئوری ارج شناسی»، ترجمهٔ شیدان وثیق، فرانکفورت، اکتبر ۲۰۰۱، بازنشر فارسی در سایت نصور، ۲۸ دی ۱۳۸۶.
- ↑ نقل از اُلیویه وُارول، «گفتگویی پیرامون تئوری انتقادی و تئوری ارج شناسی»
- ↑ مارتین جی، «اکسل هونت و نسخهٔ جدیدی از سوسیالیسم: بررسی کتاب ایدهٔ سوسیالیسم نوشتهٔ اکسل هونت»
- ↑ مارتین جی، «اکسل هونت و نسخهٔ جدیدی از سوسیالیسم: بررسی کتاب ایدهٔ سوسیالیسم نوشتهٔ اکسل هونت»
- ↑ مارتین جی، «اکسل هونت و نسخهٔ جدیدی از سوسیالیسم: بررسی کتاب ایدهٔ سوسیالیسم نوشتهٔ اکسل هونت»