اثیرالدین اومانی

از ویکی‌گفتاورد

اثیرالدین، عبدالله اومانی همدانی (دههٔ ۱۱۹۰ - دههٔ ۱۲۶۰م) شاعر فارسی‌سرای ایرانی در سدهٔ هفتم هجری بود.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

۱
ای نظیر تو در اندیشه چو تقدیر محال      داده ایزد همه چیزیت مگر شبه و مثال
باد فراش پریر از سر گستاخ روی      خاک درگاه تو می‌رفت به گیسوی شمال
فلکش گفت مرو پیش که آنجا که تویی      مرغ اندیشه نیارد که بجنباند بال
نا که پوشیدگی ذات تواش روشن شد      از حیا گشت سیه‌روی شب مشکین خال[۱]
۲
دگر باز آمد آن موسم که در باغ      نشیند غنچه ی گل در عماری
شود بویا به طبع ار خود گلی را      به نوک خامه بر کاغذ نگاری
همی ماند بدان شاخ گل از دور      چو در جنباندیش باد بهاری
که خفته دلبر خود را تو خواهی      که نرمک نرمک از خوابش برآری[۱]
۳
ای چرخ ز گردش تو خرسند نی‌ام      آزادم کن که لایق بند نی‌ام
ور میل تو با بی‌خرد و نادان است      من نیز چنان اهل و خردمند نی‌ام[۱]
۴
چشمم که همیشه جوی خون آید ازو      سیلاب سرشک لاله‌گون آید ازو
زان ترس نگریم که خیال رخ تو      با اشک مبادا که برون آید ازو[۱]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ هدایت، رضاقلی‌خان. «۱۷۴. اثیرالدّین اومانی». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۳۸۷.