کسایی مروزی
ظاهر
کسایی مروزی، کنیه او ابوالحسن یا ابواسحاق و لقبش مجدالدین است. در اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی میزیسته است. زادروز: (۳۴۱ هجری قمری) در مرو. تاریخ وفات او مشخص نیست.
دارای منبع
[ویرایش]گنج بازیافته، جلد دوم، گردآورده دبیرسیاقی
[ویرایش]- «به سیصدوچهل و یک رسید نوبت سال// چهارشنبه و سهروز باقی از شوال// بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم// سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال»
- «ستوروار بدین سان گذاشتم همه عمر// که بردهگشتهٔ فرزندم و اسیر عیال»
- «دریغ فر جوانی دریغ عمر لطیف// دریغ صورت نیکو دریغ حسن و جمال// کجا شد آنهمه خوبی کجا شد آنهمه عشق// کجا شد آنهمه نیرو کجا شد آنهمه حال»
- «گذاشتیم و گذشتیم و بودنی همه بود// شدیم و شد سخن ما فسانه اطفال»
- «گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت// مردم کریمتر شود اندر نعیم گل// ای گلفروش گل چه فروشی برای سیم؟// وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل؟»
بدون منبع
[ویرایش]- «به مدحت کردن مخلوق روح خویش بشخودم// نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم»
درباره کسایی
[ویرایش]- «دیبه رومی ست سخنهای او// گر سخن شهره کسایی کساست»
- «کرد عتبی با کسای همچنان کردار خوب// ماند عتبی از کسایی تا قیامت زنده نام»
- «که دیبای رومی است اشعار من// اگر شعر فاضل کسایی کساست»
- «گر بخواب اندر کسایی دیدی این دیبای من// سوده کردی شرم و خجلت مر کسایی را کسا»
- «گر سخنهای کسایی شده پیرند و ضعیف// سخن «حجت» با قوت و تازه و برناست»
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |