نصرت رحمانی

از ویکی‌گفتاورد

نصرت‌الله رحمانی با تخلُّص نصرت (فوریه/مارس ۱۹۳۰، تهران - ۱۶ ژوئن ۲۰۰۰، رشت) روزنامه‌نگار و شاعر ایرانی بود.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

  • «پدر قهرمانی نداشته‌ام تا لقبش را با زنجیر به کَت‌های خسته‌ام ببندم و در سنگلاخ‌های بدوم، تا هرجا که سخن بر سر نام می‌ورد با تمام نیرویم فریاد بکشم که پسر فلان‌الدوله هستم، ولی اگر لازم باشد می‌گویم نام پدر اسدالله بود. من نمی‌دانم زادهٔ یک قانونم یا پدیدهٔ یک عشق، آنچه می‌دانم این است که در سحر یکی از شب‌های اسپند ماه ۱۳۰۸ سپیده در چشم‌هایم رخت و تهران مرا در لای چنگ‌های خویش گرفت. تا کنون که باز نمی‌دانم انگشتری هستم بر انگشت‌ها یا زخمی بر روی دست‌های شهرم، دربارهٔ شعرم حرفی ندارم بگویم. همین است که هست، در میان شعرای معاصر به نیما علاقه و به احساسش ایمان دارم و از متقدمین حافظ را می‌ستایم و نظامی را استاد می‌دانم.»[۱]

نمونه اشعار[ویرایش]

**سرخ و آبی

تو رابه سرخ به آبی

تو را به پکی و رادی

تو را به آزادی

به سبزدشت جهان گرگ باش

بره مباش

تو را به عشق

به آبی

به گیسوان شب و دم سپیده شادی

عروس باش

عروسک مباش

**متمم

در پس هر قانون

اتهامی که به ما بخشودند

حق بی باوری ما بود

آه

جرم سنگینی بود

که صبورانه تحمل کردیم

**هشدار

نوک پرنده را

هرگز مبند

با بالهایش آواز خواهد خواند

پروبالش را درهم مشکن

با آوازش خواهد پرید تا اوج کهکشان

لبان شاعر

را مبند

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۶۵۱. شابک ‎۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.