ناصرالدینشاه قاجار
ظاهر
ناصرالدینشاه قاجار (۱۶ ژوئیه ۱۸۳۱، تبریز – ۱ مه ۱۸۹۶، ری) پادشاه ایران از ۵ سپتامبر ۱۸۴۸ تا بههنگام ترورش در ۱ مه ۱۸۹۶ بود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «نوکرهای من و مردم این مملکت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته باشند و بالمثل اگر اسم پاریس یا بروکسل نزد آنها بردهشود ندانند این دو خوردنیاست یا پوشیدنی.»
- خاطرات سیاسی امینالدوله، صفحهٔ ۱۲۳
اشعار
[ویرایش]بتی دارم از ماه گردون نکوتر | دو زلفش سیه لب چون خون کبوتر | |
دو چشمانش جادو فریب جهانی | دو ابروش قتال خونریز کشور | |
ز خوبی و رعنایی و دلپذیری | نه محتاج زیب و نه مشتاق زیور | |
عجب نقش بربسته نقاش صورت | که در صورتش مات مانی و آزر[۱] |
ساقی بیار بادهٔ گلگون برای ما | تا بگذرد چرخ برین جای پای ما | |
در ساکنان هفت فلک خواب و خور نماند | از نالهٔ دمادم و از هایهای ما | |
در زندگی گذر نکنی سوی ما ولیک | رحمی به دل بیار ز بعد فنای ما[۱] |
دربارهٔ وی
[ویرایش]- «ناصرالدین شاه شخصاً باهوش بود و یک سوء ظن غریب و حسد عجیبی داشت؛ دشمن آزادی و ترقی عموم بود و ابداً مرد نامآور و بزرگی در مملکت نمیخواست؛ زیاد پرخوراک بود؛ بلکه غالباً یا دائماً در غیر خواب و مواقع رسمی مشغول خوردن تنقلات بود؛ سفر و شکار را دوست میداشت… عشق سفر فرنگستان… تحمیلات فوقالعاده بر ایران وارد کرد. در عوض اینکه اقتدا به قوانین و عدل و علم… و صنایع و اختراعات جدید اروپاییان نمایند، پول ایران را برده به عیاشیهای ناگفتنی صرف کردند و راه متاعهای غیرلازم را به ایران بازتر کردند… .»
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ هدایت، رضاقلیخان. «اشعار شاه ناصر دین بوالمظفرست/کز جمع خسروان همه چون تاج بر سرست». در مجمع الفصحاء. ج. یکم. به کوشش مظاهر مصفا. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۲م. ص ۱۵.
- امینالدوله، میرزا علیخان. خاطرات سیاسی میرزا علیخان امینالدوله. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۰