محمد معین
ظاهر
محمّد مُعین (زادهٔ ۳۰ آوریل ۱۹۱۸، رشت - کمارفته از ۳۰ نوامبر ۱۹۶۶ - درگذشتهٔ ۲۱ ژوئن ۱۹۷۱، تهران) دکترای زبان و ادبیات فارسی، ادیب فارسی و عربی، زبانشناس، لغتنامهنویس، مؤلف و مترجم ایرانی بود.
دارای منبع
[ویرایش]- [عاطفه]: بعد از ول کردن مدرسه مشغول چه کاری بودید؟
- [سایه]: هیچ. ولگردی. با بچهها مینشستیم بحث میکردیم.
- [عاطفه]: هیچوقت وسوسه نشدید به دانشکدهٔ ادبیات بروید؟
- [سایه]: نه… اصلاً دشمن دانشگاه بودم. بدم میاومد از دانشگاه. چون با دوستام رفته بودم به دانشکدهٔ ادبیات و کلاسهاشونو دیده بودم. مسخرهشون میکردم. حالا میبینم که همهٔ اون بچهها مُردن… نورانی وصال، محمدامین ریاحی، دکتر حریری، یزدگردی… اصلاً از دانشگاه خوشم نمیاومد. اونجا رو یه جای مردهٔ مسخره میدونستم که دشمن ذوق و هنره.
- [عاطفه]: حالا هم اینطور فکر میکنید؟
- [سایه]: نه… آدمهای بزرگی تو دانشگاه بودن و خیلی خدمت کردن. آدمهایی مثل معین، صفا یا دکتر زرینکوب و خیلیهای دیگه. تازه دورهٔ جوانی من که آدمایی مثل فروزانفر و بهمنیار و بهار تو دانشگاه بودن؛ ولی دانشگاه منو راضی نمیکرد.
- کتاب پیر پرنیان اندیش: در صحبت سایه (ص ۹۵) از وبگاه نظر در تاریخ ۱۳۹۴/۰۴/۱۴
- «بعد از من هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد بجز دکتر محمد معین اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند-ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطائی و آل احمد با او باشند. بشرطی که هر دو با هم باشند- ولی هیچیک از کسانی که به پیروی از من شعر صادر فرمودهاند در کار نباشند. دکتر محمد معین که نسل صحیح علم و دانش است کاغذ پارههای مرا بازدید میکند. دکتر محمد معین که هنوز او را ندیدهام مثل کسی است که او را دیدهام. اگر شرعاً میتوانم قیم برای ولد خود داشته باشم دکتر محمد معین قیم است. ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد -اما ما در زمانی هستیم که ممکن است همه این اشخاص نامبرده از هم بدشان بیاید. چقدر بیچاره است انسان.»[۱]
- وصیت نامه نیما یوشیج
- «به ورثهٔ خود وصیت میکنم که تمام فیشهای چاپ شده لغت نامه را که ظاهراً بیش از یک میلیون است و از الف تا یا نوشته شده به عزیزترین دوست من آقای دکتر معین بدهند که مثل سابق به چاپ برسد واین زحمتی جانکا معادل نصف تألیف است.»
- وصیت نامه علی اکبر دهخدا
- «داستان زندگی استاد معین حکایت آن تشنه و شیفته معرفتی است که درخت وجودش بار دانش گرفته و سایه آرامش بخش خدمات ارزنده اش بر سر فرهنگ و ادب این مرز و بوم گسترده شده است گویی که با تلاش و کوشش فراوان گنجی ارزشمند بنام فرهنگ فارسی معین را از خود به یاد گار گذاشت و گشاینده فصلی نو در ادبیات ایران زمین شد.»
- پیام علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران به مناسبت چهل و سومین سالگرد بزرگداشت دکتر معین
- «به یاد ندارم که مرحوم انجوی شیرازی نوشته باشد «تهران بمیر». به نظر نمیرسد که این عبارت از ایشان باشد. آن مرحوم در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۵/۴/۱۳۵۰ یادداشتی چاپ کرده بودند با عنوان «تهران مرگ دکتر معین را حس نکرد». در آن یادداشت نوشته بودند که تعداد حاضران در مراسم تشییع از انگشتان یک دستکمتر بود. طبیعی است که اغراق کرده بودند. چهاردهم تیرماه بود، دانشگاهها تعطیل بودند. پنج سال بود که دکتر معین در حال اغما به سر میبرد. بیشتر دانشجویان ایشان پراکنده و در شهرستانها بودند. رادیو اعلان کرد که تشییع از دانشگاه تهران انجام میشود که برخی معتقد بودند عمداً محل را اشتباه اعلان کرده بودند! … مراسم تشییع در مسجد فخرالدوله خیابان فخرآباد انجام شد و ایشان را … به گیلان بردند. در دروازه رشت اتومبیلهای متعددی منتظر رسیدن کاروان دکتر معین بودند، برای اینکه ایشان را تا آستانهاشرفیه- محل خاکسپاری- همراهی کنند.»
- دکتر مهدخت معین، استاد ادبیات دانشگاه علامهطباطبایی
دربارهٔ او
[ویرایش]- «دکتر محمد معین، اولین فارغالتحصیل دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، روحانیزادهای بود از شهرستانی کوچک که با صرف عمر خویش در راه تحقیق و علمآموزی به یکی از استوانههای صیانت از زبان فارسی بدل شد.»
- علی ربیعی روزنامه شرق، شماره ۲۳۷۷– ۳۱/۵/۱۳۹۴[۲]