لیلا حاتمی
ظاهر
لیلا حاتمی (۱ اکتبر ۱۹۷۲، تهران) بازیگر ایرانی است.
گفتاوردها
[ویرایش]۱۹۹۷
[ویرایش]۱۲ دی ۱۳۷۵–۱۱ دی ۱۳۷۶
- «شهرت خوب است؛ ولی دلم نمیخواهد شهرت را آسان به دست بیاوریم. اصولاً کار سخت را دوست داریم.»
- «اصولاً کلِّ سینما برایم جذاب و دوستداشتنی است، اما بازیگری را بر هر کار دیگری ترجیح میدهم.»
- [بازیگری برای شما یعنی چه و چه حسی از آن دارید؟] «برایم لذتبخش است، مثل این میماند که چند بار بتوانید به شکلهای مختلف زندگی کنید؛ مدتی اینطوری و چند روز آن طوری.»
- «فکر میکنم که همه آدمها از نظر درونی، شبیه من هستند و فقط ظاهرشان فرق میکند.»
- [دختر علی حاتمی بودن، چه تبعاتی دارد؟] «پیامد بدی ندارد!»
- ۱۱ نوامبر ۱۹۹۷/ ۲۰ آبان ۱۳۷۶؛ «مصاحبهٔ شاهین امین با او، هفتهنامهٔ مهر»[۱]
- «نمیدانم بازیگری را از کجا یادگرفتهام ولی از وقتی که وجود خودم را تشخیص دادهام، میدانستم که این را بلدم. یعنی خودم متوجه نشدهام که چه طور یادگرفتهام.»
- «به نظر من باور کردن یا باور نکردن یک شخصیت به نویسنده و کارگردان ربط دارد. مربوط به هنرپیشه نیست. باید منطقِ رفتار یک شخصیت درآمده باشد تا باورکرنی شود. بازیگر بهترین کاری که میتواند بکند این است که آن را خوب اجرا کند. یعنی تداوم شخصیت در یک فیلم بیشتر به نویسنده و کارگردان مربوط است تا بازیگر.»
- دسامبر ۱۹۹۷/ آذر ۱۳۷۶؛ «مصاحبهٔ فریدون صاحبالزمانی با او، ماهنامهٔ سینمایی فیلم»[۲]
۱۹۹۹
[ویرایش]۱۱ دی ۱۳۷۷–۱۱ دی ۱۳۷۸
- «اصولاً نسبت به بازیگر نقش مقابل به لحاظ نوع بازیگری حساسیت ندارم، بیشتر به موقعیت حرفهای و اجتماعیام فکر میکنم. به همین دلیل دوست دارم بازیگر نقش مقابلم به لحاظ اجتماعی، آدم باشخصیتی باشد.»
- «شخص کارگردان مهمتر از همه آن چیزهایی است که یک فیلم را میسازد.»
- [برنامه آیندهتان چیست؟] «هیچی… خانهداری.»
- ۱ فوریه ۱۹۹۹/ ۱۲ بهمن ۱۳۷۷؛ «گفتوگوی مجید صدقی با او، همشهری»[۳]
- «من خیلی از جایزه خوشم میآید، فرقی نمیکند آن جایزه چی باشد. دوست دارم جایزه بگیرم.»
- «نقاشی کردن را خیلی دوست دارم. میدانید چرا؟ چون آدم خیلی خجالتی هستم. بعضی آدمها عادت دارند حرفهایشان را برای خودشان یا دیگران یادداشت کنند. من نمیتوانم این کار را بکنم. حتی از خودم هم بعد از خواندن آنها خجالت میکشم… اما با نقاشی به زبان بیزبانی میتوانم حرفهایی را یادداشت کنم.»
- [...سید محمد خاتمی چه رنگی است؟]: «سیاه!» [سیاه؟!]: بله… رنگ سیاه را خیلی دوست دارم. بالاتر از سیاهی رنگی نیست.»
- «هیچ وقت به سیاست علاقه نداشتهام ولی در دورانی نیست به آن حساس شده بودم.»
- «به چیزهای زیادی علاقه ندارم. سرم به کار خودم است.»
- «وقتی آدم حقایق زندگی را قبول میکند، دامنهٔ خواستههایش محدودتر میشود»
- «اصولاً وقتی دروغ میگویم طوری رفتار میکنم که همه بفهمند دارم حقیقت را پنهان میکنم.»
- «اگر احساسِ آدم عمق داشته باشد، نتیجتاً اثرش روی چهره معلوم میشود.»
- «به کلمات خیلی اهمیت میدهم. اینکه اطرافیانم چه کلماتی را به کار میبرند، برایم مهم است. خیلی مُلّا لغتیام.»
- «دوران بچگی هم مثل الان هپروتی بودم! همیشه بابام برایم بادبادک درست میکرد و آن را به هوا میفرستاد و من با دهان باز فقط نگاه میکردم و دنبالش میدویدم. هنوز هم همینطوریام.»
- ۶ نوامبر ۱۹۹۹/ ۱۵ آبان ۱۳۷۸؛ «گفتوگوی منصور ضابطیان با او، مجلهٔ گزارش فیلم، شمارهٔ ۱۳۷»[۴]
۲۰۰۰
[ویرایش]۱۱ دی ۱۳۷۸ - ۱۲ دی ۱۳۷۹
- «من معتقدم که وقتی تصمیم میگیریم به اصولی پایبند باشیم باید آن را تمام و کمال بپذیریم و ابتکار نریزیم.»
- «مسلماً ما در جزیرهٔ متروکه زندگی نمیکنیم… مجموعه رفتارمان مؤثر از همهٔ اینهاست و خودمان مستقیماً به آن احتمالاً آگاه نیستیم.»
- ۱ ژوئیه ۲۰۰۰/ ۱۱ تیر ۱۳۷۹؛ «گفتوگوی میترا لبافی با او، مجلهٔ زن روز، شمارهٔ ۱۷۵۷»[۵]
۲۰۰۵
[ویرایش]۱۲ دی ۱۳۸۳–۱۱ دی ۱۳۸۴
- «آدمها خیلی چیزها را به هم نمیگویند، نه چون میخواهند پنهانکاری کنند، چون دلیلی برای گفتنش نمیبینند.»
- ۴ آوریل ۲۰۰۵/ ۱۵ فروردین ۱۳۸۴؛ «گفتوگوی صفی یزدانیان با او، روزنامه شرق»[۶]
۲۰۱۱
[ویرایش]۱۱ دی ۱۳۸۹–۱۱ دی ۱۳۹۰
- «حسِّ آدم تا چند روز در ذهنش میماند. من وقتی غذای خوبی درست میکنم، تا روزها به این شاهکارم فکر میکنم و مرورش میکنم! به نظرم هر کس کارهایش به شکل تصویری در ذهنش ثبت میشود و باقی میماند، مخصوصاً کارهایی که دربارهشان فکر میکند و به خاطرشان اضطراب دارد. در نتیجه، موقع ادامه دادن آن کار کاملاً یادش هست که قبلاً چهطور انجامش میداده.»
- دسامبر ۲۰۱۱/ آذر ۱۳۹۰؛ «گفتوگوی صفی یزدانیان با او، ماهنامهٔ سینمایی ۲۴، شمارهٔ ۲۲»[۷]
دربارۀ او
[ویرایش]- در سینمای ایران خیلیها آمدهاند و رفتهاند چرا بقیه چنین اعتباری کسب نکردهاند؟ اعتبار و وزن خانم حاتمی ناشی از رفتار، شخصیت، بازیگری و انتخابهای درست او است.
نوشتارهای وابسته
[ویرایش]پیوند به بیرون
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ «دلم میخواهد پانصدهزارتا فیلم بازی کنم!». هفتهنامهٔ مهر. ۲۰ آبان ۱۳۷۶.
- ↑ «همه چیز با زمان حل میشود». ماهنامهٔ سینمایی فیلم. آذر ۱۳۷۶.
- ↑ «نجاه درصد امیدوارم جایزه بگیرم». همشهری. ۱۲ بهمن ۱۳۷۷.
- ↑ «کمال تبریزی سبز است، علی مصفا بیرنگ! و علی حاتمی رنگ خدا». مجلهٔ گزارش فیلم. ۱۵ آبان ۱۳۷۸.
- ↑ «در زندگی زناشویی باید پایبند به اصول ماند». مجلهٔ گزارش فیلم. ۱۵ آبان ۱۳۷۸.
- ↑ «سیمای زنی در دوردست». روزنامه شرق. ۱۵ فروردین ۱۳۸۴.
- ↑ «گفتوگو با لیلا حاتمی: بلد نیستم جور دیگری زندگی کنم!». وبسایت لیلا حاتمی. آذر ۱۳۹۰.
- ↑ سایت تابناک، ۱۳۹۳