علاءالدوله سمنانی

از ویکی‌گفتاورد

احمد بن محمد بیابانکی سمنانی با لقب‌های ابو المَکارِم و رُکن‌َ الدین شهرت‌یافته به شیخ علاءَ الدّوله سمنانی (۱۲۶۱، بیابانک - ۱۴ مارس ۱۳۳۶، صوفی‌آباد سُرخه) مقام‌دار دیوانی دربار ایلخانی (حدوداً از ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵م)، فقیه، محدث، صوفی کُبرَوی، زاهد، نیکوکار و شاعر ایرانی بود.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

چهل مجلس (۱۳۴۳م/ ۷۲۴ق)[ویرایش]

چهل مجلس در چهل نشست از روز عید فطر تا عید قربان ۷۲۴ (۲۹ سپتامبر ۱۳۲۴ – ۶ دسامبر ۱۳۲۴ / ۷ مهر ۷۰۳–۱۵ آذر ۷۰۳) از سوی او بیان شده است؛ سخنان این چهل مجلس/نشست که دربرگیرندهٔ پرسش‌ها و پاسخ‌های سمنانی پیرامون موضوعات گوناگون است، به‌دست امیر اقبال سیستانی- مرید و شاگرد پویای او - نگاشته و گردآوری شد و به چهل مجلس یا اقبال‌نامه شهرت یافت. نسخه‌ای کهن از این اثر در کتابخانهٔ دانشگاه کمبریج (پیوند) نگهداری می‌شود.[۲]

  • «جملهٔ انبیا که آمده‌اند از برای آن آمده‌اند که تا چشم خلق را بگشایند به عیب خود و کمالِ حق؛ و به عجزِ خود و به قدرتِ حق؛ و به ظلمِ خود و به عدلِ حق؛ و به جهل خود و به علمِ حق؛ و به فقر خود و غناءِ حق؛ و تقصیر خود و نعمت‌های حق؛ به فناء خود و بقاء حق.»
  • «و هم برین قیاس شیخ برای آن است که چشم مریدان را به این معانی بگشاید. پس هرچند مرید در اثبات خود و کمال خود بیش گوید تا عمل کند، تا کمال او ظاهر شود، شیخ از وی بیشتر رنجد، چه این همه زحمت برای آن می‌کند تا چشم کمال‌بین نفس او بدوزد و چشمی که کمال بیند بگشاید و او هر لحظه در کمال خود چشمی دیگر می‌گشاید، پس در ضایع کردن رنج شیخ می‌کوشد، در حق خویش.»
  • «درویشان می‌باید که پیوسته در کمین نفس باشند تا هرچمشی که به کمال خود بگشاید، حال او را می‌بندد و گرنه چنین کنند باخبر نشودند. نفس از هر بن موئی چشمی به دیدن کمال خود بگشاید و از دیدن کمال حق کور گرداند که خاصیت نفس این است.»
  • «حق تعالی این زمین و مزارع را به حکمت آفریده و می‌خواهد که معمور باشد و فایده‌ای به خلق رسد و اگر خلق بدانند که از عمارتِ دنیا که برای فایده و دخل بکنند نه به وجه اسراف چه ثوابست، هرگز ترک عمارت نکنند و اگر بدانند که از ترکِ عمارت و معطل گذاشتن زمین چه گناه حاصل می‌شود، هرگز نگذارند که اسباب او خراب شود.»
  • «هرکس زمینی دارد که از از آن هر سال هزار مَن غله حاصل می‌تواند کرد، اگر به تقصیر و اهمال نهصد حاصل کند و به سبب او آن صد مَن از حلقِ خلق دور افتد، به قدر آن از وی بازخواست خواهند کرد.»

سروده‌ها[ویرایش]

این ذوق و سماع ما مجازی نبود      وین وجد که می‌کنیم بازی نبود
با بی خبران بگو که ای بی خردان      بیهوده سخن به این درازی نبود[۱]
* * *
گفتم که ز غصه مشکلی بنویسم      وز محنت هجر حاصلی بنویسم
کو دل که بدو حال دلی شرح دهم      کو دست کزو درد دلی بنویسم[۱]
* * *
این من نه منم اگر منی هست تویی      ور در بر من پیرهنی هست تویی
در راه غمت نه تن به من ماند و نه جان      ور زانکه مرا جان و تنی هست تویی[۱]
* * *
صد خانه اگر به طاعت آباد کنی      زان به نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی به لطف آزادی را      به زانکه هزار بنده آزاد کنی[۱]

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ هدایت، رضاقلی‌خان. «علاء الدّولهٔ سمنانی قُدِّسَ سِرُّهُ». نصرت‌الله فروهر. در ریاض العارفین. به کوشش سید رضی واحدی و سهراب زارع. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۹م. ص ۱۲۹. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۲۳۳-۸. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ سمنانی، علاءالدوله و امیراقبال سیستانی. عبدالرفیع حقیقت. چهل مجلس. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۷۹ش/ ۱۹۹۱م. شابک ‎۹۶۴۳۳۱۰۰۳۷.