پرش به محتوا

حسین بن علی

از ویکی‌گفتاورد
(تغییرمسیر از حسین)

امام حسین (۶۲۶ م - ۶۸۰ م) دومین فرزند علی بن ابی‌طالب، نوه و صحابی پیامبر اسلام محمد بن عبدالله، سومین امام شیعیان.
گفتاوردها از او نزد مسلمانان شیعه، حدیث نامیده می‌شود که در کتاب‌های حدیث: «بحارُ الانوار، تُحُفُ العقول ...» ثبت شده است.

اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، دست کم در دنیایتان آزاده باشید.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «ای فرزندم! مبادا بر کسی که جز خدا دربرابر تو یاوری ندارد، ستم کنی.»
    • تحف العقول صفحهٔ ۱۷۶
  • «ارجاعات مردم به سوی شما برای برآوردن نیازمندی هایشان از نعمت‌های خداوند به سوی شما است، از نعمت‌ها خسته نشوید. (به عربی:ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم)
    • کشف الغمه اربلی، ج ۲، ص ۲۴۱.
  • «اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، پس دست کم در دنیایتان آزاده باشید.» (به عربی:إن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاک)
    • الارشاد فی معرفة حجج الله ج ۲ ص ۹۱
  • «آن کس که تو را دوست دارد، تو را نهی می‌کند [ از کار بد]؛ و آن کس که تو را دشمن دارد، تو را به کار بد برمی‌انگیزد.» (من احبک نهاک، و من ابغضک اغراک)
    • الحیاة، ۳۶۱/۱
  • «آموزش، بارور کنندهٔ شناخت است.» (دراسة العلم لقاح المعرفة)
    • ترجمه‌های دیگر: «بررسی و پژوهش در علم، مایهٔ باروری دانایی است.»
    • بحار الانوار، ۱۲۸/۷۸
  • «امام علیه السلام پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، سوار بر اسب گردید و از خیمه‌ها قدری فاصله گرفت و با صدای بلند و رسا خطاب به لشکر افراد عمرسعد چنین فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی ... ؛)) مردم! حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی شتاب نکنید تا من وظیفه خود را که نصیحت و موعظه شماست، انجام بدهم و انگیزه سفر خود را به این منطقه توضیح بدهم اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من از راه انصاف درآمدید راه سعادت را دریافته و دلیلی برای جنگ با من ندارید و اگر دلیل مرا نپذیرفتید و از راه انصاف نیامدید همه شما دست به هم بدهید و هر تصمیم و اندیشه باطل که دارید دربارهٔ من به اجرا بگذارید و مهلتم ندهید ولی به هرحال امر بر شما پوشیده نماند، یار و پشتیبان من خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و اوست یار و یاور نیکان».»
    • سخنان حسین ابن علی از مدینه تا کربلا، محمد صادق نجمی
  • «بدترین ویژگی‌های فرمانروایان: ترس و بزدلی نسبت به دشمنان، ستمگری نسبت به ضعیفان و بخل به هنگام بخشیدن.[۱]
  • «تجربه‌های طولانی وسیلهٔ افزایش عقل است.»
    • بحار الانوار، ج ۷۸ / ۱۲۸
  • «چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد.»
    • جلا العیون، جلد ۲، صفحهٔ ۲۰۵
  • «جز به یکی از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسی که اصالت خانوادگی داشته باشد.»
    • تحفة العقول، صفحهٔ ۲۴۷
  • «جدل با کسانی که اهل اندیشه نیستند نشانه نادانی است.»
  • «حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می‌دهد و نه به عذرخواهی می‌پردازد، اما منافق همه روزه بدی می‌کند، و به عذرخواهی می‌پردازد.»
    • بحارالانوار، جلد ۷۵، صفحهٔ ۱۲۰
  • «گرایش به دنیا، اندوهها را می‌افزاید، و دوری از دنیا [ زهد ] دل و بدن را آرامش می‌بخشد.»
    • خصال، ۷۳
  • «کاری را که در توانت نیست، بر عهده مگیر؛ به آنچه نخواهی رسید مپرداز، و آنچه را قدرت نداری به شمار میاور، و جز به اندازهٔ کارکردِ خویش پاداش مخواه، و جز آنچه را شایستهٔ آنی دریافت نکن.»
    • موسوعة کلمات الامام الحسین، ۷۶۷
  • «من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم، و زندگی با ستمگران را جز ستوه و بی قراری نمی‌بینم».
    • تحف العقول صفحهٔ ۱۷۶
  • «مردم بندگان دنیا هستند و دین آویختهٔ زبان‌شان است، تا زمانی که آسایش‌شان برقرار باشد گرد آن می‌چرخند، و آن‌گاه که آزمایش شوند، دینداران اندک خواهند بود.»
    • بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳
  • «من از سرِ شادی و سرمستی و تباهکاری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاحِ امّتِ جدّم به پاخاستم، و اکنون می‌خواهم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم، و روش جدّم و پدر علی ابن ابی طالب را در پیش گیرم.»
    • در نامه‌ای به محمد حنفیّه، بحار الانوار، ۳۲۷/۴۴
  • «ناتوان‌ترین مردم کسی است که از دعاکردن نیز ناتوان باشد، و بخیل‌ترین مردم کسی است که در سلام کردن هم بخل ورزد.»
    • بحار الانوار، ۲۹۴/۹۳
  • «وفای به عهد، نشانهٔ مروت (جوانمردی) است.»
    • کشف الغمه
  • «هر دردی را دارو و درمانی است، و درمانِ گناهان آمرزش خواستن است.»
    • وسائل الشّیعة: ج ۱۶، ص ۶۵، ح ۲۰۹۹۳، کافی: ج ۲، ص ۴۳۹، ح ۸
  • «هرکس نیکی کند، بزرگوار می‌گردد. کسی که بخل ورزد، به پستی می‌گراید؛ و بخشنده ترینِ مردم کسی است که به «نومید از پاداش» ببخشد؛ و باگذشت‌ترین مردمن کسی است که با وجود توانایی، عفو کند.
  • «چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است».
    • (بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ )
  • «به خدا سوگند، فقر و قتل به سوى دوستان ما، از حركت اسبان تيزپا و جريان سيل در مسيرش، سريعتر است».
    • (بحار الانوار، ج ۶۴ ص ۲۴۹ ح۸۵ )

درباره

[ویرایش]

دربارهٔ او

[ویرایش]
  • «حسین از من است و من از حسینم هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوستش دارد.»
  • «همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است»
  • حسین بیشتر از آب تشنهٔ لبیک بود. افسوس که به جای افکارش، زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
  • «جای تاسف و تأثر است از اینکه چهره اباعبدالله ؑ درست خلاف آن چیزی است که باید در جامعه ما ترویج می‌شد.» «امام حسین می‌خواست انسان عزیز باشد و این عزت سرمایه‌ای است که با هیچ چیز قابل معامله نیست و امام نشان داد برای این عزت حاضر است که بالاترین سختی‌ها را تحمل بکند». «خیلی نکته‌ها و پیام‌های مهمی در زندگی اباعبداللههست ولی آنچه آدم می‌تواند خلاصه کند و بگوید اینکه اباعبدالله مظهر عزت الهی و نیز خواستار عزت انسان بود و این بر خلاف چهره‌ای ناتوان، محتاج و کوچکی است که ایشان تصویر می‌شود.» «امام حسین ؑ در قیام کربلا و یا در برابر اصراری که برای تسلیم شدن در برابر یزید می‌شد جملات عجیبی دارند و می‌گویند فرومایه‌ای مرا میان دو امر مخیر کرده‌است یا بمیر یا ذلت و خواری را بپذیر، هیهات من الذله! نه خداوند خواری را برای انسان خواسته‌است نه پیامبر او و هیچ انسان غیرتمند و آزاده‌ای هم نمی‌پذیرد که ذلت را بپذیرد و این نقشی است که امام حسین ؑ داشت.» «امروز خیلی صحبت از عزت و کرامت انسان می‌شود ولی شوربختانه کرامت و عزت انسان هم امروز به نام دین به پای منافع نامشروع قدرت‌ها در حال نابود شدن است.»
  • حسین حق‌طلب بود. عاقبت حق‌طلبی باید خون ریخته شود و ظهر عاشورا خون اباعبدا… ریخته‌شد. این حق‌طلبی هنوز هم ادامه دارد….

شعر

[ویرایش]
عاشق آن به که دایم در بلا بی      ایوب آسا به کرمان مبتلا بی
حسن آسا بدستش کاسه زهر      حسین آسا بدشت کربلا بی

تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست خورشید گلی از چمن حنجر توست

شب وقف مدار چشم هایت مولا صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست

دل بی تـو باشد مرده اي بهتر کـه در گورش کنم                       

چشمی کـه بیند جز تـو رابا خنجری کورش کنم

افتاده زار و منفعل، در چنگ دیو نفس، دل

دستی بده کاین دیو را از این حرم دورش کنم

دل بحر خون در ماتمت جانِ تشنه اشک غمت

باشد کـه در امواج غم، ازگریه مسرورش کنم

ذکرت کلام الله مـن عشقت کلیم الله مـن

خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم

در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی

پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم

دارم دل دیوانه اي در سیلِ خون ویرانه اي

با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم

دردا کـه دیو نفس دون جانم دریده از درون

با یک نگاهت میتوان این دیو را حورش کنم

مارهوس چون اژدها آورده برروزم چها

بر آن شدم کاین مار را پامال چون مورش کنم

گردیده از دود گنه، پرونده جرمم سیه

با مهرت این پرونده را آیینه نورش کنم

مـن میثم کویِ توام دائم ثناگوی توام

هر حرف را در وصف تـو، صد در منثورش کنم

منابع

[ویرایش]
  1. http://www.eqtibas.com/detail/4302
  2. میزان الحکمه، محمدی ری شهری
  3. میزان الحکمه، محمدی ری شهری
  4. http://www.khatami.ir/fa/news/1224.html
  5. «سال‌ها در هیئت، استکان و نعلبکی شسته‌ام». جام جم آنلاین، ۵ شهریور ۱۳۹۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۳۰ مه ۲۰۲۲. 
  6. قسمت اول nosokhan.com