اسلام در ایران

از ویکی‌گفتاورد

نقل‌قول‌ها دربارهٔ دین اسلام در ایران و مسلمانان ایرانی.

گفتاوردها[ویرایش]

  • من قبل از هر چیز یک ایرانی هستم و به یک حالتی سنتی هستم. اسلام جزء فرهنگ من بوده، اسلام بخشی از کودکی من بوده‌است، من به کسی اجازه نمی‌دهم که آن را از من بدزد. این چیزی است که من به آن افتخار می‌کنم. آن طوری که بزرگ شده‌ام و خاطرات خوبی هم دارم. من نمی‌توانم طاقت بیاورم که یک دفعه چون که مسلمان هستم به من فحش بدهند یا این را یک چیز منفی بدانند.
  • از نظر ایرانیان، علی سر بزنگاه پیدایش شده‌است و به ما فرصت داده که حساب خود را از اعراب جدا کنیم، و در مقابل اشغال بیگانه مقاومت به خرج دهیم. در نتیجه، تشیع ریشه‌های ملّی دارد. ما با این اقدام مدّعی هستیم که طرف ضعفا را در مقابل اقویا گرفته‌ایم… تشیع به بقای ناسیونالیسم ایرانی کمک کرده‌است، مسألهٔ امروز ما این است که نگذاریم تشیع، انتقامش را به صورت پان اسلامیسم خمینی از ما بگیرد.
  • «فرهنگ ایرانی در برخوردی هوشمندانه و آگاهانه، آغوشِ به روی مکتب رهایی‌بخش اسلام گشوده‌است، و روح عدالت‌طلبی و ستم‌ستیزیِ جامعهٔ ایرانی است که توانست گوهر اصلی اسلام ناب را از خزف خلافت جاهلی جدا کند.»[۳]
  • ما در مرحله‌ای هستیم که دیگر آنچه در این ۶ دههٔ گذشته به ما گفته شده کفاف زندگی مسلمانی ما را در این دنیای مدرن نمی‌دهد. آنها دیگر کافی نیست؛ چه طالقانی گفته باشد، چه طباطبائی گفته باشد، چه رهبر فقید انقلاب گفته باشد یا هر کس در هر کجای جهان اسلام گفته باشد آن‌ها دیگر کافی نیست.[۴]
  • شخصیت والای حضرت علی (ع) متن تاریخ و فرهنگ ماست و با یک بازخوانی، یادآوری و قرائت این متن متوجه خواهیم شد در دل فرهنگ خود چه ارزش‌ها و چه ظرفیت‌های غنی داریم که ضمن استناد و جستجو در سطوح آن به اعماق فرهنگ خود دست یافته و می‌توانیم وجود تساهل، تکثر، آزادمنشی، مردم‌گرایی و عقلانیت را در دل فرهنگ ایران و اسلام مشاهده کنیم.
  • گنبد و بارگاه امام رضا علیه السلام در ایران است و ما ایرانی‌ها همگی کبوترهای آستان ایشان هستیم. نه اینکه ارادتمان به سایر ائمه تحت الشعاع باشد اما به هر حال کبوتر حرم امام رضا هستیم و ایشان که صدایمان می‌زنند پر می‌زنیم… این اتفاق از همان بچگی در ما بوده و مثل خون در رگهایمان جاری است. طوری که حتی اسم ایشان ما را منقلب می‌کند و این افتخاری است برای ما که کبوتر آستان ایشان هستیم.
  • «می‌توان گفت بهترین هدیه پیامبر اسلام (ص) به ایران اسلامی همین فرزند ایشان است که تنها معصومی است که در ایران از خاندان پیامبر دفن شده‌اند.»[۷]
  • من شکاف بین ایرانیت و اسلامیت را یک شکاف پدیدار شناختی واقعی و مهم می‌دانم؛ چرا که این دو مجموعه از دو پایگاه گیتی‌شناسی و ایزدشناسی متضاد هم می‌آیند و، به‌صورتی شگرف، می‌توان مشاهده کرد که در همهٔ اجزاء خود نیز متضاد و متخالف هم هستند. اسلام، به‌عنوان یک فرهنگ «قمری»، نتوانسته‌است فرهنگ «خورشیدی» ما را مقهور خود کند و ناچار شده‌است رنگ ایرانی به‌خود بگیرد، در عین حالی‌که، در سطح ظواهر، رنگ خود را به زندگی ما بخشیده‌است.
  • یکی از نتایج به‌قدرت رسیدن روحانیت دوازده امامی، و کوششی که آن‌ها برای باطل کردن ایرانیت اسلام به‌خرج دادند، ایجاد یک «بحران هویت» عمیق بود که نمی‌شد آن را به‌دست همان ایجاد کنندگان بحران حل و فصل کرد. نتیجه وضعیت کنونی است: اگر روزگاری خداوند محمد در قرآن خبر از آن می‌داد که مردمان فوج فوج به اسلام داخل می‌شوند اکنون شاهد خروج فوج فوج آن‌هایی هستیم که یک‌باره خود را با اسلامی بی‌تساهل، عبوس و خون‌ریز، و با لهجهٔ غلیظ بیگانه روبه‌رو دیده‌اند.
  • دین یک امر سیال و فرار و فرانهادی است؛ چرا که ما آدم دینی خالص نداریم یا، به تعبیری دیگر، هر آدم دینی از طریق یک «مبدل» یا ترانسفورماتور، که مذهب نام دارد، به دین‌اش متصل است. ما مسلمان بی‌مذهب نداریم. یکی سنی است، یکی شیعهٔ امامی، یکی شریعتی و دیگری طریقتی. و این‌ها همه اشکال مختلف ایدئولوژی به‌شمار می‌روند.
  • «حکومت مذهبی» یک نهاد عینی و مادی است، حال آن‌که «جامعهٔ مذهبی» را نمی‌توان جز در همایش قلوب و وجدانیات آدمیان جست، و چون آدمیان مختلف‌العقیده و رنگارنگ‌اند هرگز نمی‌توان در واقعیت به یک جامعهٔ مذهبی رسید.
  • … شاید تک تک مسلمانان ایرانی هرگز تا بدین حد در مبانی مذهب خود شک نکرده باشند.
  • تجربهٔ تاریخی و بلند ایرانیان، از دوران‌های سامانی، غزنوی و به‌خصوص سلجوقی ـ که با صدور حکم «انسداد باب اجتهاد» راستایی معین یافت ـ همواره بر شخصی بودن و خصوصی بودن ایمان و دین تکیه داشته‌است و روحانیون اسلامی (در هر دو وجه غالب آن) هرگز نتوانسته‌است که مثل روحانیون مسیحیت کاتولیک خود را واسطهٔ بین خدا و انسان معرفی کند، گناه ببخشد و بهشت بفروشد. اگر ما امروز می‌توانیم از اسلام بی‌روحانیت سخن بگوییم یا روحانیت را در حد دینکاری (حقوق بگیری برای انجام مراسم مذهبی) تقلیل دهیم نیز بخاطر این عنصر روحانی‌گریز در فرهنگ ماست.

منابع[ویرایش]

  1. «شیرین نشاط: سیاسی نبوده‌ام، اما جنبش سبز اتفاق متفاوتی است». بی‌بی‌سی. ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۰. 
  2. بختیار، شاپور. یکرنگی. ترجمهٔ مهشید امیرشاهی. ویرایش چهارم، ۲۰۰۶. پاریس: انتشارات خاوران، ۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش. ۲۳۹. شابک ‎۹۷۸۲۹۱۲۴۹۰۶۴۳. 
  3. نمیرم از این پس که من زنده‌ام (مجموعه مقالات کنگرهٔ جهانی بزرگداشت فردوسی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، زمستان ۱۳۷۴. ۵–۱۰. شابک ‎۹۶۴۰۳۳۶۹۲۰. 
  4. «اسلام به عنوان یک دین دچار بحران است». ایران امروز. ۲۰ شهریور ۱۳۹۳. 
  5. «فضیلت‌های آزادمنشی در فرهنگ ایران گم شده‌است». ایسنا. ۷ دی ۱۳۷۸. 
  6. «حضور هنرمندان در خیریه نمادی برای افزایش مشارکت مردم است/ افتخار ما این است که کبوتر آستان امام رضا (ع) هستیم». خبرگزاری فارس. ۲۲ تیر ۱۳۹۴. 
  7. «هدیه پیامبر (ص) به ایران». روزنامهٔ شرق. ۱۶ شهریور ۱۳۹۳. 
  8. «حرکت به سمت یک جامعه باز». سکولاریسم نو، ۲۰ مهر ۱۳۸۹. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۲. 

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ