اسماعیل نوری علاء
ظاهر
اسماعیل نوری علاء با نام مستعار الف. ن. پیام (۱۲ فوریه ۱۹۴۳) (۲۳ بهمن ۱۳۲۱) شاعر، نویسنده و ناقد ادبی ایرانی است. زادهٔ تهران از خانوادهٔ علای نوری مازندرانی، دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات. در دههٔ ۱۹۶۰م/ ۱۳۴۰ش درخشید از بنیانگذاران مکتب شعری موج نو شمرده میشود. به داستاننویسی، روزنامهنگاری ادبی و نقد ادبی روی آورد. از سال ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش با فیلمنامهنویسی و کارگردانی به سینما درآمد. از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران بود، پس از انقلاب ۱۳۵۷ش چند ماهی در تلویزیون فعالیت کرد و مدتی بعد به ایالات متحده مهاجرت کرد. در دههٔ ۲۰۱۰م/ ۱۳۹۰ش به فعالیت سیاسی اجتماعی روی آورد و در جنبشی معارض شرکت دارد که هدفش ایجاد جایگزینی سکولار دموکراتیک به جای جمهوری اسلامی در ایران است.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]مصاحبه
[ویرایش]- به نظر من مسئلهٔ اصلی ما در حال حاضر مسئلهٔ رسیدن به یک حکومت سکولار است، حکومتی که مذهب از آن جدا شده و بیرون رفتهاست و حکومت میتواند ارزشهای عام حقوق بشری را که دیگر اختصاص به یک قشر خاص ندارد مطرح کند… تا حکومت سکولار نشود، نه حقوق بشر را میشود در آن مستقر کرد و نه میتوان از آن امید دموکراسی داشت.
- ما بیماریی که در پیکر جامعهٔ ایران میبینیم ناشی از حکومت اسلامی است و وظیفهٔ مبرم ما این است که راههایی پیدا کنیم که به صورت مسالمتآمیز و با کمترین هزینهها این حکومت اسلامی منحل شود و یک حکومت سکولار جانشیناش شود. برای این کار باید مسئله به بحث گذاشته شود. وگرنه اگر که قرار شود جوانان ما بیایند به خیابان و خون وجان و نفس و انرژی خودشان را این گونه مصرف کنند، در راستای این مصرف کنند که حکومت اسلامی منحل شود و یک حکومت اسلامی دیگر که باز روشن نیست که چیست سرجایش بنشیند، به نظر من این هدر دادن تمام این ثروتهای ملی ما است.
- شعار «جمهوری ایرانی» یعنی جمهوریای که متعلق به همه ایرانیان باشد، به همه ایرانیان به یک چشم نگاه بکند و خدمتگزار همه ایرانیان باشد. در واقع وقتی ما در حال حاضر مواجه با حکومت اسلامی هستیم، چارهای نداریم که به کلمه «جمهوری» صفت «ایرانی» را اضافه بکنیم که کار تفکیک و تمییز این دو نوع حکومت از هم دیگر آسانتر شود. اما مسلماً روزی که در ایران جمهوری سکولار و دموکراتی که براساس حقوق بشر کار بکند، مستقر بشود، آن وقت دیگر ما «جمهوری ایرانی» نخواهیم داشت، بلکه «جمهوری ایران» را خواهیم داشت. این یک مسئله ضرورت تاکتیکی این مرحله از مبارزه است که مالکیت حکومت را به ما ایرانیان برگرداند و این درست آن هدفی است که هدف اندیشه سکولار هم هست، یعنی خارج کردن قدرت حکومتی از دست یک مذهب یا مکتب معین و دادن این قدرت به تمام مردم.
- ۳۱ دسامبر ۲۰۰۹/ ۱۰ دی ۱۳۸۸؛ مصاحبه با «رادیو فردا»، برنامهٔ «مهمان»[۲]
- من اعتقادی به احتجاجات خطی ندارم و معتقدم که پدیدهها میتوانند، بسته به شرایط تاریخی و اجتماعی محیط خود، بین کنشگری و کنشپذیری نوسان کنند.
- من شکاف بین ایرانیت و اسلامیت را یک شکاف پدیدار شناختی واقعی و مهم میدانم؛ چرا که این دو مجموعه از دو پایگاه گیتیشناسی و ایزدشناسی متضاد هم میآیند و، بهصورتی شگرف، میتوان مشاهده کرد که در همهٔ اجزاء خود نیز متضاد و متخالف هم هستند. اسلام، بهعنوان یک فرهنگ «قمری»، نتوانستهاست فرهنگ «خورشیدی» ما را مقهور خود کند و ناچار شدهاست رنگ ایرانی بهخود بگیرد، در عین حالیکه، در سطح ظواهر، رنگ خود را به زندگی ما بخشیدهاست.
- یکی از نتایج بهقدرت رسیدن روحانیت دوازده امامی، و کوششی که آنها برای باطل کردن ایرانیت اسلام بهخرج دادند، ایجاد یک «بحران هویت» عمیق بود که نمیشد آن را بهدست همان ایجاد کنندگان بحران حل و فصل کرد. نتیجه وضعیت کنونی است: اگر روزگاری خداوند محمد در قرآن خبر از آن میداد که مردمان فوج فوج به اسلام داخل میشوند اکنون شاهد خروج فوج فوج آنهایی هستیم که یکباره خود را با اسلامی بیتساهل، عبوس و خونریز، و با لهجهٔ غلیظ بیگانه روبهرو دیدهاند.
- من معتقدم که در قرن بیستم، و بهخصوص با تجربهٔ کشورهای مدعی سکولار بودن (چرا که مذهب را در حکومت راه نمیدادند) دیگر نمیتوان به این تعریف از سکولاریسم بسنده کرد که عبارت است از «جدایی مذهب از حکومت». به نظر من، اکنون باید از «جدایی ایدئولوژی از حکومت» سخن گفت و توجه داشت که این ایدئولوژی، مذهب را هم در شمول خود میگیرد و دارد. من، برای این توسع در معنا و مورد، عبارت «سکولاریسم نو» را بهکار میبرم.
- دین یک امر سیال و فرار و فرانهادی است؛ چرا که ما آدم دینی خالص نداریم یا، به تعبیری دیگر، هر آدم دینی از طریق یک «مبدل» یا ترانسفورماتور، که مذهب نام دارد، به دیناش متصل است. ما مسلمان بیمذهب نداریم. یکی سنی است، یکی شیعهٔ امامی، یکی شریعتی و دیگری طریقتی. و اینها همه اشکال مختلف ایدئولوژی بهشمار میروند.
- «حکومت مذهبی» یک نهاد عینی و مادی است، حال آنکه «جامعهٔ مذهبی» را نمیتوان جز در همایش قلوب و وجدانیات آدمیان جست، و چون آدمیان مختلفالعقیده و رنگارنگاند هرگز نمیتوان در واقعیت به یک جامعهٔ مذهبی رسید.
- … شاید تک تک مسلمانان ایرانی هرگز تا بدین حد در مبانی مذهب خود شک نکرده باشند.
- تجربهٔ تاریخی و بلند ایرانیان، از دورانهای سامانی، غزنوی و بهخصوص سلجوقی ـ که با صدور حکم «انسداد باب اجتهاد» راستایی معین یافت ـ همواره بر شخصی بودن و خصوصی بودن ایمان و دین تکیه داشتهاست و روحانیون اسلامی (در هر دو وجه غالب آن) هرگز نتوانستهاست که مثل روحانیون مسیحیت کاتولیک خود را واسطهٔ بین خدا و انسان معرفی کند، گناه ببخشد و بهشت بفروشد. اگر ما امروز میتوانیم از اسلام بیروحانیت سخن بگوییم یا روحانیت را در حد دینکاری (حقوق بگیری برای انجام مراسم مذهبی) تقلیل دهیم نیز بخاطر این عنصر روحانیگریز در فرهنگ ماست.
- حکومت مطلوب من، که ادعا میکنم حکومت مطلوب اکثریت مردم زهر چشیدهٔ حاکمیت مذهبی نیز هست، مسلماً حکومتی است که در مورد آحاد ملت ایران علیالسویه عمل کند و آداب و عقاید بخشی از جمعیت را بر بخشهای دیگر تحمیل ننماید. در چنین حکومت شرایع هیچیک از مذاهب رایج در ایران نمیتواند در ساختار حقوقی حکومت و جامعه نقش داشته باشند و حکومت هم، در عین حالی که باید پاسدار استقلال و آزادی عقاید مذهبی و ضدمذهبی همگان باشد، برای «ملی» بودن و باقی ماندن، باید تعالیم مذهبی همهٔ مذاهب را از سیستمهای دادگستری و آموزش و پرورش خود خارج کرده و قوهٔ مقننهاش را مقید به هیچ پیششرط تشریعی و ایدئولوژیک ننماید و، بهجایش، آن قوه را تجلیگاه ارادهٔ عمومی و فراگیر ملت بداند.
- ۱۲ اکتبر ۲۰۱۰/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹؛ مصاحبه با وبگاه «سکولاریسم نو»[۳]
- خلیل ملکی به من آموخت که ایدئولوژی چه خطری دارد، چه دستاندازهایی در زندگی ایجاد میکند. به من آموخت که یک تقابل تاریخی در زندگی بشر هست دربارهٔ این که بین فرد و جامعه اولویت با کدام است. او میگفت که دوست دارم که بگویم انسان حیوان اجتماعی است بنابراین اجتماع باید وجود داشته باشد تا انسان بقا پیدا کند و سیاست باید در جهت حفظ جامعه باشد در مقابل تعدیات فرد؛ یعنی چپ و راست را این جوری برای ما تعریف میکرد و این را مثل یک نهالی در ما کاشت. در عین حال او ایدئولوژی را تنها به مسائل زمینی محدود نمیکرد و حتی معتقد بود که مذاهب و غیره هم نوعی ایدئولوژی هستند. در واقع میشود گفت که بدون آنکه کلمهاش را به ما یاد بدهد از ما یک آدمهای معتقد به سکولاریسم ساخته بود، سکولاریسم دموکراتیک در واقع.
- ۸ ژوئیه ۲۰۱۷/ ۱۷ تیر ۱۳۹۶؛ مصاحبه با «رادیو فردا»، برنامهٔ «مهمان»[۴]
منابع
[ویرایش]- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۴۶۹. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ «سکولاریسم چیست؟ • مصاحبه». دویچه وله، ۳۱ دسامبر ۲۰۰۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «حرکت به سمت یک جامعه باز». سکولاریسم نو، ۲۰ مهر ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ «عشق به ادبیات، آزادی و سکولاریسم در مهمانی اسماعیل نوریعلا». رادیو فردا، ۱۷ تیر ۱۳۹۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۲.